نگاهی به فیلم «بروتالیست»
وقتی حرامزاده آمریکایی وسیله نجات یهودی بیخانمان میشود!
فاطمه قاسمآبادی
برخلاف ادعای عدم دخالت سیاستها در مراسم هنری غربی، امسال هم در مراسم اسکار، مخاطبین شاهد اوج سیاست بازیهای اینچنینی بودند.
کنار گذاشتن فیلمی مانند «امیلیا پرز» که به نوعی دهنکجی جمهوریخواهان سنتی، به موضوع فیلم و ژست روشنفکرانه اروپا در مورد مسائلی چون بیهویتی جنسی بود از یکطرف، از طرف دیگر ادعای اهمیت به فلسطین در کنار اسرائیل به سبک هنری، از نکات جالب اسکار امسال بود.
امسال داوران با دادن جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد به نقشِ یهودی بیخانمان پناه آورده به آمریکا، به همراه دو اسکار دیگر به فیلم بروتالیست، حمایت همیشگی خود را از رژیم صهیونیستی اعلام کردند و از طرف دیگر در اقدامی قابلتأمل، با دادن جایزه اسکار به مستند «هیچ سرزمین دیگری» که محصول مشترک سازندگان فلسطینی و اسرائیلی بود، خواستند اعلام کنند که هوادار صلح و دوستی بین اسرائیل و فلسطین هستند!
گذشته از اینکه رئیسجمهور جدید آمریکا از همان ابتدای ورودش به کاخسفید، برای همه دنیا شاخوشانه کشید و معنای واژههایی مانند صلح، مذاکره و دوستی را به چالش کشید، در بخش هنری هم هالیوود سعی کرد، با سیاستهای آشنای به اصطلاح یکی به نعل و یکی به میخ، کماکان مانند گذشته عمل کند و باز هم جوایز را به سمت سیاستهای کلان آمریکایی ببرد تا بُعد هنری.
فیلم «بروتالیست» به کارگردانی و تهیهکنندگی «بردی کوربت»، محصول سال ۲۰۲۴ است. این فیلم جزو آثار مورد توجه امسال بود که توانست، جوایز زیادی را از آن تیم سازندهاش کند و در جشنوارههای مختلف، با استقبال منتقدین غربی روبهرو شد.
داستان یهودی مقیم آمریکا
داستان فیلم بروتالیست، در سه پرده اتفاق میافتد. در پرده اول، مخاطبین با شخصیت اصلی روبهرو میشوند.
او مردی یهودی به نام «لازلو تات» است که یک معمار مجارستانی است. لازلو در بوداپستِ زمانِ جنگ جهانی دوم، روزگار میگذراند که طی اتفاقاتی، از همسرش «ارژبت» و خواهرزادهاش «ژوفیا» جدا میشود و به آمریکا فرستاده میشود.
لازلو طبق روایت فیلم، مردی مقید به سنتهای یهودی است و با وجود بیخانمانی در آمریکا، تا سالها هر شنبه به کنیسه میرود و آداب مذهبیاش را با وجود اینکه به شریعت اهمیت نمیدهد، فراموش نمیکند.
در آمریکا لازلو روزگار سختی را میگذراند و حتی اطرافیانش با او بد رفتار میکنند ولی او موفق میشود نظر سرمایهداری آمریکایی به نام «هریسن لی ون بورن» را به هنرش جلب کند و در نهایت، لازلو در رشته خودش، توسط هریسن برای ساخت کلیسایی با معماری خاص، به نام «اپیسکوپال» استخدام
میشود.
در پرده بعد، لازلو موفق میشود پروژه را با ایده خودش شروع کند و همچنین میتواند همسر و خواهرزادهاش را به آمریکا بیاورد. هریسن طی سالهای متمادی بعد از این، مدام پروژه را تعطیل میکند و بعد از مدتی دوباره راه میاندازد... ژوفیا خواهرزاده لازلو در این سالها، از زندگی در آمریکا و کنار آمدن با مردمش خسته میشود و تصمیم میگیرد با همسرش به اسرائیل برود و در آنجا شانسش را امتحان کند.
لازلو در این بین، دلزده از رفتار دمدمی هریسن به کار با شرایط بد ادامه میدهد و در نهایت به خاطر حسادت هریسن، توسط او مورد تجاوز جنسی قرار میگیرد و باز از پروژه کنار انداخته میشود....
