kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۷۲۳۷
تاریخ انتشار : ۱۸ اسفند ۱۴۰۳ - ۲۰:۰۸
سفرنامه سرزمین وحی

عشق محمد بس است و آل محمد(ص)

 
 
 
سید‌محمد مشکوه‌الممالک 
بخش نخست
 
سفر همیشه با خود قصه‌ای دارد، اما وقتی مقصد، خانه‌ خدا باشد، این قصه رنگ و بویی دیگر می‌گیرد. از لحظه‌ای که نامم در میان زائران حج عمره آمد، قلبم بی‌تاب شد. این سفر فقط یک زیارت نبود؛ فرصتی بود برای بازگشت به خویشتن، تأمل در مسیر حق، و شاید قدم گذاشتن در ردپای بزرگان مقاومت.
با همسرم، دو دخترمان زهرا سادات و مهلا سادات، و پدر و مادر همسرم راهی فرودگاه شدیم. این نخستین سفر خانوادگی‌مان به سرزمین وحی بود، سفری که دل‌های همه‌ ما را به تپش انداخته بود. زهرا سادات که هفته گذشته یازده سالگی را پشت سر گذاشته و وارد دوازده سالگی شده بود، دست‌های کوچکش را در دستان من گذاشت و با شور و اشتیاق پرسید: «بابا، ما داریم به کجا می‌ریم؟»
لبخندی زدم و گفتم: «داریم می‌ریم خونه‌ خدا، جایی که همه دعاها مستجاب می‌شه.» مهلا سادات که هنوز دنیای کودکانه خودش را داشت، با همان زبان شیرینش گفت: «پس من دعا می‌کنم امام زمان زودتر بیاد.»
کلمات ساده‌ی او در شب نیمه‌شعبان، در آن لحظه‌ی بدرقه، دلم را لرزاند. نگاه کردم به آسمان، به شبی که میلاد آخرین حجت خدا را در دل داشت، و به راهی که پیش رویمان بود.
پرواز به سوی خانه‌ خدا
ساعت ۵ و ۱۵ دقیقه صبح، هواپیمای ما به سمت عربستان حرکت کرد. بیرون هنوز تاریک بود، اما دل‌های ما روشن از شوق این سفر. حس عجیبی داشتم؛ انگار این پرواز، فقط جابه‌جایی از یک کشور به کشور دیگر نبود، بلکه عبوری بود از روزمرگی به عالمی دیگر، سفری که قرار بود جان را صفا دهد.چند دقیقه بعد، اعلام شد که وقت نماز صبح رسیده است. ساعت ۵ و نیم بود که زائران خانه خدا، با دل‌هایی لبریز از شوق، دو رکعت نماز صبح را در هواپیما خواندند. صحنه‌ای که برایم بسیار جالب و تأثیرگذار بود. ردیف به ردیف، برخی ایستاده، برخی نشسته، در همان فضای محدود، اما با دلی وسیع، رو به قبله‌ای که در آن لحظه هنوز ندیده بودند اما با تمام وجود حسش می‌کردند. زمزمه‌ سوره‌ها در سکوت پرواز پیچیده بود و حال و هوای خاصی به کابین می‌داد.
پس از نماز، هواپیما آرام در دل آسمان پیش می‌رفت. کم‌کم نور سپیده‌دم از پشت افق سر برآورد و تاریکی شب را کنار زد، انگار که خود آسمان هم، همراه با ما، برای رسیدن به سرزمین وحی آماده می‌شد.
ورود به سرزمین وحی
ساعت ۸ و ۴۵ دقیقه صبح جمعه ۲۶ بهمن بود که به فرودگاه جده رسیدیم. از پنجره‌ی هواپیما که بیرون را نگاه کردم، آسمان صاف و آبی بود، خورشید با نوری ملایم بر زمین می‌تابید، و هوای مطبوع بهاری جده انگار به استقبالمان آمده بود. نه گرمای طاقت‌فرسای تابستان بود، نه سرمای خشک زمستان؛ نسیمی نرم و آرام که بر گونه‌ها می‌نشست، گویی این شهر هم زائران را نوازش می‌کرد. هنگامی که از هواپیما پیاده شدیم، حسی عجیب وجودم را فرا گرفت؛ ترکیبی از غربت و آرامش، شوق و هیجان. ایستاده بودیم در سرزمین وحی، جایی که آسمانش بوی حضور می‌داد. جده، دروازه‌ای بود که ما را یک گام دیگر به مسجدالنبی و خانه خدا نزدیک‌تر می‌کرد.
