kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۹۱۰۰
تاریخ انتشار : ۳۰ فروردين ۱۴۰۴ - ۲۰:۳۲

مذاکره و تاریخِ پیشِ‌رو (مقاله وارده)

 
 
محمدهادی صحرایی
سه‌گانه مذاکره، تحریم یا جنگ؛ از قدیمی‌ترین شیوه‌های مخاصمه‌اند که هنوز هم مورد استفاده‌اند. کشورها برای وادار کردن یکدیگر به همکاری، تلاش می‌کنند از این شیوه‌ها به صورت به‌روزتر و متنوع‌تر استفاده کنند و البته که همه اینها با تهدید نیز همراه است تهدیدی که ممکن است واقعی باشد ولی معمولاً واقعی نیست و آن را بلوف می‌گویند. داستان‌های متعددی در این باره وجود دارد که جدای از حکایت تاریخی، نشان می‌دهد همیشه افراد با اعتماد به نفس بالا، توانسته‌اند با استفاده از همین اهرم‌ها به اهداف خود برسند و در این میان سهم «تهدیدِ غیرواقعی» از همه بیشتر بوده است.
این سه‌‌گانه را در میان استعمارگران می‌توان به‌گونه‌ای شدیدتر دید و هرگز عجیب نیست. آنها بدتر از دشمنان خود، با دوستانشان می‌کنند. چرا که «برده‌کُشی و نوکرخواری»، جزو فرهنگ مستکبران است و آن را در همه آنها می‌توان دید‌، ولی در رفتار رؤسای‌جمهور آمریکا با زمخت‌ترین شیوه می‌توان ملاحظه کرد. این جمله معروف هنری کیسینجر است که می‌گوید «اگر دشمنی با آمریکا خطرناک باشد دوستی‌اش مرگبار است» و بارها در طول تاریخ خودشان آن را تکرار کرده‌اند. دلیل اینکه برخی نمی‌خواهند ببینند یا باور کنند و عبرت بگیرند را باید در جای دیگری جست. مستکبران به این قانون درست رسیده‌اند که «نمی‌توان به کسی که در برابر اجنبی‌ها به میهن خود خیانت می‌کند اعتماد کرد» به همین دلیل برای هر نفوذی و عامل خود، مأموریت و تاریخ انقضای مشخصی درنظر گرفته‌اند.
«اوریانا فالاچی» در جلد دوم کتاب مصاحبه با تاریخ، که یکی از مصاحبه شوندگانش محمدرضای پهلوی است می‌نویسد: اعلیحضرت نظرات شگفت‌آوری دارد. او معتقد است روح داریوش کبیر در او حلول کرده و خداوند او را به این دنیا فرستاده تا شاهنشاهی از دست رفته کوروش را از نو زنده کند. ولی با این حال «‌هنگام بازدید نیکسون از کتابخانه دانشگاه تهران، کتاب «زندگی، جنگ و دیگر هیچ» مرا که در مورد جنگ ویتنام بود از کتابخانه جمع‌آوری کردند، آیا این کتاب تا به این اندازه خطرناک است؟» شاه اگرچه طبق این مصاحبه می‌گوید «برای انجام کار قدرت لازم است و برای داشتن قدرت، اجازه و مشورت کسی لازم نیست» ولی او «تنهائی» خود را انکار نمی‌کند و متوهّمانه خود را تحت حمایت نیرویی عرفانی، الهامات و معجزاتی می‌داند که دیگران آن را نمی‌بینند و نمی‌فهمند. محمدرضای پهلوی در پاسخ به اوریانا که می‌پرسد اگر به جای من یک ایرانی بود و مثل من فکر می‌کرد و می‌نوشت، آیا او را به زندان می‌انداختید؟ می‌گوید: بله ممکن است... در اینجا لازم و درست است که بعضی‌ها اعدام شوند. در اینجا ترحّم بیهوده است. 
