kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۸۳۲۹
تاریخ انتشار : ۱۸ فروردين ۱۴۰۴ - ۲۱:۴۱

اخبار ویژه

 
 
چه کسانی، موضع قانونی کیهان را تهدید علیه امنیت ملی جا زدند؟!
 
موضع‌گیری منتشره به نام «هیئت نظارت بر مطبوعات» با عنوان «تذکر به یک روزنامه»، ابهامات و شک و تردید‌های جدی را نسبت به خاستگاه این رفتار به دنبال داشته و لازم است بانیان این اقدام ضد امنیت ملی مورد روشنگری و پیگیری واقع شوند.
ماجرا از این قرار است که بعدازظهر روز یکشنبه، مطلبی مبهم از سوی «روابط عمومی معاونت امور رسانه‌ای و تبلیغات وزارت ارشاد» منتشر شد مبنی بر اینکه: در پی انتشار مطلبی خلاف مصالح ملی در شماره اخیر یکی از روزنامه‌ها که بازتاب منفی گسترده‌ای در داخل و خارج از کشور داشت، هیئت نظارت بر مطبوعات به این روزنامه تذکر کتبی داد.
در اطلاعیه هیئت نظارت بر مطبوعات، بدون آنکه نام روزنامه مد نظر درج شود، آمده است:
«موضع اصولی نظام جمهوری اسلامی ایران در قبال ترور ناجوانمردانه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، محاکمه عاملان این جنایت به‌ویژه رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده در دادگاه صالحه و بین‌المللی است. هیئت نظارت بر مطبوعات ضمن تقدیر از عملکرد مسئولانه و هوشمندانه مدیران رسانه‌های کشور در صیانت از منافع ملی، تنویر افکار عمومی و ایفای رسالت رسانه‌ای، بر لزوم رعایت ملاحظات خاص امنیتی و منافع ملی در مواجهه با جبهه ظلم و استکبار و در نظر گرفتن جنگ شناختی و ترکیبی دشمنان ایران تأکید کرده است. بر همین اساس هیئت نظارت بر مطبوعات به دلیل تخطی یک روزنامه از این موارد با استناد به ماده ۶ قانون مطبوعات که به صراحت بر ممنوعیت انتشار مطالب علیه امنیت، حیثیت و منافع جمهوری اسلامی ایران در داخل یا خارج تأکید دارد، به مدیرمسئول آن تذکر رسمی داده است».
این بیانیه ناشیانه و سردرگم، نه روشن می‌کرد که هیئت نظارت به کدام روزنامه تذکر داد؟ و نه توضیح می‌داد که موضوع تذکر چه بوده است؟! چرا؟ این چه اقدام غیر قابل دفاع و توضیح و توجیهی است که نه موضوع تذکر و نه روزنامه مورد نظر در آن قید نشده بود؟!
عجیب این که محافل رسانه‌ای زنجیره‌ای غربگرا، به جای هیئت نظارت، از منظور آنها رمزگشایی کرده و توضیح داده‌اند که مراد از تذکر، متن ستون گفت و شنود کیهان با موضوع تأکید بر انتقام و قصاص قاتلان و آمران شهادت شهید سلیمانی از جمله ترامپ است. پیداست که تنظیم کنندگان بیانیه و خبر مخدوش مورد بحث، روی‌شان نمی‌شده که صراحتاً بگویند به کیهان آن هم به خاطر تأکید بر انتقام خون شهید سلیمانی تذکر داده‌اند.