حرکت به سوی مدینه و دعوت الهی به حج
پس از انجام تشریفات فرودگاهی و بررسی گذرنامه‌ها، کاروان ما به سمت مدینه حرکت کرد. در مسیر، برای استراحت و اقامه‌ی نماز ظهر توقف کردیم. پس از نماز حجت‌الاسلام والمسلمین سید محسن علم‌الهدی، روحانی کاروان گفت: «گاهی خداوند، افرادی را که مسیر روشنی در زندگی ندارند، به این سفر دعوت می‌کند تا آنان را در میان بندگان صالح قرار دهد. برخی ممکن است تصور کنند که خوب بودن دشوار یا غیرممکن است، اما خدا آنان را در میان افراد نیکو قرار می‌دهد تا ببینند که می‌توان خوب بود، اگر اراده کنند. برخی پس از این سفر، تغییر مسیر می‌دهند و برخی دیگر، همچنان بر راه گذشته‌ی خود باقی می‌مانند. در هر صورت، این سفر حجت را بر انسان تمام می‌کند؛ فرصتی برای هدایت یا پاداشی برای اعمال نیک.»
روحانی کاروان تأکید کرد که آمدن به مکه، دلیل بر نیکوکاری افراد نیست و نیامدن هم نشانه بدی آنان نیست. او به آیت‌الله مرعشی‌نجفی اشاره کرد که در طول عمرشان هرگز به مکه نرفتند، با اینکه مرجع تقلید بزرگی بودند و شاگردان و مقلدانشان در حج از فتاوای ایشان پیروی می‌کردند. 
او سپس روایتی از امام صادق‌(ع) نقل کرد: وقتی خداوند به حضرت ابراهیم‌(ع) فرمان داد که مردم را به حج دعوت کند، او بر بلندی ایستاد و ندا سر داد: وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ (حج: ۲۷). در آن زمان، جز اسماعیل و ‌هاجر کسی در کنار کعبه نبود. از امام صادق‌(ع) پرسیدند که چرا حضرت ابراهیم فریاد زد، در‌حالی که کسی حضور نداشت؟ امام‌(ع) فرمودند که خداوند، صدای ابراهیم را در عالم ارواح طنین‌انداز کرد، و هر روحی که در آن عالم به دعوت او پاسخ داد، در این دنیا نیز توفیق حج نصیبش خواهد شد.» 
آیت‌الله مرعشی‌نجفی در واکنش به این روایت با شوخی می‌گفتند: «شاید آن زمان که حضرت ابراهیم دعوت کرد، من خواب بودم و پاسخ ندادم!»
حج؛ مدرسه‌ ایثار و مسیر شهادت
در ادامه‌ مسیر، روحانی کاروان از ارتباط حج با ایثار و شهادت سخن گفت: «حج، فرصتی برای شناخت دنیا و حقیقت آن است. اگر کسی دنیا را به درستی بشناسد، مسیر زندگی‌اش مجاهدانه خواهد شد. در این سفر، افرادی را می‌بینیم که خود را وقف خدمت به زائران کرده‌اند. آنان از هیچ کمکی دریغ نمی‌کنند، وقت، انرژی و توان خود را برای دیگران صرف می‌کنند. این فداکاری، جلوه‌ای کوچک از ایثار است؛ همان ایثاری که شهدا در بالاترین مرتبه‌ی آن قرار دارند.»
سخنان او تا پایان مسیر در ذهنم طنین‌انداز بود. این سفر، تنها زیارت نیست؛ بلکه فرصتی برای پالایش روح، بازنگری در اعمال و شناخت عمیق‌تر حقیقت زندگی است.
بعد از صرف ناهار، به مسیر خود ادامه دادیم. جاده‌ای طولانی و آرام پیش روی ما بود، با آسمانی که رنگی از طلایی و آبی به خود گرفته بود. هوای گرم و ساکت، حس عجیبی به انسان می‌داد؛ گویی زمان در این مسیر کندتر می‌گذشت. اطرافمان بیشتر بیابانی بود که گهگاه نخلستان‌ها و آبادی‌های کوچک در آن دیده می‌شد. سکوت جاده، فرصتی برای تأمل و تفکر فراهم می‌کرد.
ورود به شهر پیامبر (ص)
ساعت چهار بعدازظهر به مدینه رسیدیم. از دور، گنبد سبز مسجدالنبی (ص) نمایان شد. لحظه‌ای که نگاه‌مان به آن افتاد، اشک در چشمانمان حلقه زد. شهری که پیامبر رحمت در آن می‌زیست، مردمانی را هدایت کرد، و سرانجام در خاک آن آرام گرفت.
