جنـگ تعرفهای؛ تقابل اقتصادی آمریکا و چین در آستانه انفجار
در دنیای کنونی که روابط اقتصادی و تجاری میان کشورها بهطور فزایندهای پیچیده و به هم پیوسته شده است، سیاستهای تجاری یک کشور میتواند تأثیرات گستردهای بر اقتصاد جهانی بگذارد. یکی از مهمترین نمونههای این تأثیرات، جنگ تعرفهای میان آمریکا و چین است که با تصمیمات اخیر رئیسجمهور اسبق و کنونی آمریکا، «دونالد ترامپ»، ابعاد جدیدی به خود گرفته است. این جنگ تجاری نهتنها به روابط دو کشور محدود نمیشود، بلکه به طور مستقیم بر بازارهای جهانی، صنایع مختلف و حتی زندگی روزمره مصرفکنندگان تأثیرگذار است. در این میان، دولت چین نیز با پاسخهای متقابل و اقدامات اقتصادی خود، به دنبال حفظ منافع ملی و توازن تجاری است. این متن قصد دارد تا به بررسی ابعاد این تقابل اقتصادی بپردازد و پیامدهای آن را برای آینده سیاستهای تجاری، روابط بینالملل و اقتصاد جهانی تحلیل کند.
بازگشت ترامپ
با سیاستهای تجاری سختگیرانه
دونالد ترامپ، رئیسجمهور اسبق و کنونی آمریکا، با تصمیمی تازه در عرصه سیاستهای تجاری این کشور بازگشت و دوباره به سیاستهای تعرفهای تکیه کرد. این بار، او تصمیم گرفت که تعرفهای پایه به میزان ۱۰ درصد را بر تمامی کالاهای وارداتی به آمریکا اعمال کند. این تصمیم که بهطور مستقیم به هدف تقویت تولیدات داخلی و کاهش وابستگی به واردات گرفته شده است، بهویژه در شرایط اقتصادی سخت داخلی آمریکا و فشارهای مرتبط با کسری تجاری، توجهات زیادی را جلب کرده است. اما آنچه این سیاست را بیش از پیش قابل توجه میکند، وضع تعرفه ویژهای به میزان ۳۴ درصد بر کالاهای وارداتی از چین است. چین، که بزرگترین شریک تجاری آمریکا به شمار میرود، با حجم صادراتی بالغ بر ۴۳۹ میلیارد دلار به آمریکا در سال ۲۰۲۴، به وضوح در کانون این سیاست قرار دارد. وضع چنین تعرفههای سنگینی میتواند به سرعت روابط تجاری دو کشور را تحت تأثیر قرار دهد و موجبات ایجاد تحولات قابل توجهی در تجارت جهانی شود.
ترامپ در پیامی که از این سیاستها منتشر کرد، ادعا کرد که هدف از این تعرفهها حمایت از صنایع داخلی آمریکا و کاهش وابستگی به کالاهای وارداتی است. اما به نظر میرسد که این تصمیم بیشتر از آنکه در راستای منافع بلندمدت اقتصادی آمریکا باشد، در پی پاسخ به مشکلات اقتصادی داخلی و کسری تجاری است. یکی از ویژگیهای بارز این سیاستها، نوعی نگاه به اقتصاد جهانی است که بر اساس آن به جای رقابت آزاد و بازاری جهانی، تمایل به حمایت از تولیدات داخلی و کاهش واردات مشاهده میشود. این تصمیم که ظاهراً در پی حمایت از تولیدات داخلی است، در عمل میتواند چالشهای جدیدی برای اقتصاد جهانی ایجاد کند. افزایش تعرفهها میتواند منجر به افزایش قیمت کالاهای مصرفی، اختلال در زنجیرههای تأمین جهانی و کاهش رقابت در بازارهای جهانی شود. این سیاستها به طور خاص میتوانند بر کشورهای کوچکتر و در حال توسعه که به شدت به تجارت جهانی وابسته هستند، تأثیرات منفی زیادی داشته باشد. علاوهبر این، با توجه به ارتباط پیچیده زنجیرههای تأمین جهانی، تصمیمات یکجانبه مانند تعرفههای جدید میتواند باعث بروز نوسانات شدید در بازارهای جهانی شود و فشارهای اقتصادی بیشتری را بر کشورهای مختلف وارد کند.