عجیب‌تر این که در بیانیه تنظیمی به «موضع اصولی نظام جمهوری اسلامی ایران در قبال ترور ناجوانمردانه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی» اشاره شده است. موضع اصولی نظام مگر چیزی غیر از مواضع صریح رهبر انقلاب است که مطابق با همه نظام‌های حقوق بین‌الملل و حق دفاع مشروع و مجازات جنایتکاران چندین بار به صراحت تأکید کردند:
- «قاتل سلیمانی و آمر به قتل سلیمانی باید انتقامشان را پس بدهند؛ آن به جای خودش محفوظ است. اگر چه به گفته‌ یک عزیزی، کفش پای سلیمانی هم بر سرِ قاتل او شرف دارد و سرِ قاتل او هم برود، فدیه‌ کفش سلیمانی هم نمی‌شود؛ این هست امّا بالاخره غلطی کردند، بایستی انتقام پس بدهند؛ هم آمر، هم قاتل بدانند که در هر زمان ممکن، هر وقت ممکن شد - ما دنبال وقت ممکن هستیم- باید انتقامشان را پس بدهند.»
- «ما هرگز شهادت شهید سلیمانی را فراموش نخواهیم کرد؛ این را بدانند. حرفی زدیم در این مورد، پای آن حرف ایستاده‌ایم. در وقت خودش، سر جای خودش ان‌شاءالله انجام خواهد گرفت.»
- «سیلی سخت [حمله موشکی به پایگاه عین الاسد] غیر از انتقام است؛ زیرا آمران و قاتلان سردار سلیمانی باید انتقام پس دهند و این انتقام در هر زمانی که ممکن باشد قطعی است».
یادآور می‌شود هیئت نظارت بر مطبوعات که دبیرخانه آن در وزارت ارشاد مستقر است، شامل وزیر ارشاد، یک قاضی از طرف دستگاه قضائی، یک نماینده به انتخاب مجلس، یک استاد دانشگاه به انتخاب وزیر علوم، یک مدیر مسئول مطبوعات‌، یک استاد حوزه علمیه و یک عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی است. گفته می‌شود در جلسه هیئت، برخی اعضا از جمله دو نماینده مجلس و دستگاه قضائی به موضع‌گیری تحمیلی به هیئت اعتراض داشته‌اند.
اکنون باید پاسخ روشن و قانع‌کننده‌ای به یک سؤال مهم داده شود: با عنایت به اینکه موضع کیهان درباره انتقام خون شهید سلیمانی، موضع صریح رهبر و انقلاب و نظام است، چه کسی یا چه کسانی، این موضع درست و قانونی را به عنوان تهدید علیه امنیت ملی وانمود کرده و به هیئت تحمیل نموده‌اند؟ این شناسایی هویت از آن جهت مهم است که آنها با رفتار خود به ترامپ این سیگنال را داده‌اند که با وجود تهدید ایران به بمباران نظامی، اعمال تحریم‌های حداکثری، زیر پا گذاشتن توافق هسته‌ای و حقوق ملت ایران، خیالش از بابت مقابله به مثل و اقدام متقابل و انتقام راحت باشد!! 
در پایان هرچند وانمود کرده‌اند نگران منافع و مصالح ملی هستند، اما در حقیقت به رفتار پرهزینه و پرخطر علیه کشور دست زده‌اند که مستوجب پیگرد قضائی و اطلاعاتی است. آنها در واقع به ترامپ خاطرجمعی داده‌اند که هیچ خط قرمزی برای خود نمی‌شناسند و بنابراین او مجاز است هر تهدیدی را تکرار کند؟
البته واقعیت، خلاف بازی بانیان بیانیه اخیر است، چه اینکه ترامپ هرگز نمی‌تواند از انتقام خون شهید سلیمانی و هزاران مظلوم بیگناه دیگر که به دستور و حمایت وی در فلسطین و لبنان و یمن به شهادت می‌رسند، بگریزد و دیر یا زود گرفتار دست انتقام الهی خواهد شد.
 
