تفاوت نگاه انسان باخدا و انسان بیخدا به دنیا
ایمان مذهبی از آن جهت که تلقی انسان را نسبت به جهانْ شکل خاص میدهد، به این نحو که آفرینش را هدفدار و هدف را خیر و تکامل و سعادت معرفی میکند، طبعاً دید انسان را نسبت به نظام کلی هستی و قوانین حاکم بر آن خوشبینانه میسازد. حالت فرد با ایمان در کشور هستی، مانند حالت فردی است که در کشوری زندگی میکند که قوانین و تشکیلات و نظامات آن کشور را صحیح و عادلانه میداند، به حسن نیت گردانندگان اصلی کشور نیز ایمان دارد و قهراً زمینه ترقی و تعالی را برای خودش و همه افراد دیگر فراهم میبیند و معتقد است که تنها چیزی که ممکن است موجب عقبماندگی او بشود تنبلی و بیتجربگی خود او و انسانهایی مانند اوست که مانند او مکلّف و مسئولند.
از نظر چنین شخصی، مسئول عقبماندگی او خودش است نه تشکیلات و نظامات کشور و هر نقصی وجود دارد از آنجاست که او و امثال او وظیفه و مسئولیت خویش را انجام ندادهاند. این اندیشه طبعاً او را به غیرت میآورد و با خوشبینی و امیدواری به حرکت و جنبش وا میدارد.
اما یک فرد بیایمان در کشور هستی، مانند فردی است که در کشوری زندگی میکند که قوانین و تشکیلات و تأسیسات کشور را فاسد و ظالمانه میداند و از قبول آنها هم چارهای ندارد. درون چنین فردی همواره پر از عقده و کینه است. او هرگز به فکر اصلاح خودش نمیافتد، بلکه فکر میکند در جایی که زمین و آسمان بر ناهمواری است و سراسر هستی ظلم و جور و نادرستی است، درستی ذرهای مانند من چه اثری دارد؟! چنین کسی هرگز از جهان لذت نمیبرد. جهان برای او همواره مانند یک زندان هولناک است. این است که قرآن کریم میفرماید:
«هرکس از توجه و یاد من رو برگردانَد، زندگیای تنگ و پر از فشار خواهد داشت.»(طه/۱۲۴)
آری، ایمان است که زندگی را در درون جان ما بر ما وسعت میبخشد و مانع فشار عوامل روحی میشود.
* استاد شهید مطهری، انسان و ایمان، ص۴۰