مدینه آرامشی خاص داشت، فضائی که با هیچ شهر دیگری قابل مقایسه نبود. گویی اینجا، قطعه‌ای از بهشت بود؛ جایی که عشق و ایمان، در هر کوچه و گذرش جریان داشت. اما چیزی که بیش از همه حس می‌شد، عطر معنویت و تاریخ بود که در هر قدم به مشام می‌رسید.
به هتل محل اقامت رسیدیم، اما دل‌های ما از لحظه‌ی ورود، در هوای مسجدالنبی و زیارت حرم پیامبر(ص) بود. لحظه‌شماری می‌کردیم تا هرچه زودتر، به دیدار محبوب بشتابیم.
پس از استقرار در هتل ضیافت المختار مدیر کاروان، آقای خاکپور که به «آقای صلواتی» معروف بود، با لبخندی صمیمی کارت اتاق‌ها را به زائران تحویل داد و نکات مهمی را متذکر شد. او تأکید کرد که حضور در جلسات روزانه کاروان، به زائران کمک می‌کند تا با معرفت بیشتری به محضر پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین‌(ع) مشرف شوند و از فضای معنوی این سفر الهی بیشترین بهره را ببرند. 
او با لحنی آرام و دلنشین گفت: «این جلسات فرصتی است تا از سیره‌ پیامبر (ص) و اهل‌بیت‌(ع) بیشتر بدانیم. زیارت نباید تنها یک دیدار ظاهری باشد، بلکه باید با معرفت و عشق در محضر ایشان حاضر شویم. مدینه‌النبی فرصتی بی‌بدیل است، از آن بهترین استفاده را کنید.»
آمادگی برای نخستین زیارت مسجدالنبی
سپس درباره برنامه‌های زیارتی، ساعات حرکت به حرم و نکات اجرائی سفر توضیحاتی ارائه کرد و از زائران خواست که با دلی آگاه و قلبی آماده، گام در این مسیر نورانی بگذارند. 
ساعت نزدیک به غروب بود. پس از استراحتی کوتاه، زائران با شوقی وصف‌ناپذیر آماده شدند تا برای نخستین بار به سوی مسجدالنبی حرکت کنند. آقای صلواتی، بار دیگر توصیه کرد: «در جلسات کاروان شرکت کنید. این جلسات کمک می‌کند که با معرفت بیشتری به زیارت رسول خدا‌(ص) و ائمه بقیع‌(ع) بروید و از فضای معنوی این سفر بیشترین بهره را ببرید.»
مدینه، شهر رسول خدا‌(ص)
حجت‌الاسلام سید محسن علم‌الهدی، روحانی کاروان، در حالی که چشمانش از شوق می‌درخشید، درباره‌ عظمت مدینه و اهمیت زیارت مسجدالنبی سخن گفت: «ماه شعبان، ماه رسول خداست، و شما مهمانان ویژه‌ حضرت در این ماه هستید. این‌جا مدینه است، شهری که هر گوشه‌اش قدمگاه پیامبر، حضرت زهرا‌(س)، امیرالمؤمنین‌(ع) و ائمه‌ی بقیع‌(ع) است. امام زمان‌(عج) نیز زائر این شهر است، زائر قبر مادرشان حضرت زهرا‌(س) و اجدادشان در بقیع.»
قدم به قدم تا محضر رسول خدا (ص)
کم‌کم، هوا رو به تاریکی می‌رفت. گروه زائران، با حالی آمیخته از اشتیاق و احترام، راهی مسجدالنبی شدند. لحظه‌ای که چشمانشان به گنبد سبز رسول خدا افتاد، سکوتی از جنس اشک و نجوا میانشان حاکم شد.
با دلی آکنده از شوق و اشتیاق، همراه با زائران دلداده‌ رسول خدا‌(ص) از هتل به سوی صحن و سرای پیامبر رحمت حرکت کردیم. در مسیر، همان‌طور که توصیه شده بود، صلوات بر محمد و آل محمد(ص) را زمزمه می‌کردیم و همه‌ حواسمان را متوجه آن لحظه‌ی ناب دیدار می‌ساختیم. زائران، با احترامی عمیق، شرایط حضور در این مکان مقدس را رعایت می‌کردند و روحیه‌ زائر بودن را در خود حفظ می‌نمودند.