تبعات اقتصادی بلندمدت سیاستهای ترامپ
برای آمریکا و جهان
اگرچه ترامپ در ظاهر هدف از این سیاستها را حفاظت از صنایع داخلی و تقویت اشتغال در آمریکا معرفی میکند، اما در واقع، تأثیرات این اقدامات میتواند در بلندمدت به ضرر اقتصاد آمریکا و حتی سایر کشورها تمام شود. در دنیای کنونی، شبکههای تولید و تأمین جهانی بهطور فزایندهای به هم پیوسته هستند و بسیاری از کشورها در تأمین کالاها و خدمات خود به یکدیگر وابستهاند. وقتی تعرفهها بهطور ناگهانی افزایش مییابند، این امر میتواند موجب افزایش هزینههای تولید در داخل آمریکا شود، زیرا بسیاری از مواد اولیه و اجزای محصولات در خارج از کشور تولید میشوند. این افزایش هزینهها ممکن است به افزایش قیمتها در بازار مصرفی آمریکا منجر شود، که به نوبه خود قدرت خرید مصرفکنندگان را کاهش خواهد داد.
علاوه بر این، بهرغم این که ممکن است در کوتاهمدت برخی از صنایع داخلی آمریکا بهطور موقت از مزایای تعرفهها بهرهمند شوند، در بلندمدت با چالشهای جدیدی روبهرو خواهند شد. بسیاری از شرکتهای آمریکایی که به تأمین کالا از چین و دیگر کشورهای ارزانتر عادت کردهاند، ممکن است در مواجهه با تعرفههای بالا مجبور به جستوجوی تأمینکنندگان جدید در کشورهای دیگر شوند. این تغییرات نه تنها هزینههای تولید را افزایش میدهد، بلکه ممکن است باعث بروز اختلال در زنجیرههای تأمین و کاهش کارایی تولید شود.
همچنین، این سیاستها میتوانند به رقابت کمتری در بازارهای جهانی منجر شوند، که نتیجه آن کاهش نوآوری و افزایش قیمتها برای مصرفکنندگان در سطح جهانی است. در شرایطی که کشورهای مختلف در حال تلاش برای بازیابی اقتصادهای خود از بحرانهای پیشین هستند، سیاستهای حمایتی میتواند به نوعی مانعی برای رشد اقتصادی پایدار در سطح جهانی تبدیل شود. بهویژه در این زمان که بسیاری از کشورها در حال تلاش برای یافتن راهحلهای اقتصادی برای مقابله با چالشهای جهانی مانند تغییرات اقلیمی و بحرانهای بهداشتی هستند، جنگهای تجاری میتواند فرآیندهای بینالمللی همکاری و رشد را به عقب براند. در نهایت، شاید ترامپ در این سیاستها به دنبال تقویت موقعیت اقتصادی آمریکا باشد، اما ممکن است این سیاستها بهطور غیرمستقیم به تضعیف اقتصاد جهانی و روابط تجاری آمریکا با سایر کشورها منجر شود. چالشهای ناشی از این سیاستها تنها محدود به دو کشور نخواهد بود و میتواند تبعات گستردهای در سطح جهانی داشته باشد که نیاز به بازنگری و تعامل دوباره در سیاستهای تجاری دارد.