محمدرضای پهلوی، اولین «دیکتاتور برای مردم خود و دوست صمیمی برای دشمنان» نبود و آخرینش هم نیست. همه متحدان صمیمی کشورهای استعماری، صمیمیت خود را مدیون «ترس و خودباختگی»ای هستند که به خاطر دوری از خدا و مردم به آن مبتلا شده‌اند. کارتر رئیس‌جمهور آمریکا در آخرین سفر خود به ایران که یک سال پیش از انقلاب اسلامی انجام شد، ارتباطات با شاه پهلوی را ناگسستنی، او را «دوست نزدیک»، «مورد اعتمادترین» و... و ایران را «جزیره ثبات» خواند. شاه هم در استقبال و به زبان انگلیسی، آمریکا را بهترین دوست نامید و رابطه‌اش با ایران را ناگسستنی خواند و خلوص و پرهیزکاری کارتر را ستود و.... عاقبت این «دوستِ قدیمیِ با ارتباطِ نزدیک» چه شد؟ کارتر، رئیس‌جمهور آمریکا، پس از انقلاب اسلامی نه‌تنها در آمریکا به شاه پناه نداد بلکه در همان مدت کوتاه اقامت در آنجا، طبق گفته فرح، شاه را در تگزاس و در بیمارستان روانی‌ها و اتاقی بدون پنجره و دستگیره در، بستری کرد. 
تجربه شاه پهلوی، یکی از نمونه‌های پیش چشم معاصران است و پس از آن هم امثال صدام و قذافی و بن علی و اشرف غنی و... بودند و اکنون زلنسکی هم آخرین نفر نیست. تا وقتی طمع و ترس هست و عقل نیست، خوش‌خیالی و خیانت هم هست و برخی شیطان را بزک کرده و عده‌ای هم کدخدا را آبکشی می‌کنند. آنها درحالی، طنز چندخطی یک روزنامه را مخالف مصالح کشور و ادب سیاسی و مُخلّ مذاکرات می‌دانند که در مقابل سخنان چارواداری رئیس‌جمهور آمریکا آن هم سه روز پیش از مذاکره با ایران، که غیر از دور بودن از ادب سیاسی و شعور انسانی، از شخصیت رفتاری بعید است، سکوت می‌کنند! این درد را کجا باید برد و این غصه با که باید گفت که برخی در برابر دوستان بی‌پروا و در مقابل دشمن، بی‌عمل و جنازه‌اند. 
روی سخن این نوشته با کسانی است که آزادگی را در تحقیر وطن و هموطن می‌دانند و روشنفکری را در تطهیر و تقدیس دشمن. وقتی منتقدین از «ضرورت حفظ منافع ملی» می‌گویند آنها را به دروغ در رسانه‌هاشان «کاسبان تحریم و مخالفان مذاکره» می‌خوانند درحالی که خودشان هم می‌دانند که تحریم اگرچه سفره و رفاه مردم را مچاله می‌کند ولی برای آنها کوه خیر بوده و وقتی مردم، گرفتار وام 20-10 میلیونی هستند، برادر و آقازاده‌های آنها به دنبال خرید هتل و واردات فلان قلم و تجارت هستند! دستاورد مذاکره اگر برای مردم «تقریباً هیچ» باشد، برای آنها، نان از تنور انتخابات درمی‌آورد. مردم متوجه شدند که نوسان قیمت دلار و طلا چگونه است. تا وقتی سخن از مذاکره می‌شود ارزان و وقتی که بخواهند گران می‌شود. 
وقتی در وعده صادق 1و2 در مقابل اسرائیل و حامیانش که یا عضو ناتو بودند یا بمب اتم یا حق وتو یا جیب قارون داشتند ایستادیم، دولت رئیسی مظلوم، هم قیمت ارز و طلا را ثابت نگه داشت و هم جنگی رخ نداد. مردم کم کم متوجه شدند که کاسبان تحریم و مذاکره و نوسان بازار و مردم هراسان از جنگ و... یکی هستند و سفره مردم و بازار، گروگان آنها. اکنون هم تلاش وافر دارند که مثل تجربه تلخ برجام، همه چیز و بازار و ناترازی و غیره را به مذاکره گره بزنند و کار را تعطیل و کشور را شرطی و مردم را در زمانی که باید با سرمایه‌گذاری خود به کمک اقتصاد بیایند‌، فریب دهند. و دولتی که باید برای حُسن استفاده از سرمایه‌های مردم برنامه‌ریزی کند را معطل مذاکره‌ای کنند که یکی از ده‌ها کار یکی از وزارتخانه‌هاست.