نخستین نگاه به گنبد سبز
در مسیر، به نقطه‌ای رسیدیم که گنبد سبز پیامبر اکرم‌(ص) نمایان شد. همان‌جا ایستادیم، رو به سوی حرم مطهر رسول خدا‌(ص)، با دلی خاضع و چشمانی اشک‌بار. لحظه‌ای که چشمانمان به آن گنبد مبارک افتاد، حال و هوائی وصف‌ناشدنی بر ما مستولی شد. همه یک‌صدا، عاشقانه و با تمام وجود، سلام‌هایی را نثار حضرت ختمی مرتبت کردیم.
«السلام علیک یا رسول‌الله» «السلام علیک یا حبیب‌‌الله» «السلام علیک یا خاتم‌النبیین»
این سلام‌ها، نه فقط با زبان، بلکه با تمام وجودمان جاری می‌شد. دل‌هایمان به عشق پیامبر‌(ص) می‌تپید و اشک‌هایمان بی‌اختیار جاری می‌شد.
پس از آن، به پدر و مادر گرامی پیامبر‌(ص)، به دختر بزرگوارشان حضرت فاطمه زهرا‌(س)، و به فرزندان پاک و مطهر ایشان سلام دادیم. هر نامی که بر زبان جاری می‌شد، در دل ما احساسی تازه می‌آفرید. گویی آن لحظه، نه در دنیای مادی، بلکه در آستان ملکوت ایستاده بودیم.
حرکت به‌سوی بقیع
حدود صد قدم به سمت قبرستان بقیع حرکت کردیم تا جایی که بتوانیم دیوارهای آن را بهتر ببینیم. بقیع، دیاری که در آن‌ چهار امام معصوم‌(ع)، همراه با بسیاری از یاران وفادار پیامبر‌(ص) آرمیده‌اند. آنجا ایستادیم، جهت قبور مطهر را نشان دادیم و دسته‌جمعی زیارت‌نامه ائمه بقیع را قرائت کردیم.
فضای بقیع پر از غربت بود، اما حضور در آنجا دل‌هایمان را به نور محبت اهل‌بیت‌(ع) روشن می‌ساخت. سلام‌هایی که تقدیم کردیم، هرچند کوتاه، اما از اعماق جان برمی‌خاستند. اینجا، مکانی بود که عشق، احترام و دلدادگی به خاندان پیامبر‌(ص) در وجودمان شعله‌ورتر می‌شد. به قول سعدی شیرازی: «سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی/عشق محمد بس است و آل محمد(ص)»
در بقیع، قبر مطهر امام حسن مجتبی‌(ع)، امام علی بن حسین‌(ع) (زین العابدین)، امام محمد باقر‌(ع) و امام جعفر صادق‌(ع) در کنار یکدیگر قرار دارند. در کنار این قبور مبارک، مادر بزرگوار امیرالمؤمنین حضرت فاطمه بنت اسد نیز آرامیده است. حضور این بزرگان در بقیع، فضای خاصی به این مکان مقدس بخشیده است.
در کنار این بزرگان، مادر امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه بنت اسد، نیز از شخصیت‌های برجسته‌ای است که در دل تاریخ اسلام جای دارد. این بانوی بزرگوار نه‌تنها در کعبه فرزند خود را به دنیا آورد، بلکه زندگی‌اش نیز مملو از فداکاری‌ها و ایثار بود. همچنین حضرت‌ام البنین(س)، مادر قمر بنی‌هاشم، حضرت عباس‌(ع)، از دیگر شخصیت‌های مهم تاریخ اسلام است که در بقیع به خاک سپرده شده است. این بانوی بزرگ، تربیت‌کننده‌ای بود که فرزندانی چون ابوالفضل‌العباس را پرورش داد که در کربلا جانفشانی‌های بی‌نظیری از خود به نمایش گذاشتند.
پس از زیارت قبور شریف ائمه معصومین و این بانوان گرانقدر، دلمان پر از عشق و احترام به این ذوات مقدس شد. این زیارت‌ها، نه‌تنها تجدید میثاق با اهل‌بیت‌(ع) بود، بلکه فرصتی برای درک عمق ایمان و فداکاری این بزرگان در تاریخ اسلام به شمار می‌آمد.