پاسخ متقابل چین؛ تعرفهها و تهدیدهای جدید
چین، به عنوان بزرگترین شریک تجاری آمریکا، بلافاصله پس از اعلام سیاستهای تجاری جدید ترامپ، که شامل اعمال تعرفههای سنگین بر واردات کالاهای چینی به آمریکا بود، دست به اقدامات متقابل زد. این اقدامات شامل اعمال تعرفههای مشابه بر کالاهای وارداتی از آمریکا بود که به شدت بر صنایع آمریکایی تأثیر گذاشت. این سیاستها بهویژه در صنایعی مانند خودرو، فولاد، آلومینیوم و کشاورزی به مشکل تبدیل شدند و بسیاری از شرکتهای آمریکایی که در چین فعالیت داشتند، با مشکلات جدیدی روبهرو شدند. اما این تنها بخشی از واکنش چین بود. پکن همچنین اقدام به محدود کردن صادرات برخی از مواد استراتژیک و حیاتی کرده است، بهویژه خاکهای کمیاب، که نقش کلیدی در صنایع پیشرفتهای مانند فناوری اطلاعات و تولید باتریهای خودروهای الکتریکی دارند. این مواد، که شامل فلزات نادر مانند لیتیوم و کبالت هستند، از جمله اجزای اصلی در تولید محصولات الکترونیکی پیشرفته و خودروهای برقی به شمار میروند. چین که خود تولیدکننده اصلی این مواد است، با کاهش یا محدود کردن صادرات این مواد به آمریکا، توانسته به طور غیرمستقیم فشار بیشتری بر صنایع آمریکایی وارد کند. این اقدامات چین در واکنش به سیاستهای تجاری آمریکا به وضوح نشاندهنده عزم و اراده این کشور برای مقابله با فشارهای اقتصادی و تجاری واشنگتن است. با این حال، تأثیر این اقدامات تنها محدود به دو کشور نمیشود؛ زیرا چین، با داشتن نقش اساسی در تولید و تأمین بسیاری از مواد اولیه برای صنایع جهانی، میتواند به راحتی بر زنجیره تأمین جهانی تأثیر بگذارد و موجب اختلال در صنایع مختلف، از جمله فناوری و انرژی، شود. در کنار این، چین نیز از طریق آغاز تحقیقات ضد انحصاری علیه برخی از شرکتهای بزرگ آمریکایی مانند DuPont، که بهطور خاص در صنایع شیمیایی و فناوری فعالیت دارند، بر ادعای خود مبنی بر نقض قوانین تجاری بینالمللی و اختلال در نظم اقتصادی جهانی تأکید کرده است. این تحقیقات میتواند به عنوان ابزاری برای نشان دادن ناراحتی چین از سیاستهای تجاری آمریکا و فشارهای اعمالشده بر شرکتهای چینی تلقی شود و در عین حال سیگنالی باشد به دیگر کشورها و شرکتها که چین حاضر است در برابر تهدیدات تجاری، به روشهای مختلف واکنش نشان دهد.
چین در تلاش برای کاهش وابستگی به بازارهای غربی و تقویت نقش خود در اقتصاد جهانی
با اینکه چین در ظاهر بهشدت از سیاستهای ترامپ ناراضی است، در واقع، این کشور بهطور استراتژیک در حال تلاش برای کاهش وابستگی به بازارهای غربی است. در گذشته، چین بخش زیادی از تولیدات خود را به کشورهای غربی صادر میکرد، به ویژه به آمریکا که یکی از بزرگترین بازارهای مصرفی جهان است. اما با اعمال تعرفههای سنگین و تلاش آمریکا برای کاهش وابستگی اقتصادی به چین، پکن نیز متوجه لزوم تحولات اساسی در رویکرد خود شده است. یکی از اهداف بلندمدت چین، تقویت تجارت داخلی و افزایش وابستگی کمتر به بازارهای غربی است. به همین دلیل، چین تلاش کرده است تا با گسترش روابط تجاری درونمنطقهای و با کشورهایی در آسیا، آفریقا و حتی برخی کشورهای اروپایی، شبکه تجاری خود را متنوعتر کرده و در برابر تهدیدات تجاری آمریکا مقاومت کند.
یکی از مهمترین پروژههایی که چین برای تحقق این هدف دنبال میکند، پروژه عظیم «جاده ابریشم نوین» (Belt and Road Initiative) است.