پیش از این رهبری به استناد تجربه، در مورد مذاکره با طرف بی‌ادب آمریکایی مطالبی گفتند و اخیراً هم تأکید کردند که به این گفت‌‌وگوها به صورت افراطی خوشبین و بدبین نیستیم‌، ولی به طرف مقابل خیلی بدبین و به توانایی خودمان خوش‌بینیم. کسانی که عادت کرده‌اند هزینه کارهای خود را برعهده بزرگان بیندازند بدانند که رهبری و سایر بزرگان آنچه را شرط بلاغ است گفته و میزان و مرزها را مشخص کرده‌اند. مبادا مثل برجام، کسانی بگویند مجبور شدیم از برخی خط قرمزها عبور کنیم یا متوجه لغت تعلیق به جای لغو نشدیم و... و برخی ناظران، بعد از اتمام کار و خروج ترامپ شروع به گفتن ایرادها کنند.
هیئت ایرانی تاکنون حضور موفقی در گفت‌وگوها داشته و تدابیر خوبی برای مقابله با حقه‌بازی آمریکا اندیشیده است. به ویژه در اطلاع‌رسانی بموقع. ما هم صمیمانه برای موفقیت تیم مذاکره‌کننده ایرانی دعا می‌کنیم‌، ولی یادآوری چند نکته الزامی است. اول اینکه طبق توصیه بزرگان، پس از دست دادن با آنها انگشتتان را بشمارید و هرگز به آنها اعتماد نکنید. کتابِ درسی «بدون هراسِ» وندی شرمن که مستند مذاکرات برجام، برای «آموزش فن مذاکره به دانشجویان علوم سیاسی آمریکا» است، گویاترین نسخه مکتوب روحیات حریص و ناجوانمرد آمریکایی‌هاست و بی‌شک مذاکرات اخیر، را هم به همان شیوه مکتوب خواهند کرد. 
دیگر اینکه تحریم و تهدید، مثل بوی دهان، به کلامشان ممزوج است. اگرچه دهانشان پر از شعارجنگ است ولی دل‌هاشان پر از تردید است. جمله «همه گزینه‌ها روی میز است» هیچ است و آنها توان جنگی دوباره را ندارند. اوباما، برجام را احیاگر تحریم‌هایی دانست که ارّابه‌اش شکسته بود. اکنون هم همان‌گونه است. می‌ترسانند تا امتیاز بگیرند. قیمت ارز و طلا در دست کاسبان تحریم داخلی است نه آنان؛ راه شکوفایی اقتصاد، کار و تولید است، نه نتیجه مذاکرات؛ مذاکره خوب است نه با آمریکایی که کارش وقت‌کُشی و تحقیر و کورکردن گره‌هاست. اگر آنها به مذاکره برای حل مشکل نگاه می‌کردند نباید پیش از آن، تحریم و تهدید و توهین کنند. آنها برای وجهه خود و عبور از باتلاق‌های پیش رو، به مذاکره به روش خود، محتاج‌ترند.
ترامپ، اگرچه اصرار دارد خود را «غیرقابل پیش‌بینی» معرفی کند تا آمریکا را از قید و بند تعهدات برهاند‌، ولی او یک «سایکوپاتِ غیرقابل اعتماد» است. موشکی و فناوری هسته‌ای و جبهه مقاومت و... دستاورد و سرمایه و ابزار قدرت ماست، مثل حضور آمریکا در منطقه و NSA و گوگل؛ آمریکا توقع و حرف بیجا نداشته باشند. این سرمایه‌هاست که سایه جنگ را از کشور دور کرده و دشمنان را مجبور به مذاکره با شما کرده است. آنها به شما محتاجند و به اعتباری که مذاکره با ایران به آنها می‌دهد، نیاز مبرم دارند. شما نماینده کشور مظلوم و مقتدر ایران هستید. شایسته و سربلند در مقابل زیاده‌خواهان بایستید و به «دفاع» اکتفا نکنید و حقوق به یغما رفته ما توسط آمریکا را مطالبه کنید.