 
فریدمن: ترامپ از داخل در حال فروپاشی آمریکاست
 
تحلیلگر ارشد روزنامه نیویورک تایمز با هشدار درباره عواقب خطرناک سیاست‌های ترامپ تاکید کرد با این وضعیت، فروپاشی بزرگ در کمین آمریکاست.
توماس فریدمن نوشت: اگر از راهبردهای زیگزاگ رئیس‌جمهور ترامپ در مورد اوکراین، تعرفه‌ها، میکروچیپ‌ها و بسیاری از مسائل دیگر سردرگم شده‌اید، مقصر شما نیستید؛ مشکل از اوست؛ رئیس‌جمهوری که برای‌ گریز از پیگرد قانونی و انتقام از کسانی که به دروغ، آن‌ها را به تقلب در انتخابات ۲۰۲۰ متهم کرده بود، بار دیگر نامزد شد و روی کار آمد. او هرگز بینش منسجمی درباره مهم‌ترین روندهای جهان کنونی و بهترین شیوه انطباق با این روندها برای شکوفایی در قرن ۲۱ نداشت. هدف ترامپ از نامزدی چیز دیگری بود و وقتی پیروز شد، بار دیگر جدل‌ها و وسواس‌های پیشین، داستان تعرفه‌ها، تقابل ولادیمیر پوتین و ولودیمیر زلنسکی و ماجرای کانادا پیش کشیده شد.
او دولت را با حجم بی‌سابقه‌ای از ایدئولوگ‌های افراطی پر کرد. تنها معیار گزینش هم، وفاداری مطلق به ترامپ و خواسته‌های او بود. نتیجه چیزی است که مشاهده می‌کنید؛ ملغمه‌ای آشفته از تعرفه‌هایی که امروز اعمال و فردا لغو می‌شوند، کمک‌های متزلزل به اوکراین، تعدیل متناوب در برنامه‌ها و سازمان‌های داخل و خارج.
این وضعیت در چهارسال آینده، کارساز نخواهد بود. بازارها در شرایط «عدم قطعیت»، به فروپاشی روانی می‌رسند، دچار بحران می‌شوند، سرمایه‌گذاران سرخورده می‌شوند، متحدان به تنگ می‌آیند نظام جهانی در بحران فرو خواهد رفت. با این وضعیت نمی‌توان آمریکا را اداره کرد، یا متحد آمریکا شد، نمی‌توان شریک تجاریِ بلندمدت آمریکا باقی ماند.
ترامپ، اوکراین و روسیه را تهدید می‌کند و بعد تهدید علیه روسیه را پس می‌گیرد. تعرفه‌های سنگینی بر مکزیک و کانادا وضع می‌کند و بعد به تعویق می‌اندازد. او تهدید می‌کند که تعرفه‌های بیشتری بر اروپا و کانادا اعمال خواهد کرد. مقامات ارشدِ قدیمی‌ترین متحدان ما در محافل خصوص گفته‌اند نگرانند که آمریکا نه‌‌ صرفاً بی‌ثبات، که عملاً به دشمن‌شان مبدل شده باشد. 
اقتصاددانان نگران‌اند. عدم قطعیت شدیدی که ترامپ به اقتصاد وارد کرده، می‌تواند به کاهش نرخ بهره به دلایل ناموجه بیانجامد. تردید بیش از حدِ سرمایه‌گذاران، رشد اقتصادی را کاهش می‌دهد. اثرات عدم قطعیت اقتصادی، کاهش سرمایه‌گذاری، کاهش مصرف خانوارها به دلیل ترس از آینده‌‌، کندی رشد اقتصاد، و افزایش نوسانات در بازارهای مالی است. این وضعیت، صرفاً عدم قطعیتِ مقطعی نیست؛ بلکه به عمق ساختار رخنه می‌کند و از فروپاشی پیکره‌ای ۸۰ ساله به‌دستِ شخص رئیس‌جمهور حکایت دارد؛ مهم‌ترین نقش‌آفرین که نمی‌داند چه می‌کند و با جماعتی چاپلوس و نادان احاطه شده است.
آمریکایی که جهان می‌شناخت، در بریده‌هایی از نطق تاریخیِ تحلیفِ کندی در ۲۰ ژانویه ۱۹۶۱ خلاصه می‌شود: «بگذار هر ملتی، خواه دوست یا دشمن، بداند که ما هر بهائی خواهیم پرداخت، هر باری را به دوش خواهیم کشید، هر صعوبتی را تحمل خواهیم کرد، از هر دوستی حمایت و با هر دشمنی مقابله خواهیم کرد تا بقای آزادی و پیشبرد آن را تضمین کنیم»
ترامپ و معاون بی‌مایه‌‌اش این پیام را کاملاً وارونه کرده‌اند و تجویزشان این است: «بگذار هر ملتی، خواه دوست یا دشمن، بداند که آمریکای امروز هیچ بهائی نخواهد پرداخت، هیچ باری را به دوش نخواهد کشید، هیچ صعوبتی را متحمل نخواهد شد، هر دوستی را رها خواهد کرد و به هر دشمنی نزدیک می‌شود تا بقای سیاسی دولت ترامپ را تضمین کند. هیچ مهم نیست که آزادی از جهان رخت بربندد.»
ایالات‌متحده از سال ۱۹۴۵، تثبیت‌کننده بوده و در همکاری با نهادهایی مثل ناتو، بهداشت جهانی، بانک جهانی و سازمان تجارت‌، سهم بیشتری از هزینه‌ها را می‌پرداخت تا انسجام جهانی تقویت شود. وقتی چنین کشوری از نقش خود خارج می‌شود و به غارتگر مبدل می‌شود، تشویش ایجاد می‌کند.
فلسفه سیاست خارجی ترامپ، نه «مهار و مشارکت»، که «چپاول و‌گریز» است. ترامپ، راهزنِ جغرافیای سیاسی است. او می‌خواهد ‌گرینلند، پاناما، کانادا و غزه را بدون هزینه در جیب‌اش بگذارد و به پناهگاه امن‌اش برگردد. متحدان ما هرگز چنین آمریکایی را به یاد ندارند. آنچه لئون ویزلتیر زمانی درباره بنیامین نتانیاهو گفت، خیلی بیشتر از بی‌بی درباره ترامپ صادق است: «او مردی حقیر در روزگاری پرچالش است.» آبراهام لینکلن در ژانویه ۱۸۳۸ گفته بود: «تنها قدرتی که می‌تواند ما را نابود کند، خودمان هستیم».
 