حرکت به سوی باب علی(ع)
پس از زیارت، گروه‌های خانم‌ها به سمت باب علی هدایت شدند، و آقایان نیز در خدمت ایشان به این مسیر ادامه دادند. از باب السلام، درب خاصی که در قسمت قبله حرم پیامبر‌(ص) قرار دارد، وارد شدیم. این درب انتهایی به قسمت حرم و مسجد قدیم پیامبر‌(ص) متصل می‌شود. در این مسیر، از جلوی خانه رسول خدا‌(ص) عبور می‌کنیم، جایی که زائران به احترام پیامبر بزرگوار‌(ص) در آنجا عرض سلام و زیارت می‌کنند. این مسیر، که به طور ویژه یادآور حضور رسول خدا(ص) است، احساس عمیقی از احترام و ارادت به پیامبر اسلام در دل زائران می‌افکند. با کاروان آقایان همراه شدیم و از باب السلام وارد حرم شدیم. مسیر تا رسیدن به قبر مبارک پیامبر‌(ص) شلوغ بود، اما در میان این شلوغی‌ها، هر گام‌مان با شوقی وصف‌ناشدنی به سمت آن نقطه‌ مقدس حرکت می‌کرد. به محض اینکه در مقابل قبر شریف پیامبر‌(ص) قرار گرفتیم، به دلیل شرایط خاص آنجا، امکان خواندن زیارت به طور بلند وجود نداشت. اما با اشاره دست و قلبی پر از احترام، عرض سلام و زیارت را به رسول خدا‌(ص) تقدیم کردیم.
پنجره‌های سبز رنگ و ضریح رسول‌الله‌(ص)
در برابر ضریح سبزرنگ رسول خدا‌(ص)، پنجره‌های سبز رنگ زیبایی قرار داشتند که هر زائر به احترام این مکان مقدس، نگاهش را به آن دوخته بود. در اطراف ضریح، نیروهای انتظامی عربستان و تعدادی از افراد وهابی قرار داشتند که مانع از نزدیک شدن زائرین به ضریح می‌شدند. این افراد اجازه نمی‌دادند کسی به ضریح پیامبر‌(ص) نزدیک شود یا پارچه‌ای به عنوان تبرک به آن بمالد. به‌طور دائم، زائرین را از ضریح دور می‌کردند و به سمت بیرون مسجد هدایت می‌کردند. 
در میان این شلوغی‌ها و محدودیت‌ها، حال و هوای زائران پر از احترام و غربت بود. نگاه‌ها پر از اشک و قلب‌ها سرشار از عشق به رسول خدا‌(ص) و اهل‌بیت‌(ع) بود. این مکان مقدس، با وجود همه محدودیت‌ها، برای هر زائر فرصتی استثنایی برای ارتباط روحی با پیامبر اسلام(ص) به شمار می‌آید. غربت این فضا نه‌تنها از نظر فیزیکی، بلکه از نظر معنوی نیز بر دل‌ها سنگینی می‌کرد. اما در همین غربت، هر زائر با دلی پر از عشق و ارادت به سوی ضریح پیامبر حرکت می‌کند، گویی در میان دنیای فانی، به بهشت وصل شده است.
احتمال‌هایی در مورد محل دفن حضرت زهرا‌(س) وجود دارد که همچنان در دل تاریخ پنهان مانده است. یکی از این احتمال‌ها این است که قبر مبارک ایشان کنار قبر پیامبر خدا‌(ص) باشد، در همین حرم مقدس. در عین حال، گاهی گفته می‌شود که محل دفن حضرت زهرا‌(س) در خانه خود حضرت، در بخش شمالی حرم و در انتهای ضریح سبزرنگ رسول خدا‌(ص) است. در هر صورت، این فضای معنوی، جایی که حضرت زهرا‌(س) به خاک سپرده شده‌اند، برای هر زائر پر از اسرار و روحانیت است. در این نزدیکی‌ها، حجره‌ای است که به خانه صدیقه طاهره‌(س) معروف است، جایی که آن بانوی بزرگوار در آن زندگی می‌کرد و همسر امیرالمؤمنین‌(ع) بود.
از باب بقیع خارج شدیم و در مسیر حرکت به سمت درب‌های مسجد، از جلوی خانه پیامبر(ص) عبور کردیم. این درب، که «باب البقیع» نام دارد، جایی است که در مقابل آن قبرستان بقیع قرار دارد، جایی که بسیاری از اهل بیت‌(ع) و یاران وفادار پیامبر‌(ص) در آن آرمیده‌اند. عبور از این درب، گویی همانند گذر از تاریخ اسلام و درک حضور این شخصیت‌های بزرگ در دل تاریخ است.