این پروژه که بهعنوان یکی از بزرگترین طرحهای زیرساختی در تاریخ معاصر شناخته میشود، هدف آن ایجاد شبکهای از راههای تجاری، بنادر، و زیرساختهای اقتصادی در سراسر آسیای مرکزی، آفریقا و حتی اروپا است. از طریق این پروژه، چین در حال تلاش است تا نقش خود را به عنوان یک بازیگر اصلی اقتصادی در سطح جهانی تقویت کرده و وابستگی خود را به بازارهای غربی به حداقل برساند. در عین حال، چین با ایجاد ائتلافهای تجاری جدید و گسترش روابط اقتصادی با کشورهای همجوار، بهویژه در آسیای جنوبشرقی، در تلاش است تا به تحرکات اقتصادی آمریکا پاسخ دهد و از این مسیر، علاوهبر حفظ منافع اقتصادی خود، اهداف ژئوپلیتیکیاش را نیز تحقق بخشد. با توجه به این تحولات، چین در واقع بهطور همزمان در حال کاهش وابستگی خود به بازارهای غربی و تقویت روابط اقتصادی خود با کشورهای مختلف در سطح جهانی است. این استراتژی میتواند برای چین فرصتی باشد تا در آینده نهتنها تهدیدات تجاری آمریکا را کاهش دهد، بلکه جایگاه خود را به عنوان یک قطب اقتصادی و تجاری در سطح جهانی تقویت کند. با این حال، موفقیت این استراتژی به عوامل متعددی از جمله همکاری و هماهنگی مؤثر با کشورهای دیگر، توسعه زیرساختهای تجاری و اقتصادی و حل چالشهای سیاسی و اقتصادی در داخل چین بستگی دارد. اگر چین بتواند این چالشها را به درستی مدیریت کند، میتواند از تحولات اخیر به عنوان یک فرصت برای تحکیم موقعیت خود در ساختار اقتصادی جهانی بهرهبرداری کند.
آسیا در برابر تهدیدات تجاری آمریکا
سیاستهای تجاری آمریکا که به طور ناگهانی و با شدت اعمال شدهاند، تأثیرات عمیقی را بر سایر کشورهای آسیایی گذاشته است. کشورهایی نظیر ژاپن، کرهجنوبی و هند که بخش عمدهای از تجارت خود را به ویژه با آمریکا و چین انجام میدهند، اکنون در موقعیت پیچیدهای قرار دارند. این کشورها که در زنجیره تولید جهانی نقش حیاتی ایفا میکنند، باید در برابر تغییرات فوری و غیرقابل پیشبینی در سیاستهای تجاری آمریکا، واکنشهای سریعی نشان دهند.
اعمال تعرفهها بر کالاهای وارداتی و کاهش وابستگی به چین به ویژه در حوزههایی مانند تولید و فناوری، آنها را مجبور به تجدیدنظر در استراتژیهای تجاری خود کرده است. این تغییرات موجب شده است تا کشورهای آسیایی به فکر تغییر مسیرهای تجاری و بهویژه تقویت روابط اقتصادی با همپیمانان خود در
منطقه باشند.
بنابراین، آنها باید سریعاً به بازنگری در سیاستهای اقتصادی و تجاری خود پرداخته و حتی روابط جدیدی با کشورهای دیگر ایجاد کنند تا از تأثیرات منفی این جنگ تعرفهای
بکاهند.
فرصتهای همکاریهای اقتصادی
و تجاری میانمنطقهای در آسیا
تحلیلگران اقتصادی بر این باورند که در پی بحران جنگ تجاری آمریکا با چین، کشورهای آسیایی ممکن است به سمت تقویت همکاریهای اقتصادی و تجاری میانمنطقهای حرکت کنند. این تغییرات بهویژه در کشورهای آسیای جنوبشرقی مانند ویتنام و هند محسوستر خواهد بود. آنها میتوانند از این فرصت استفاده کنند تا با بهبود زیرساختها و تقویت تولید داخلی خود، به عنوان جایگزینهای مناسبی برای چین در زنجیرههای تأمین جهانی مطرح شوند. بهعنوان نمونه، چین که همواره وابسته به بازارهای جهانی بوده است، اکنون در تلاش است تا با پیوستن به توافقات میانمنطقهای مانند «پیمان مشارکت اقتصادی جامع منطقهای (RCEP)»، دامنه روابط تجاری خود را گسترش دهد و وابستگیاش به بازارهای غربی را کاهش دهد. این اقدام چین نشاندهنده تلاش این کشور برای تقویت موقعیت خود در بازارهای آسیایی و کاهش آسیبپذیریاش از فشارهای تجاری خارجی است. از طرف دیگر، کشورهایی چون هند و ویتنام که پیشتر در زنجیرههای تأمین جهانی نقش کمتری داشتند، اکنون با توجه به بحرانهای اقتصادی و تجاری جهانی، موقعیت مناسبی برای جذب سرمایهگذاری و توسعه زیرساختهای تولید دارند.
