kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۷۱۷۳
تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱۴۰۳ - ۲۰:۱۸

«‌‌منیّت»ارث شیـطان

 

مصطفی محمدی
یکی از بزرگ‌ترین بیماری‌های روحی‌ که همه انسان‌ها ممکن است به آن دچار شوند، «منیّت» یا همان خودخواهی و خودپرستی است. این بیماری روحی اگر در وجود کسی ریشه بدواند، تا نابودی دنیا و آخرت فرد پیش می‌رود. از این رو بسیار شایسته است پس از شناخت این بیماری، راه درمان آن را از زبان کسی که از بزرگ‌ترین سالکان قرن حاضر بود جویا شویم.
در این مقاله که از مجله پاسدار اسلام شماره  489- 490(با تلخیص) انتخاب شده‌، پس از بررسی چیستی این بیماری، به مهم‌ترین نماد‌های منیّت یعنی شیطان، قارون و فرعون و سرگذشت آنان اشاره می‌کنیم و در ادامه راه‌های مبارزه با «منّیت» را از زبان امام خمینی(ره) یادآوری خواهیم کرد. 
***
چیستی منیّت
منیت مصدر جعلی است و از دو بخش تشکیل شده است. یکی واژه‌ فارسی «من» و دیگری پسوند «یت». این واژه در لغت به معنای خودبینی، خودخواهی، خودستایی، نخوت، غرور و لاف زدن است.(۱) گاهی نیز با واژه‌ «منم منم کردن»، یا «منی» از منّیت یاد می‌شود. چنان‌که ناصرخسرو گوید:
حجت تو منی را ز سر خویش به در کن/
بنگر به عقابی که منی کرد و چه‌ها خاست
منیت، ارث شیطان
امام خمینی «منیّت» را ارث شیطان می‌داند. ایشان ضمن اشاره به داستان حضرت آدم(ع) و حوا و گفت‌وگوهایی که بین خداوند، فرشتگان و شیطان رخ داد؛ بر این نکته تأکید می‌کند که داستان حضرت آدم(ع) بسیار آموزنده است و اگر انسان به‌خوبی رموز آن را درک و به دستورات قرآن عمل کند، همه مشکلات او حل خواهد شد. امام خمینی با اشاره به داستان آفرینش و سخنان اعتراض‌گونه‌ فرشتگان نسبت به آفرینش حضرت آدم و سرانجام آنان، به داستان ابلیس اشاره می‌کند و می‌گوید:
«بعد از اینکه خلق مى‏کند آدم را، امر مى‏کند که سجده کنند، «ملائکه‌اللَّه» همه سجده مى‏کنند، لکن ابلیس نمى‏کند. نکته اینکه ابلیس نمى‏کند، این است که خودبین است. مى‏گوید: خَلَقْتَنى مِن نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طینٍ؛(۲) من از آتش خلق شدم، او از خاک خلق شده است؛ او پست‏تر از من است، من بالاتر از او هستم. 
آن هم جنبه خودبینى دارد و روى این زمینه سجده نمى‏کند و مطرود مى‏شود.»(۳)  امام امت سپس در‌باره مهلت گرفتن ابلیس می‌فرماید: «ما از این‌جا مى‏فهمیم که قضیه خودبینى که ارث شیطان است، از صدر عالم این قضیه بوده است. وقتى هم که به آدم وسوسه مى‏کند‌، باز آدم را اغوا مى‏کند. 
این یک تعلیم عمومى است که از قبل از خلقت آدم تا حالا باید براى ما عبرت باشد؛ بدانیم که ارث شیطان، خودبینى است. تمام فسادهایى که در عالم واقع مى‏شود، چه فسادها از افراد و چه فسادها از حکومت‏ها و چه در اجتماع، تمام فسادها زیر سر همین ارث شیطان است و تمام مفسده‏هایى که در عالم پیدا مى‏شود، از این بیمارى خودبینى است. 