باب جبرئیل: دروازه‌ای به بهشت
پس از عبور از «باب البقیع»، در سمت چپ ما درب دیگری قرار داشت که «باب جبرئیل» نام داشت. این درب، به معنای دروازه‌ای است که حضرت جبرئیل‌(ع)، فرشته وحی، هنگامی که برای ابلاغ پیام‌های خداوند به خانه پیامبر‌(ص) وارد می‌شد، از آن عبور می‌کرد. این نقطه نیز از مکان‌های مقدس حرم است، که هر زائر در دل خود می‌تواند حضور جبرئیل‌(ع) را تصور کند. این درب همیشه بسته است و هیچ‌کس اجازه ورود از آن را ندارد، اما تابلویی نقش برجسته از بال‌های جبرئیل‌(ع) بر دیوار آن حک شده است که بر شکوه این مکان می‌افزاید.
درب خانه حضرت زهرا‌(س)
در مقابل «باب جبرئیل»، داخل حرم، درب خانه حضرت زهرا‌(س) قرار دارد. این درب، که مکانی بسیار مقدس و عزیز است، تنها در دل تاریخ و در روایات باقی مانده و به‌طور عادی هیچ‌یک از زائران نمی‌توانند وارد آن قسمت از مسجدالنبی شوند. این درب، گویی در دل هر زائر یک حس خاص و مقدس برمی‌انگیزد؛ زیرا با آن، یاد حضرت زهرا‌(س) و مقام والای ایشان در ذهن‌ها تداعی می‌شود.
تمام این مسیرها و درها، در دل خود تاریخ اسلام و دنیایی از مفاهیم معنوی و عرفانی نهفته دارند. زائرانی که در این فضا قدم می‌زنند، خود را در محضر رسول خدا‌(ص) و اهل‌بیت‌(ع) می‌بینند. اینجا، به گونه‌ای اتصال به بهشت است، جایی که انسان احساس می‌کند از دنیا و مادیات جدا شده و در مکانی ملکوتی حضور دارد. حتی اگر امکان نزدیک شدن به این درها و مکان‌ها نباشد، اما قلب‌ها به آنجا می‌رسند و روح‌ها با تاریخ اسلام و پیام‌های اهل‌بیت‌(ع) در هم آمیخته می‌شود.
پس از آن که از حرم پیامبر‌(ص) خارج شدیم، در قسمت قبله حرم نشستیم. در اینجا، زائران با دل‌هایی پر از اشتیاق و نگاه‌هایی غرق در محبت، نماز زیارت خود را خواندند. برخی، نگاه‌هایشان را به قبه الخضرا دوختند و در این فضای معنوی، لحظاتی را به تأمل و دعا گذراندند. در دل این لحظات، همچون یاران باوفای پیامبر‌(ص) که در کنار حضرتش به جهاد و شهادت رفتند، ما نیز در میان آن فضا احساس کردیم که به نقطه‌ای وصل شده‌ایم که سال‌ها آرزویش را داشتیم. با هر زمزمه، هر دعای بی‌صدا و هر نگاه پر از عشق، دل‌هایمان در آن فضای روحانی به وجد آمده بود.
زائران از اقصی نقاط دنیا
زائرانی که در این سفر معنوی همراه ما بودند، از کشورهای مختلف آمده بودند از مالزی و اندونزی گرفته تا اروپا، آمریکا، ایران و آسیای شرقی. از رنگ‌های مختلف پوست و زبان‌های مختلف، اما در دل‌ها همه یک آرزو و یک هدف مشترک داشتند. زیارت پیامبر اسلام‌(ص). همه به امید دلگرمی، به عشق و ارادت به محضر مبارک رسول خدا‌(ص) آمده بودند. اینجا، جایی است که زبان‌ها بی‌صدا می‌شوند و تنها دل‌ها سخن می‌گویند؛ دل‌هایی که در این زیارت، همانند شهدای عاشورا و کربلا، در جست‌وجوی آرامش و اتصال به کانون حقیقت بودند. در نخستی بار که به حرم رسیدیم، فضای خاصی در آنجا حاکم بود. بسیاری از زائران، با قدم‌هایی لرزان و دل‌هایی نازک، به‌گریه افتاده بودند. در آن لحظات، هر کدام از ما گویی گمشده‌ای را پیدا کرده بودیم، گمشده‌ای که سال‌ها در دل‌مان انتظارش را کشیده و آرزو داشتیم که در محضر آن بزرگوار باشیم. مانند کسانی که در میدان‌های نبرد، در آغوش شهادت می‌افتند و با دل‌هایی مطمئن، به رفیق خود می‌پیوندند، ما نیز در دل آن لحظات به آرامشی عمیق دست یافتیم.
