kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۹۱۴۶
تاریخ انتشار : ۳۱ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۹:۵۷
جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر- ۱۱۵

چالش انحلال کنگره

 
 
 
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
 
جوسلسون از همان ابتدا مخالف تشکیل کمیته آمریکایی بود و به تبع «جنجال‌های» مک‌کارتی، احساس کرد که حق با او بوده است. بریدن نیز تشکیل کمیته آمریکایی را نابخردانه می‌دانست و بعدها گفت: «فکر می‌کنم این ایده هوک بود، اما از نظر من یک اشتباه بود. 
به نظرم می‌رسید یک سازمان رقیب برای کنگره پاریس ایجاد خواهد کرد. برخی از افراد کمیته آمریکایی از نظر شخصیتی بسیار شبیه به مک‌کارتی بودند. بدتر از آن، اینها افرادی بودند که به گوش افراد بانفوذ در وزارت خارجه دسترسی داشتند و این می‌توانست مشکلاتی برای سازمان ایجاد کند».  با وجود این مخالفت‌ها، فرانک ویزنر توانسته بود آلن دالس، که در آن زمان هنوز معاون عملیات بود، را مجاب کند شعبه آمریکایی کنگره آزادی فرهنگی یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر است. 
ملوین لاسکی بعدها (و شاید در همان زمان) گفت «این، بخشی از طبیعت ذاتی و لاینفک فعالیت‌های پنهانی بود. آژانس نمی‌توانست در امور داخلی دخالت کند، با این حال شما باید یک کمیته آمریکایی می‌داشتید. چطور ممکن بود نداشته باشید؟ این اصلا با عقل جور درنمی‌آمد. شما می‌گویید که بین‌المللی هستید، پس آمریکایی‌ها کجا [ی این داستان] هستند1؟ این مثل این می‌ماند که با یک دستکش به مسابقه بوکس بروید. این نقطه ضعف این فعالیت پنهانی‌های بود [چرا که شما بر خلاف قوانین از پیش نوشته شده حرکت می‌کردی و اصول خود را زیر پا می‌گذاشتی]، اما شما مجبور بودید آن را داشته باشید. چطور ممکن بود نداشته باشید؟» 
گرچه با فروپاشی کمیته جوسلسون و مافوقان او در سازمان سیا CIA در مظان اتهام موافقت [یا مخالفت] با مک‌کارتی قرار می‌گرفتند [و افکار عمومی موافقان و یا مخالفان علیه آن‌ها شوریده می‌شد و این یک دلیل کافی بود که با انحلال کنگره مخالفت کنند]، اما آن‌ها یک دلیل واقعی برای نگرانی [و مخالفت با انحلال کنگره] داشتند. خطر این بود که اگر بساط کمیته آمریکایی جمع شود، دوباره گروهی با همان نام تشکیل خواهد شد با این تفاوت که خبری از جناح میانه‌رو که نمایندگی آن را شلزینگر و روور و دوستان منطقی به عهده‌دارند، نخواهد بود. آخرین چیزی که جوسلسون به آن نیاز داشت، یک گروه فشار تندرو بود که کاملاً در تضاد با تلاش‌های اروپایی باشد.
کسانی که انتظار داشتند کمیته آمریکایی در برابر ویرانگری‌ها و شخم زدن‌های مک‌کارتیسم به دفاع از آزادی فرهنگی برخیزد، ناامید شدند.۲
جوسلسون بعدها گفت: «موضع سست و بی‌خاصیت این کمیته در این مسئله باعث شرمساری کنگره در سراسر جهان شد.» این کمیته کتابی با عنوان مک‌کارتی و کمونیست‌ها به قلم میج دِکتر و جیمز روتی منتشر کرد، اما حمله اصلی آن متوجه روش‌های بادکنکی مک‌کارتی بود تا تعقیب کمونیست‌های ادعایی او. 