این تحولات میتواند به کشورهای آسیایی این فرصت را بدهد تا به جای تکیه بر روابط تجاری با چین و آمریکا، شبکههای تجاری مستقل و درونمنطقهای خود را گسترش دهند. اگر این کشورها قادر به هماهنگی و همکاری صحیح و مؤثر باشند، ممکن است این بحران تجاری نهتنها برای آنها تهدیدی نباشد، بلکه فرصتی برای ایجاد بلوکهای تجاری جدید و توسعه اقتصادی منطقهای فراهم آورد. این امر میتواند بهویژه در برابر کاهش وابستگی به بازارهای غربی و تحولات جهانی به نفع کشورهای آسیایی تمام شود. در نهایت، این تحولات میتواند به تغییرات اساسی در ساختارهای تجاری و تولید جهانی منجر شود، که نهتنها کشورهای آسیایی را از بحرانهای تعرفهای مصون میسازد، بلکه به تقویت روابط اقتصادی میانمنطقهای و توسعه پایدار در سطح جهانی نیز کمک میکند.
افزایش هزینهها
و فشار بر مصرفکنندگان آمریکایی
تحمیل تعرفههای جدید بر کالاهای وارداتی از چین و کشورهای همپیمان، بدون شک تأثیرات مستقیمی بر قیمتهای مصرفی در داخل آمریکا خواهد داشت. از آنجا که تعرفهها بر کالاهایی که عمدتاً در طبقات پایینتر بازار مصرف قرار دارند، نظیر پوشاک، لوازم الکترونیکی و خودرو، اعمال میشود، انتظار میرود که این کالاها با افزایش قیمتهای چشمگیری روبهرو شوند. بر اساس پیشبینیها، قیمت خودروهای ارزانقیمت در بازار آمریکا ممکن است به اندازه ۵ هزار دلار افزایش یابد، که این خود به معنای فشار مضاعف بر مصرفکنندگان آمریکایی خواهد بود. بهویژه برای کسانی که در طبقات پایینتر درآمدی قرار دارند، این افزایش قیمتها میتواند تأثیرات منفی شدیدی داشته باشد. این افراد معمولاً بیشترین خریدهای خود را از کالاهایی با قیمت پایین انجام میدهند و هر گونه افزایش قیمت در این دسته از کالاها، به طور مستقیم بر کیفیت زندگی آنها تأثیر میگذارد.
افزایش قیمتها بهویژه در کالاهایی مانند خودروهای ارزانقیمت، میتواند قدرت خرید مصرفکنندگان را بهطور جدی کاهش دهد. در شرایطی که بسیاری از خانوارهای آمریکایی از جمله اقشار کمدرآمد و متوسط با مشکلات اقتصادی مواجه هستند، این افزایشها میتواند فشار اقتصادی بیشتری را به آنها وارد کند. از سوی دیگر، افزایش قیمتها ممکن است منجر به تغییر در الگوهای مصرفی مردم شود. مصرفکنندگان ممکن است به دنبال کالاهای ارزانتر یا محصولات داخلی بروند که خود این امر میتواند موجب افزایش رقابت در بازار داخلی شود. این رقابت ممکن است باعث کاهش کیفیت محصولات شود چرا که تولیدکنندگان برای حفظ قیمتها مجبور به کاهش هزینههای تولید خواهند بود.