در نهایت در بخش پایانی، لازلو را در ابتدای دهه هشتاد میلادی در اولین نمایشگاه معماری میبینیم که روی صندلی چرخدار نشسته است و ژوفیا خواهرزادهاش، هنگام تقدیر از او عنوان میکند که طبق نظر داییاش «تنها مقصد مهم است و مسیر اهمیتی ندارد....»
نام فیلم بروتالیست، در واقع از یک سبک معماری گرفته شده که در این سبک، با بتن و بدون روکش یا هیچ تزئینی، بنا را مانند زندان میسازند. این همان سبکی است که لازلو با آن، کلیسای اپیسکوپال را برای مسیحیان آمریکایی ساخت.
نسخه بهروز پیانیست منهای حواشی
به خاطر موضوع فیلم بروتالیست و دوباره اسکار گرفتن بازیگر نقش اول این فیلم، مخاطبین آشنا با سینما بعد از دیدن بروتالیست، به یاد فیلم پیانیست میافتند که در آن فیلم هم، نقش یهودی آسیبدیده از جنگ جهانی دوم، توسط آدرین برودی به تصویر کشیده شده بود.
به صورت کلی شخصیتپردازی یهودیها در جنگ جهانی دوم، بعد از چند دهه تکرار مکررات، دچار رکود زیادی شد، گویی هالیوود دیگر نتوانست نسخهای متفاوت و جذاب از آنها و داستانهایشان، به مخاطبینش ارائه کند.
همان نگرانیها، همان آوارگی، همان اضطراب از طرد شدن و... در تمام این شخصیتها یکسان است و هیچ وجه شخصیتی خاصی در طی این سالها به آنها اضافه نشده، تا مخاطبین آگاه را جذب چنین نقشهایی بکند.
شخصیت یهودی بیخانمان در فیلم پیانیست، مردی هنرمند، با روحیهای حساس و ترسو بود که از خانوادهاش جدایش کردند و او برای نجات جانش، به بقیه پناه برده بود و انسانهای خوبی از او، در برابر نازیها دفاع میکردند.
در نسخه امروزی یهودی بیخانمان در فیلم بروتالیست، مخاطبین باز با مردی هنرمند ولی الکلی و معتاد روبهرو هستند که او را هم از خانوادهاش جدا کردهاند و باز، او هم از مواجه شدن با دشمنان میترسد و اینبار همسر معلولش را برای دفاع از خودش جلو میاندازد!
در بروتالیست لازلو تات یک وجه شخصیتی عجیب و متناقض دارد که آن هم اهمیت ظاهری او به رفتن به کنیسه است ولی در روند زندگی، لازلو مردی است که با زنان تنفروش در ارتباط است و بهراحتی و برخلاف شریعت یهود، مشروب میخورد... این اهمیت به قومیتگرایی و سنتها، بدون شریعت دین یهودیان که خصلت بارز صهیونیستها است، گویی با توجه به اتفاقات روز، نیاز بوده تا توسط فیلمنامهنویس در این شخصیت گنجانده شود.
در انتهای داستان فیلم بروتالیست، لازلو مورد تجاوز قرار میگیرد، این مطلب با توجه به اتفاقات جدید و فراگیر شدن جنبش «من هم» به عنوان چاشنی کار، ترحم بیشتری برای شخصیت داستانی توسط مخاطبین میخرد ولی در روند ماجرا، هیچ تاثیر خاصی ندارد و شخصیت اصلی به سبک فیلمهای همرده در مورد قربانیان تجاوز، با این اتفاق کنار میآید.
در مورد بازیگری در هر دو نقش اول، در دو فیلم هم باید گفت، آدرین برودی، هیچ بازی جدیدی در این فیلم نسبت به پیانیست ارائه نداده است و کلیشه یهودی آسیبدیده از آشویتس که نمیتواند با اتفاقات اطرافش کنار بیاید را بدون هیچ تفاوت شخصیتی خاصی، تنها تکرار کرده است و چهره غمزده و نالهناک ابدی برودی، باز هم در این نقش به کمکش آمده و باعث دیدهشدن نقشش شده است.