پس از این دقایق ناب، به سمت محل قرار برگشتیم تا به هتل بازگردیم. با اینکه مسیر بازگشت همچنان ادامه داشت، اما هیچ‌کدام از ما نمی‌توانستیم آن لحظات معنوی را از یاد ببریم. این زیارت، هرچند کوتاه، اما به گونه‌ای در دل‌هایمان حک شده بود که گویی هر لحظه از آن، درک عمیقی از ایثار و فداکاری را در دل‌های ما کاشته بود. همچون شهیدانی که در لحظات آخر عمرشان، با قلبی پاک و روحی آکنده از ایمان، در میدان جهاد قدم گذاشتند، ما نیز از این زیارت درسی بزرگ گرفتیم. پس از این لحظات ناب، به هتل برگشتیم. شب فرا رسید و پس از استراحت، قرار بود که صبح زود دوباره عزم زیارت کنیم. ساعت چهار و نیم صبح، با زائران دیگر قرار گذاشته بودیم تا از لابی هتل به سوی مسجدالنبی حرکت کنیم.
روز دوم سفر
صبح، در سکوتی معنوی، به سوی حرم پیامبر(ص) حرکت کردیم. خانم‌ها به قسمت بانوان رفتند و آقایان به محضر پیامبر‌(ص) وارد شدند. دروازه‌ای که به آن رسیدیم، در فاصله 50 تا 60 متر از داخل مسجد، درست جایی بود که قبر حضرت عبدالله، پدر بزرگوار پیامبر اسلام(ص) در آنجا قرار دارد. این جایگاه، برای هر زائر تداعی‌کننده‌ی تاریخ و نسب پاک پیامبر(ص) بود.
پس از رسیدن به صف نماز جماعت، به سمت قسمت شرقی مسجد النبی حرکت کردیم. در اینجا، جایی پیدا کردیم که زائران هنگام نماز می‌توانند سر خود را بر سنگ بگذارند. این قسمت، نزدیک به صحن حرم مطهر پیامبر(ص) بود. در نزدیکی آن، قسمتی از مسجد روباز است که با چترهای بزرگ و زیبا تزیین شده و فضائی معنوی و روحانی را برای نمازگزاران فراهم کرده است.
تمام این لحظات، همانند لحظات آخر زندگی شهدا در میدان‌های نبرد بود؛ همان‌طور که آن‌ها با دل‌های آکنده از ایمان، به استقبال شهادت می‌رفتند، ما نیز در این مسیر، با قلب‌هایی صاف و روح‌هایی الهی، به سوی حرم پیامبر‌(ص) گام بر می‌داشتیم. این مکان‌ها، همچون میادین جهاد برای شهدای اسلام، برای ما نیز محلی بود برای نزدیکی به حقیقت و یادآوری ایثار، فداکاری و عاشقی بی‌پایان. در دو قسمت از مسجدالنبی، بخش‌های روبازی وجود دارد که با چترهای بزرگ پوشانده شده‌اند. این چترها در مواقع مختلف باز و بسته می‌شوند تا پوشش سقف را تنظیم کنند. در یکی از این قسمت‌ها، زائرین می‌توانستند سر خود را بر سنگ‌ها بگذارند و در کنار رسول خدا‌(ص) نماز شب بخوانند. روحانی کاروان تصمیم گرفت در همین مکان بایستد و زائرین را به این فضا هدایت کند، چرا که این بخش از مسجد در مقابل خانه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها قرار دارد. در اینجا، قسمتی از ضریح پیامبر قرار دارد که به منزل حضرت زهرا نزدیک است و از ویژگی‌های خاص این مکان این است که پیامبر اسلام‌(ص) نماز شب‌های خود را در این قسمت از مسجد می‌خواندند. این مکان به نام «محراب تهجد» شناخته می‌شود.
در این مکان، فاصله‌ای حدود 50 تا 70 متر با خانه حضرت زهرا بود و برای زائرین، نماز شب خواندن در این محل، حس معنوی عمیقی به همراه داشت. به‌خصوص که در اینجا، فاصله‌ای میان اذان نماز شب و اذان صبح وجود داشت که باعث تعجب زائرین شد. این تأخیر، در کنار قرائت‌های طولانی قرآن در نماز صبح، برای برخی زائرین خسته‌کننده اما همچنان روحانی و معنوی بود. حتی فاصله‌ای که از رکوع تا سجده می‌افتاد، برای زائرین به نوعی تعجب‌آور بود.