چه در کنج‌ خانه، کسى نشسته باشد و به عبادت مشغول باشد، اگر خودبینى بکند، ارث شیطان را دارد و چه در جامعه باشد و با مردم تماس داشته باشد، این هم اگر فسادى از آن حاصل بشود، از خودخواهى و خودبینى خودش است و چه حکومت‏هایى که در عالم حکومت مى‏کنند؛ از اولى که حکومت در دنیا تأسیس شده است تا حالا، هر فسادى واقع شده از این خصیصه است.»(۴)
قارون، نماد منیّت
قارون پسرخاله‏ یا پسرعموی حضرت موسى(ع)(۵) و در ابتدای امر، اهل عبادت و طاعت بود. شخصى خوش‌منظر و وجیه و بهترین کس در قرائت تورات بود.(۶) اما این خوى خوش با روى آوردن ثروت دنیا به او، از وى سلب شد و جایش را به تکبّر و تبختر و منیّت بخشید. پس از اینکه بازیچه‏ ثروت دنیا شد، بناى خودبینى و تکبر را گذاشت.(۷) بدین ترتیب، نعمت‏هاى الهى، وسیله‏اى براى گمراهى بیشتر وى شد، در حالى که مى‏توانست وسیله‏اى در راه تکامل مادى و معنوى او باشد. قرآن‌کریم در این‌باره می‌فرماید: «قارون از قوم موسى بود که بر آنان ستم کرد و ما آن‌قدر از گنج‏ها به او داده بودیم که حمل کلیدهاى آن براى مردان نیرومند نیز دشوار بود. 
روزى قومش به او گفتند: «این همه شادى مغرورانه نکن که خداوند شادى غرورآمیز را دوست نمى‏دارد و با نعمت‏هاى خدادادى در راه آخرت تلاش کن و در عین حال از بهره‏هاى دنیا نیز کناره‏گیرى نکن و همان‏گونه که خداوند به تو نیکى کرده، تو نیز نیکوکار باش و در زمین فساد نکن که خداوند مفسدان را دوست ندارد.» او در پاسخ گفت: «من این ثروت را با دانش و آگاهى خویش کسب کرده‏ام.» سرانجام ما او و خانه‏اش را در زمین فروکشیدیم، در حالى که هیچ‌کس نمى‏توانست در برابر فرمان الهى به یارى او برخیزد.»(۸)
این آیات برای ما بسیار درس‌آموزند. قارون که از اقوام نزدیک حضرت موسی، از دانشمندان، قاریان و خوبان بود، وقتی در سیاه‌چاله منیت و خود بزرگ‌بینی افتاد؛ دنیا و آخرتش نابود شد. 
جالب آنکه هنگامی‌که آگاهان بنی‌اسرائیل به او نصیحت کردند که مال و ثروت عظیم خویش را ابزاری برای سعادت خود و جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنی قرار بده، او با غرور و تکبّر مخصوص به خود، ندای «منیّت» سر ‌داد و ‌گفت: «این ثروت عظیم را به وسیله علم و دانش (و لیاقت و کاردانی‌ خودم) به دست آورده‌ام!» 
سرانجام همین «منم منم» کردن، خودبزرگ‌بینی و غرور، او را به وادی هولناک انکار آیات الهی و ادامه فساد و ظلم و همکاری با دشمنان حقّ و عدالت کشانید و در یک حادثه‌ عجیب، او و تمام اموالش در کام زمین فرو رفت.
فرعون؛ غرق در منیّت
فرعون یکی دیگر از نمادهای منیت است که قرآن‌کریم از او سخن گفته و بررسی سرگذشت او بسیار درس‌آموز است. کار منیت فرعون به جایی رسیده بود که ندای «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى‏»(۹) سر می‌داد و خودش را «خدای خدایان» معرفی می‌کرد. 
طغیانگران خیره‌سر و مغرور و خودبزرگ‌بین، هنگامى که بر مرکب غرور و خودخواهى سوار مى‏شوند هیچ حد و مرزى را به رسمیت نمى‏شناسند و حتى به ادعاى خدایى نیز قانع نیستند، بلکه مى‏خواهند «خداى خدایان» شوند! وقتی سرکشى را به آخرین مرحله می‌رسانند، مستحق دردناک‌ترین عذاب می‌شوند و فرمان الهى فرا می‌رسد و آنان را در هم می‌کوبد، چنان‌که خداوند در آیه‌ بعد درباره‌ فرعون مى‏فرماید: «خداوند او را به عذاب آخرت و دنیا گرفتار ساخت.» 
(فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَکالَ الْآخِرَهِ وَ الْأُولى‏)(۱۰) 
«نکال‌الآخره» اشاره به عذاب‌هاى قیامت است که دامان فرعون و فرعونیان را مى‏گیرد و چون در درجه اول اهمیت است مقدم دانسته شده و منظور از «اولى» عذاب دنیاست که دامان فرعون را گرفت و او و تمام یارانش را در کام خود در دریاى نیل فرو برد.(۱۱)
راه درمان منیت
خطر بیمارى منیّت و خودخواهى‏ بسیار زیاد است و به تعبیر امام امت، همه‌ انسان‌ها به این بیمارى مبتلا هستند: «انسان تا آن آخر هم خودخواهی‌اش هست. از این مرض مگر به مدد انبیاء«ع» و به مدد خداى تبارک و تعالى نجات پیدا بکند یا لااقل کم بشود این بیمارى در او.»(12) 
حال باید ببینیم برای درمان این بیماری مهلک چه راهی وجود دارد. امام امت(ره) برای درمان این درد چند راهکار ارائه می‌کند که در ادامه مرور می‌کنیم:
الف)خودشناسی حقیقی
یکی از بهترین راه‌های رسیدن به سعادت، خودشناسی واقعی است. قرآن‌کریم در آیات فراوانی بر خودشناسی تأکید کرده و با یادآوری آیه بودن آفرینش انسان می‌فرماید: « در آفرینش شما و جنبندگانى که(در سراسر زمین) پراکنده ساخته، نشانه‏هایى است براى جمعیتى که اهل یقینند.»(13) روایات نیز خودشناسى‏ را برترین و سودمندترین معارف برشمرده و معرفت نفس را با شناخت پروردگار ملازم دانسته‌اند. پیامبر(ص) در پاسخ به این پرسش که راه‏ شناخت حق چیست، فرمودند: «معرفه‌النفس.»(14) از امام على(ع) نیز نقل است: «در شگفتم از کسى که خود را نمى‏شناسد، چگونه پروردگار خود را مى‏شناسد؟»(15) 
خودیابى به خدایابى مى‏انجامد؛ زیرا انسان نمى‏تواند خود را جدا از علت و آفریننده‌ خود، به‌درستى درک کند و بشناسد. علت واقعى هر موجود، مقدم بر وجود او است؛ پس شهودِ خود، هرگز از شهود الهى جدا نیست. کسی که خود و فقر ذاتی خودش را بشناسد، دیگر جایی برای منیّت نمی‌یابد. او می‌داند که خودش و دیگر موجودات هیچ هستند و هر چه هست از اوست.
امام خمینی با توجه به این اصل کلیدی برای درمان منیّت می‌فرماید: «دردها دوا نمى‏شود، الّا با اینکه این خصیصه‌ شیطانى(منیّت) از بین برود. کسى بخواهد درد خودش را شخصاً دوا کند، باید این خصیصه را از بین ببرد؛ باید ریاضت بکشد و خودش را بزرگ حساب نکند؛ نگوید من عالمم، نگوید من خودم مقدس هستم‌، نگوید من ثروتمندم، نگوید من زاهدم، نگوید من عارفم، نگوید من موحدم.»(16)
ب) تزکیه نفس
یکی دیگر از راه‌هایی که می‌تواند خودپسندی و خودستایی را از بین ببرد، تزکیه است. امام امت با اشاره به جمله‌ مشهور «الْعِلْمُ حِجابُ اکْبَر» می‌گوید: «اگر کسى بخواهد معالجه کند خودش را، باید این خصیصه را به آن توجه بکند و بسیار مشکل است معارضه با این خصیصه. اگر بخواهد کسى تهذیب بشود، با علم تهذیب نمى‏شود؛ علم انسان را تهذیب نمى‏کند. 