پیامدهای بلندمدت برای تولیدکنندگان داخلی
و اقتصاد کلی کشور
در کنار مشکلاتی که برای مصرفکنندگان بهویژه در طبقات پایینتر درآمدی به وجود میآید، این تغییرات قیمتی ممکن است به نفع تولیدکنندگان داخلی تمام شود. در صورتی که تولیدات داخلی بتوانند جایگزین واردات شوند، تولیدکنندگان آمریکایی فرصت خواهند یافت تا سهم بیشتری از بازار را به خود اختصاص دهند. اما در عین حال، این امر میتواند باعث ایجاد مشکلات جدیدی برای آنها نیز شود. به دلیل افزایش هزینههای تولید ناشی از تعرفهها و محدودیتهای وارداتی، تولیدکنندگان داخلی مجبور به پرداخت هزینههای بیشتری خواهند شد که این امر میتواند باعث افزایش قیمت نهائی محصولات شود. به عبارت دیگر، در بلندمدت، افزایش قیمتها نه تنها فشار بیشتری به مصرفکنندگان وارد میآورد، بلکه ممکن است رقابت در بازار داخلی را نیز دشوارتر کند.
از طرفی، تولیدکنندگان داخلی که میخواهند از فرصتهای بهوجود آمده برای افزایش سهم خود در بازار استفاده کنند، باید به زیرساختها و منابع تولید خود توجه ویژهای داشته باشند. آنها به سرمایهگذاریهای بیشتر در تحقیق و توسعه، نیروی کار ماهر و ارتقای کیفیت محصولات نیاز دارند تا بتوانند با تولیدات وارداتی رقابت کنند. در نتیجه، افزایش هزینههای تولید و مشکلات رقابتی جدید ممکن است در نهایت به ضرر کل اقتصاد آمریکا تمام شود. در حالی که سیاستهای تعرفهای ممکن است در کوتاهمدت منافع مالی برای تولیدکنندگان داخلی داشته باشد، اما در بلندمدت، اگر این سیاستها منجر به کاهش رقابتپذیری و افزایش هزینههای تولید شود، میتواند به رکود اقتصادی و افزایش نرخ تورم منجر شود که برای اقتصاد کل کشور زیانبار خواهد بود.
انتقال تولیدات به کشورهای دیگر
فرصت یا چالشی جدید؟
یکی از پیامدهای مهم سیاستهای تعرفهای ترامپ، انتقال تولیدات شرکتهای آمریکایی از چین به کشورهای دیگر بوده است. این اقدام بهدلیل افزایش هزینههای تولید در چین، در واقع فرصتی برای کشورهایی نظیر ویتنام، بنگلادش و کامبوج بهوجود آورد تا به قطبهای جدید تولید در سطح جهانی تبدیل شوند. در حالی که بسیاری از شرکتهای آمریکایی بهدنبال یافتن گزینههایی جایگزین برای چین هستند، این انتقال موجب میشود که کشورهای جنوبشرقی آسیا بتوانند در بخشهای خاصی از زنجیره تأمین جهانی نفوذ بیشتری پیدا کنند. این تغییرات بهویژه برای کشورهایی که به طور سنتی در تولید کالاهای ارزانقیمت و نیروی کار ارزانقیمت شناخته میشدند، بسیار مهم است.
با این حال، انتقال تولید به این کشورها، با وجود آنکه از منظر اقتصادی و تجاری مزایایی دارد، مشکلات و چالشهای جدیدی بههمراه خواهد داشت. یکی از این چالشها، مشکلات زیرساختی است که بسیاری از کشورهای جنوبشرقی آسیا با آن مواجهاند. این کشورها معمولاً به زیرساختهای حملونقل، انرژی و فناوری نیاز دارند که قادر به پاسخگویی به حجم بالای تولیدات و صادرات جدید باشد. علاوهبر این، کمبود نیروی کار ماهر نیز میتواند مانع از رشد و توسعه سریع این کشورها در تولید کالاهای پیچیدهتر و با کیفیت بالاتر شود. در این راستا، اگرچه کشورهای مقصد میتوانند ظرفیتهای تولید خود را گسترش دهند، اما به زمان و سرمایهگذاریهای گسترده نیاز دارند تا بتوانند در برابر رقبای قدرتمندی چون چین به رقابت بپردازند. بهعلاوه، نوسانات بازارهای جهانی و تحولات سیاسی نیز میتوانند این فرآیند را با چالشهایی روبهرو کنند که مانع از بهرهبرداری کامل از فرصتهای جدید شود.