 
تیم اقتصادی دولت اگر منفعل نباشد می‌تواند ثبات را به اقتصاد برگرداند
 
«انفعال تیم اقتصادی حیرت‌آور است. این تیم، پاشنه آشیل دولت پزشکیان است».
خبرآنلاین، از خبرگزاری‌های حامی دولت، به نقل از کارشناس اقتصادی خود نوشت: اقدام به حذف سامانه نیما، ولو اینکه با هدف «تک‌نرخی شدن ارز» هم انجام شود، نتیجه‌ای جز افزایش قیمت‌ها و ایجاد دوباره همان شکاف قدیمی میان ارز ترجیحی (که حالا نامی دیگر دارد) با ارز بازار شده است. من قبل از اینکه بخواهم به سیاستگذاری بپردازم، لازم می‌دانم انتقاد جدی به سیاستگذاران بکنم. دولت چهاردهم با وعده‌های گوناگونی روی کار آمد اما می‌بینیم در عرض ۵ ماه، ۴۸ درصد از ارزش پول ملی کاسته شده است. به بیانی صریح‌تر فکر می‌کنم با گذشت ۶ ماه از آغاز به کار دولت، پاشنه آشیل آن مشخص شده است و باید اصلاحات را از خود ساختار تصمیم‌گیران آغاز کنند. تیم اقتصادی دولت که چنین اقتصاد را رها کرده، پاشنه آشیل آن است. بانک مرکزی و وزارت اقتصاد به تک‌نرخی کردن ارز و حذف سامانه نیما، چیزی را حذف نکردند بلکه نیما را با سامانه دیگری جابه‌جا کردند و نرخ ارز را افزایش دادند. 
تیم اقتصادی پاشنه آشیل دولت است، زیرا منفعل هستند. انگار نه انگار که در این کشور پلتفرم‌هایی تبلیغ می‌کنند که در آن گفته می‌شود با ۵۰هزار تومان هم می‌توان طلا خرید. تورم واقعا قابل کنترل است، شاید نتوان ناگهان آن را تک‌رقمی کرد ولی می‌توانیم آن را به کمتر از ۲۰درصد برسانیم. منتها زمانی دولت می‌تواند ادعا کند که در پی کاهش تورم است که هزینه‌های مازاد بودجه‌ را حذف کند نه اینکه فقط به سفره‌های مردم فشار آورد. منظور از هزینه‌های مازاد بودجه آن دسته از هزینه‌هایی است که توجیه اقتصادی ندارند ولی دولت می‌خواهد بنزین را گران کند یا اقداماتی از این دست که در نهایت به تورم بیشتر منجر می‌شود. نمی‌توان بودجه‌ها را هر سال سرسام‌آور افزایش داد اما اجازه افزایش دستمزد کارگر و کارمند یا مستمری بازنشستگان را نداد. نباید با سفره‌های مردم و فشار حداکثری به جامعه کاستی‌ها را جبران کرد. 
پزشکیان به اهمیت ثبات اقتصادی اشاره کرده ولی معتقد است چنین چیزی در اختیار دولت نیست. چنین است؟ به هیچ وجه. ثبات اقتصادی، دست مسئولان دولتی است و این اظهارات پزشکیان، اشتباه است. این بانک مرکزی است که سیاستگذار پولی است و رئیس آن را هم پزشکیان انتخاب می‌کند. آنها می‌توانند با جلوگیری از ریخت‌وپاش‌ نرخ رشد نقدینگی را باز هم کاهش دهند. این دولت است و سازمان برنامه و بودجه که باید اصلاحات بودجه‌ای را آغاز کنند، ولی نمی‌کنند. بنابراین ضمن اینکه می‌پذیرم تحریم فشاری سنگین به اقتصاد آورده، ولی انضباط‌بخشی مالی و پولی در دست دولت است.