فیلم پیانیست، با توجه به تمرکز هالیوود در بزرگداشت یهودیان و تاکید روی کشتهشدگان آشویتس، ساخته شد و مورد تقدیر قرار گرفت و حالا بعد از 23 سال، باز هم همان یهودی سِتمکش، دوباره جان میگیرد تا به شیوهای کمی مدرن و با مشکلاتی بیشتر، ترحم مردم دنیا را بر انگیزد و جنایتهای رژیم صهیونیستی را پای غریبی یهودیان، با دنیای اطرافشان بگذارد! در زمان اکران فیلم پیانیست، مانور بسیار زیادی روی این فیلم اتفاق افتاد و مانند همین فیلم بروتالیست، همه آن زمان مطمئن بودند که درو کردن جوایز مهم برای پیانیست، دور از ذهن نیست ولی به غیر از خود فیلم، آن زمان مانورهای تبلیغاتی زیادی هم روی «رومن پولانسکی» کارگردان یهودی فیلم که از خانواده بازماندگان آشویتس بود، اتفاق افتاد.
البته این کارگردان معروف به خاطر قتل بیرحمانه همسر باردارش توسط فرقه مانسون هم قبلاً بهشدت مورد توجه بود ولی مانور هالیوود روی پولانسکی طوری بود که تنها اسم او و داستان تراژدی زندگی شخصیاش، ترحمهای زیادی را در زمان خودش، بدون در نظر گرفتن داستان خود فیلم پیانیست، به سمت فیلم هدایت کرد.
این تبلیغات رسانهای در اروپا ادامه پیدا کرد ولی به خاطر اتهامات سنگین سالها قبل در آمریکا، پولانسکی دوباره توسط تعدادی از رسانههای آمریکایی، مورد حمله قرار گرفت.
ماجرا از این قرار بود که در یک میهمانی در منزل «جک نیکلسون» در شهر لسآنجلس، پولانسکی دختری ۱۳ساله به نام «سامانتا گایمر»، را وادار به استفاده از نوشیدنیهای الکلی و موادمخدر کرد و سپس به او تجاوز کرده بود. از نظر قوانین ایالت کالیفرنیا همآغوشی با دختران زیر ۱۶ سال در هر حال، «تجاوز جنسی» به حساب میآید و قابل تعقیب است. به همین دلیل هم پولانسکی پس از گذراندن چند هفته بازداشت و پیش از اتمام دادرسی، بدون اجازه مقامات قضائی، از آمریکا به فرانسه فرار کرد و تا امروز این تعقیب و گریز مقامات قضائی و پولانسکی ادامه دارد....
همین مسئله باعث شد تا تصویر هنری که تعدادی از رسانهها سعی داشتند از پولانسکی در زمان اکران پیانیست به عنوان یک قربانی آشویتس و یهودی تحت ستم بسازند، تبدیل شد به یهودی متجاوزِ فراری که این قضیه با جای خالی پولانسکی در مراسم اسکار آن سال، بهشدت به چشم آمد. در فیلم بروتالیست اما کارگردان، جوانی بیحاشیه است و مانورهای تبلیغاتی تنها روی خود فیلم و داستانش بود و همین باعث شد تا از نظر هنری بروتالیست، بیشتر به چشم بیاید و نسخهای بهروزتر از یهودی سرگردان 23 سال پیش را ارائه کند.
آمریکایی حرامزاده و متجاوز ولی مفید!
در فیلم بروتالیست، مخاطبین میبینند که شخصیت هریسن لی ون بورِن، به عنوان آمریکایی سرمایهداری که به ایدههای لازلو بها میدهد، شناخته میشود.
هریسن یک آمریکایی متکبر و دمدمی است. او در لحظه میتواند عصبانی شود یا روی خوبی به طرف مقابلش نشان بدهد و شخصیتش، مخاطبین را یاد جمهوریخواهان معروف آمریکایی میاندازد.
این شخصیت در طول فیلم، گاهی با لگد لازلو را دور میاندازد و گاهی با نوازش از او استقبال میکند و لازلو هم مجبور است این شرایط را تحمل کند، چون تنها گزینه حامی او برای نشان دادن هنر و رنجش، هریسن است.
جالب است که در دیالوگهایی که بین لازلو و هریسن رد و بدل میشود، هریسن تعریف میکند که در واقع فرزند حرامزدهای است که زمانی از طرف خانواده مذهبی مادرش و جامعه طرد شده بود ولی او در نهایت توانست، در تجارت خودش را بالا بکشد و پیشرفت کند. طبق این تعریف، آمریکایی حرامزاده، متجاوز و خشن ماجرا، با وجود بازیهای زیادی که سر لازلو درمیآورد، در نهایت به این یهودی بیخانمان کمک میکند تا به آرزویش برسد و با سرمایهاش، یادمان روزهای بد لازلو را تبدیل به اثری هنری و ماندگار میکند.