تأثیرات بر صنعت و زنجیره تأمین جهانی
انتقال تولیدات به کشورهای جدید نهتنها بر تولیدکنندگان داخلی آمریکا تأثیر خواهد گذاشت، بلکه صنایع مختلف در این کشورهای مقصد نیز مجبور به تطبیق با نیازهای اقتصادی و رقابتی جدید خواهند بود. تولید در کشورهایی که به تازگی وارد عرصه تولید جهانی شدهاند، با چالشهای خاص خود همراه است. نخستین چالش، نیاز به سرمایهگذاریهای بزرگ در بخشهای زیرساختی است تا این کشورها بتوانند ظرفیتهای تولید خود را با سرعت لازم برای رقابت با چین افزایش دهند. این انتقال همچنین میتواند باعث پیچیدگیهای جدید در زنجیره تأمین شود، زیرا به دلیل فاصله جغرافیایی، هزینههای حملونقل و مشکلات مرتبط با هماهنگیهای بینالمللی، این زنجیرهها ممکن است دچار اختلالات زیادی شوند. در نتیجه، تولیدکنندگان جهانی باید برای تطبیق با نیازهای جدید و تغییرات در ساختار زنجیره تأمین، استراتژیهای جدیدی را در نظر بگیرند. این تغییرات بهویژه برای صنایع بزرگ و چندملیتی که به شدت به چین وابسته هستند، میتواند موجب افزایش هزینههای تولید و تأخیر در روند تحویل کالاها شود.
از طرف دیگر، این اقدامات ممکن است در کوتاهمدت راهحلهایی برای کاهش فشارهای ناشی از تعرفهها فراهم کند، اما در بلندمدت تغییرات عمیقتری در ساختارهای تولید جهانی ایجاد خواهد کرد که میتواند بر کل اقتصاد آمریکا و همچنین اقتصاد جهانی تأثیرات زیادی بگذارد. این تغییرات نهتنها بر تعادل تجاری کشورها تأثیر خواهند گذاشت، بلکه میتوانند بر اشتغال، رفاه اجتماعی و حتی سیاستهای خارجی کشورهای درگیر نیز اثرگذار باشند. در واقع، با تغییر در مسیر تولید و تجارت، کشورهای مختلف باید آماده پذیرش چالشهای جدیدی باشند که ممکن است در مسیر رشد اقتصادی آنها موانعی ایجاد کند.
راهحلهای دیپلماتیک
آیندهای ناواضح برای جنگ تعرفهای
در حالی که تنشها میان چین و آمریکا در زمینه تعرفهها شدت گرفته، برخی تحلیلگران هشدار میدهند که تداوم این سیاستها ممکن است به بحران اقتصادی و سیاسی جهانی منجر شود. افزایش هزینهها، اختلال در زنجیرههای تأمین و کاهش رشد اقتصادی جهانی از جمله پیامدهای احتمالی این وضعیت است. در این میان، نیاز به یافتن راهحلهای دیپلماتیک برای کاهش تنشها و جلوگیری از بحرانهای اقتصادی و سیاسی در سطح جهانی بیشتر از هر زمان دیگری احساس میشود. این تقابل تجاری، بهویژه اگر بدون مذاکره و راهحلهای دیپلماتیک ادامه یابد، میتواند به بزرگترین بحران اقتصادی و تجاری تاریخ معاصر تبدیل شود. بحرانهایی که بهویژه کشورهای در حال توسعه و بازارهای نوظهور را تحت فشار قرار خواهد داد و احتمالاً موجب تغییرات ساختاری عمیقی در روابط تجاری و اقتصادی میان کشورها میشود.
* منابع در دفتر روزنامه موجود است.