kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۹۱۸۱
تاریخ انتشار : ۳۱ فروردين ۱۴۰۴ - ۲۰:۴۴

 روزی که استعمار آزادی‌خواه برزیل را تکه‌تکه کرد (نگاه)

 
 
امین‌الاسلام تهرانی
امروز 21 آپریل برابر با 1 اردیبهشت.... 
وقتی استعمار اروپا در قرون پانزدهم و شانزدهم، قاره‌ تازه‌ کشف‌شده‌ آمریکا را به دو نیمه تقسیم کرد، آمریکای جنوبی سهم پرتغال و اسپانیا شد. در این تقسیم‌بندی سیاسی-کلیسایی که با «پیمان توردسییاس» در سال ۱۴۹۴ رسمیت یافت، برزیل زیر سلطه‌ کامل پرتغال درآمد و تا بیش از ۳۰۰ سال‌، به عنوان مستعمره‌ای خاموش و بی‌صدا باقی ماند. پرتغالی‌ها با بهره‌کشی شدید از منابع طبیعی و نیروی کار بردگان آفریقایی، اقتصاد استخراج‌محور وحشتناکی را در برزیل شکل دادند. در قرن هجدهم، با کشف ذخایر عظیم طلا و الماس در ایالت «میناس گرایس»، سود ناشی از استعمار برزیل چند برابر شد، اما ساکنان محلی جز فقر، بی‌عدالتی و ظلم چیزی از آن ندیدند. مالیات‌های سنگین، انتقال مستقیم ثروت به لیسبون و تحقیر مردم بومی، بذر نارضایتی را در دل جامعه برزیل کاشت.
در همین بستر تاریخی و اجتماعی، شخصیتی ظهور کرد که استعمار را به مبارزه طلبید: «ژواکیم ژوزه دا سیلوا خاویِر»، ملقب به «تیرادِنتس»، که از طبقه‌ متوسط اما باهوش، خودآموخته و دارای گرایش‌های استقلال‌طلبانه و آزادی‌خواهانه بود. او که در ارتش سلطنتی خدمت می‌کرد و آشنایی با دانش دندانپزشکی و مهندسی نیز داشت، پس از مطالعه آثار «روسو»، «منتسکیو» و دیگر متفکران روشنگری، با اندیشمندان قرن هجدهم همدل شد، اما مسئله این بود که آنان متعلق به کشورهایی بودند که کشور او را مستعمره خود کرده بودند. به هر حال، تیرادنتس همراه با گروهی از نخبگان و افسران ایالت «میناس گرایس»، نهضتی با نام «Inconfidência Mineira» را بنیان نهاد. هدف آنها، تشکیل جمهوری‌ای مستقل و پایان دادن به استعمار بود. آنها شعار «آزادی یا مرگ» را سرلوحه قرار داده بودند و حتی پرچمی طراحی کردند که امروزه به ‌عنوان پرچم رسمی ایالت میناس گرایس شناخته می‌شود.
در مارس ۱۷۸۹، طرح شورش آنها لو رفت. در حالی که برخی از همدستانش با ندامت‌نامه و اعلام وفاداری به تاج‌وتخت پرتغال نجات یافتند، تیرادنتس تمام مسئولیت را برعهده گرفت تا دیگران را نجات دهد. دادگاه استعماری پس از ماه‌ها بازجویی، او را به جرم طلب کردن حقوق مردم خودش به اشد مجازات محکوم کرد: «اعدام و قطعه‌قطعه شدن پیکر.» این حکم، نشانه‌ شدت وحشت استعمارگران از شکل‌گیری موج‌های آزادی‌خواهی بود. در روز ۲۱ آپریل ۱۷۹۲ (برابر با 2 اردیبهشت 1171 خورشیدی)، تیرادنتس در میدان عمومی شهر ریودوژانیرو دار زده شد. سپس سر او را در مرکز شهر «ویلا ریکا» نصب کردند و دیگر اجزای بدنش را به شهرهای مختلف فرستادند تا عبرتی باشد برای سایر مردم؛ اقدامی که یادآور مجازات‌های قرون وسطایی بود! این مسئله بسیار تأمل‌برانگیز بود و خواسته یا ناخواسته حامل پیام نمادینی از اروپایی‌ها برای مستعمره‌های خود: تمام عصر روشنگری و ره‌آورد آن برای ماست، نه برای شما، ما در مواجهه با شما غیرخودی‌ها همان جلادان عصر تاریکی هستیم! روشن است که با تکه‌تکه کردن پیکر این مَرد، آرمان‌هایش دفن نشد. خون تیرادنتس نهال مقاومت را در دل نسل‌های بعدی کاشت. گرچه استقلال برزیل سه دهه پس از آن و در ۷ سپتامبر ۱۸۲۲ (16 شهریور 1201) به‌دست آمد، اما تاریخ‌نگاران او را «پیشگام استقلال» و «شهید راه آزادی» نامیده‌اند. دولت برزیل در قرن نوزدهم، چهره‌ او را به ‌عنوان قهرمان ملی به رسمیت شناخت، تصویرش را بر اسکناس‌ها چاپ کرد و روز اعدامش را به تعطیل رسمی بدل ساخت. حتی در دوران جمهوری‌خواهی برزیل (پس از ۱۸۸۹)، یاد و نام او پایه‌گذار اسطوره‌ای نوین برای هویت ملی شد.
امروز برزیل با جمعیتی فراتر از ۲۱۵ میلیون نفر، به‌ عنوان یکی از پرجمعیت‌ترین کشورهای نیمکره‌ جنوبی، هنوز هم نشانه‌های استعمار را در ساختارهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود احساس می‌کند. شکاف‌های طبقاتی گسترده، تبعیض نژادی ریشه‌دار، و وابستگی‌های ساختاری به بازارهای جهانی، تنها بخشی از میراث تاریخی سه قرن سلطه‌ پرتغال است. در این میان، سالروز اعدام تیرادنتس تنها یک آیین بزرگداشت نیست، بلکه فرصتی برای بازاندیشی در مورد ریشه‌های استقلال، معنای مقاومت، و بهای سنگین تغییرات اجتماعی است. تیرادنتس، به‌ جای آنکه در خاطره‌ تاریخی به ‌عنوان یک قهرمان‌ ملی بدل به یک شی تاریخی شود، می‌تواند به‌مثابه‌ نمادی از گسست با نظم کهنه و رویارویی با ساختارهای فاسدِ موجود تحلیل شود. او نه‌تنها علیه یک حکومت بیگانه ایستاد، بلکه علیه نظمی شورید که مشروعیت خود را از منابع بیرون از اراده‌ مردم برزیل می‌گرفت.