گاهى علم، انسان را به جهنم مى‏فرستد؛ گاهى علم توحید انسان را به جهنم مى‏فرستد؛ گاهى علمِ عرفان انسان را به جهنم مى‏رساند؛ گاهى علم فقه انسان را به جهنم مى‏فرستد؛ گاهى علم اخلاق انسان را به جهنم مى‏فرستد. با علم درست نمى‏شود. تزکیه مى‏خواهد.» (17)
ج)تقویت ایمان
یکی از مهم‌ترین راهکارهای مبارزه با منیت و خودپسندی تقویت ایمان است. شخصی که ایمان قوی دارد، نیک می‌داند که عالم محضر خداست و او نیز همیشه در محضر خدا قرار دارد. کسی که به چنین ایمانی دست یابد، دیگر خود را نمی‌بیند چه رسد به اینکه بخواهد در گرداب منیّت سقوط کند. امام امت ضمن تعریف ایمان و تفاوت آن با علم می‌فرماید: «ایمان، غیر از علم است. ایمان حظّ قلب است که با شدّت تذکّر و تفکّر و انس و خلوت با حق حاصل شود. شیطان با آنکه علم به مبدأ و معاد- به نص قرآن- داشت، در زمره‌ کفار محسوب شد... پس اگر بخواهیم از تصرف شیطان خارج شویم و تحت پناه حق تعالى واقع شویم، باید با شدت ارتیاض(ریاضت) قلبى و دوام توجه یا کثرت آن و شدت مراوده و خلوت، حقایق ایمانیّه را به قلب رسانده تا قلب الهى شود؛ و چون قلب الهى شد، از تصرف شیطان تهى و از ظلمت معصیت و طغیان و ظلمت کدورات اخلاق رذیله و ظلمت جهل و کفر و شرک و خودبینى و خودخواهى و خودپسندى، به نور طاعت و عبادت و انوار اخلاق فاضله و نور علم و کمال ایمان و توحید و خدابینى و خداخواهى و خدادوستى منتقل می‌شود.»(18)
د)پندآموزی از سرگذشت خودپسندان
قرآن‌کریم پس از یادکرد از داستان پیامبران و دیگران، تأکید می‌کند که مردم باید از آن درس بگیرند. برای نمونه پس از یادکرد داستان فرعون، هدف از بیان سرگذشت وی را عبرت‌آموزی می‌داند و در آیه‌ ۲۶ سوره‌ نازعات مى‏فرماید: «در این داستان(حضرت موسى(ع) و فرعون و پایان عاقبت آن) درس عبرت بزرگى است براى آنها که خدا ترسند.» کسانی که چشم عبرت‌بین دارند، با شنیدن و خواندن داستان فرعون به خود می‌آیند و سعی می‌کنند از منیّت و خودبزرگ‌بینی پرهیز کنند.(19) 
زیرا منیّت از بدترین بیماری‌ها و پایین‌ترین حد سقوطی است که یک فرد می‌تواند در آن فرو افتد. در بررسی سخنان امام امت می‌توان دریافت از نگاه ایشان یکی از راه‌های رهايی از رذیله منیّت، توجه به سرگذشت افرادی است که در این دام گرفتار آمده‌اند. 
ایشان پس از ذکر اهمیت اخلاص و این نکته که علم به‌تنهائی نمی‌تواند انسان را رستگار کند، می‌فرماید: «ملاحظه‌ حال ابلیس کن که چون خودخواهى و خودبینى و خودپسندى در او بود، علمش به هیچ وجه عملى نشد و راه سعادت را به او نشان نداد... علم توحیدى که براى نمایش در محضر عوام یا علما باشد از نورانیّت عارى و برى است و غذایى است که با دست شیطان براى نفس أمَّاره تهیه شود. خود آن، انسان را از توحید بیرون برد و به تشریک نزدیک کند.»(20)
پی‌نوشت‌ها:
۱- دهخدا، ذیل واژه‌، ج.۱۳، ص. ۱۹۱۸۷   ۲- اعراف/ ۱۲   3و4- امام خمینی، صحیفه‌ امام، ج.‏۱۹، ص. ۱۳۳   ۵- محمدی گلپایگانی، جرعه‏اى از زلال قرآن، ج.‏۴، ص. ۲۱۰   ۶- طبرسی، مجمع البیان، ج. ۷-/ ۸، ص. ۴۱۵   ۷- ابن جوزی، زاد المسیر، ج. ۷، صص.۲۲-۲۱   ۸- قصص، آیات ۷۶- ۸۱   ۹- نازعات/ ۲۴   ۱۰- نازعات/ ۲۵   ۱۱- مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج.‏۲۶، ص. ۹۵   ۱2- امام خمینی، صحیفه‌ امام، ج.‏۱۴، ص. ۱۷۳   ۱3- جاثیه/ ۴   ۱4- علامه مجلسی، بحارالانوار، ج. ۶۷، ص. ۷۲   15- علامه طباطبایی، المیزان، ج. ۶، ص. ۱۷۳   16- امام خمینی، صحیفه‌ امام، ج.‏۱۹، ص. ۱۳۴   17- همان، ج.‏۱۹، ص. ۱۳۵   18- امام خمینی، آداب الصلاه‌، ص ۲۲۷   19- رک: طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج.‏۱۰، ص. ۶۵۵؛ علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج.‏۲۰، ص. ۱۸۹   20- امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص. ۱۰۵.