این کتاب که در سال ۱۹۵۴ منتشر شد مشارکتی دیرهنگام و تقریبا مبهم بود (به هر روی انتشار این کتاب [جیمز برنهام را راضی نساخت و] باعث خروج جناح محافظه‌کار، به رهبری برنهام3، از کمیته آمریکایی شد؛ تقریبا در همان زمان هم برنهام به همکاری مادام‌العمر خود با پارتیزان ریویو پایان داد). 
اینکه کمیته آزادی فرهنگی آمریکا مانند مجله اینکانتر به دنبال انکار یا کم اهمیت نشان دادن خطرات فرهنگِ مک‌کارتی بود یک میراث نگران‌کننده است. مری مک‌کارتی که از نبود یک تحلیل ممتد از مشکل پیش آمده کلافه گشته بود، در نامه‌ای به ‌هانا آرنت نوشت: «ترکیب عجیبی از عناصر چپ، عناصر نهیلیست، عناصر آنارشیست، عناصر فرصت‌طلب، که همگی خود را محافظه‌کار می‌نامند در یک نارنشیف (کشتی احمق‌ها) دور هم جمع شده‌اند.... تلاش بزرگ این راست جدید این است که خود را عادی جلوه دهد... و به نظر من این باید سرکوب شود‌، اگر هنوز دیر نشده باشد.» 
در حالی که سناتور مک‌کارتی برنامه‌ حمله به سازمان سیا را می‌ریخت، آلن دالس به عنوان مدیر این سازمان وارد عمل شد. برخلاف برادرش جان فاستر دالس، که به «پروتستانتیسم سیاه» معروف بود و موضع سختگیرانه او در قبال کمونیسم مانع از اعتراض او به مک‌کارتی می‌شد، آلن دالس مصمم بود تا از نابودی سازمان توسط یک «آدم تازه به دوران رسیده و بی‌مایه از ویسکانسین» جلوگیری کند. او به کارمندانش هشدار داد که هر کس بدون اجازه‌ شخصی او به سراغ مک‌کارتی برود، اخراج خواهد شد. 
برخی از کارمندان سازمان سیا قبلاً تماس‌های مرموزی از همکاران مک‌کارتی دریافت کرده بودند، که در میان آنها فردی نابکار و مرموز به نام یولیوس آموس از بالتیمور نیز حضور داشت. 
او یک یونانی-آمریکایی بود که از سازمان خدمات استراتژیک OSS اخراج شده بود (که خودش یک دستاورد قابل توجه محسوب می‌شد) و اکنون یک سازمان اطلاعاتی خصوصی به نام «بنیاد خدمات بین‌المللی اطلاعات» را اداره می‌کرد، که مک‌کارتی به طور پنهانی از آن برای جمع‌آوری اطلاعات کثیف4 علیه کارکنان سازمان سیا استفاده می‌کرد. 
ناگهان، کارکنان سازمان با تماس‌های ناشناس مواجه شدند که به آنها گفته می‌شد «کاشف به عمل آمده شما زیاد مشروب می‌خورید یا رابطه‌ نامشروع دارید» و تماس‌گیرنده قول می‌داد که اگر آنها بروند و هر چه می‌دانند درباره‌ سازمان به یکی از طرفداران مک‌کارتی بگویند، این موضوع را افشا نخواهد کرد.
پانوشت‌ها: 
1- یعنی باید از ظرفیت آمریکایی‌ها هم استفاده کرد و به اسم بین‌المللی و فرامرزی بودن مأموریت سازمان نمی‌توان آنها را خط زد.
2- نمی‌گذاشتند کنگره در برابر مک‌کارتی موضع‌گیری کند، از آن طرف هم مخالف انحلال کنگره بودند.
3- جیمز برنهام مخالف سرسخت مک‌کارتی بود و گویا انتظارش از کمیته خیلی بیشتر از اینها بوده.
4- یعنی برای مچ گیری و یافتن آتو از کارکنان سازمان سیا ایجاد شده بود.