پس از اتمام نماز، عازم قبرستان بقیع شدیم. در مسیر سراشیبی به سمت قبرستان، جمعیت زیادی حضور داشتند و فضای شلوغی برقرار بود. قبل از ورود به قبرستان، پشت پنجره‌ای کوتاه ایستادیم و سلامی به ائمه معصومین‌(ع) دادیم. سپس، پلیس به جمعیت اشاره کرد که وارد قبرستان شوند. در اینجا، با احترام به قبور، هر یک از امامان معصوم‌(ع) را معرفی کردیم و زیارت کوتاهی انجام دادیم.
در ادامه مسیر، هیچ توقفی برای زیارت بیشتر امکان‌پذیر نبود. ما با زائرین قدم زنان مسیر اجباری را طی کردیم که درست کرده بودند تا به انتهای قبرستان برسیم. در این مسیر، با اشاره به قبر حضرت عبدالله بن جعفر، همسر حضرت زینب‌(س)، آن را معرفی کردیم. در هنگام خروج از قبرستان، در قسمت سمت راست درب خروجی، قبر حضرت فاطمه ام‌البنین و دو عمه پیامبر، حضرت عاتکه و حضرت صفیه‌(سلام‌الله‌علیها) را معرفی کرده و با احترام و ارادت سلام گفتیم.
 پایان روزی پر از نور معنویت
پس از خروج از قبرستان، مسیر برگشت را از مقابل حرم پیامبر‌(ص) طی کردیم. در این مسیر، با قدم‌های آرام و معطر به یاد اهل‌بیت‌(ع)، به سمت هتل حرکت کردیم. این روز پر از روحانیت و معنویت، پس از یک صبح پر از زیارت و عبادت به پایان رسید و در هتل، زائرین به صرف صبحانه و استراحت پرداختند، 
کمی استراحت کردیم و پس از آن برای نماز ظهر به مسجدالنبی برگشتیم. پس از خواندن نماز، برای خرید به دو مرکز خرید رفتیم. در یکی از این مراکز، با خانواده اقای مهدی ناصری یکی از هم‌کاروانی‌ها گشتی زدیم و چشم‌مان به اجناس گران‌قیمت و لوکس افتاد. اما با کمال تعجب، متوجه شدم که کیفیت کالاها بسیار پایین بود و قیمت‌ها به طرز عجیبی بالاتر از حد انتظار. درست در همین لحظات، به ذهنم آمد که با وجود تولیدات داخلی با کیفیت بالا که در کشور خودمان داریم و قیمت‌های بسیار مناسب‌تر، خرید این اجناس با این قیمت‌های گزاف هیچ منطقی ندارد. 
این تجربه، به خوبی برایم یادآور شد که در شرایط تحریم‌های ظالمانه آمریکا و مشکلات اقتصادی که کشور ما با آن روبه‌روست، بسیاری از تولیدات داخلی می‌توانند جایگزین مناسبی برای این اجناس گران‌قیمت خارجی باشند. تولیدات ایرانی در برخی حوزه‌ها از نظر کیفیت حتی از محصولات خارجی سرتر است، فقط به حمایت و توجه بیشتر نیاز دارند. این مقایسه من را به فکر فرو برد، چرا که می‌دانستم در دوران سخت تحریم، ملت ایران با تمامی مشکلات، همچنان قادر است بهترین‌ها را در زمینه‌های مختلف تولید کند و نشان دهد که حتی در شرایط دشوار هم می‌توان به خودکفایی و پیشرفت دست یافت. 
پس از گشت‌وگذار در بازار، دوباره به حرم پیامبر برگشتیم و با دل‌های پر از ارادت و به یاد سخنان حضرت امام علی‌(ع) و سایر ائمه معصومین‌(ع) به هتل برگشتیم.
زمزمه‌های غریبانه در بقیع
پس از نماز صبح، بار دیگر عازم بقیع شدیم. هوای مدینه هنوز ساکت بود و خاک این سرزمین، گویی از هزاران سال پیش تا امروز، اندوهی پنهان را در خود نگه داشته بود. پشت دیوارهای سنگی بقیع، قبور مطهر ائمه معصومین‌(ع) و دیگر بزرگان صدر اسلام، همچنان غریبانه و بی‌نشانه، زیر نگاه زائران قرار داشت. در میان این مزارها، یکی از فرزندان پیامبر اکرم (ص) نیز آرام گرفته است؛ ابراهیم، کودکی که تنها شش ماه در این دنیا زیست.
(ادامه دارد)