kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۵۸۶۱
تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۱:۳۵

اخبار ویژه

 
 
سال ۶۹ هم درباره آمریکا اشتباه کردید اما عبرت نگرفتید
 
معاون حقوقی و پارلمانی رئیس‌جمهور در دولت هاشمی، در یادداشتی به بررسی این سؤال پرداخت که چرا سال ۶۹ موافق مذاکره مستقیم با آمریکا بود و امروز مخالف است؟
عطاءالله مهاجرانی در روزنامه زنجیره‌ای اعتماد نوشت: «اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۶۹ که مقاله مذاکره مستقیم را در روزنامه اطلاعات نوشتم، جهان دوقطبی بود. ما تازه از مرحله دشوار و تاب‌سوز جنگ 8ساله نجات پیدا کرده بودیم. هاشمی‌رفسنجانی و آیت‌الله خامنه‌ای هر کدام در نخستین سال مسئولیت خویش بودند. بعد از جنگ شاهد وحدت ملی و انسجام بیشتر دولت- ملت بودیم و نهایتاً این آمریکا بود که بدون هیچ پیش‌شرطی جورج بوش پدر، پیشنهاد مذاکره را مطرح کرد.
اکنون پس از 34 سال، جهان دگرگون شده و تفسیر‌های متفاوتی دارد. نتانیاهو و ترامپ گمان می‌کنند در قضیه فلسطین و حزب‌الله پیروز شده‌اند. سخن از پایان حزب‌الله در لبنان و پایان غزه بر زبان می‌آورند. باور دارند که ایران تضعیف شده و دیگر امکان دفاع از جبهه مقاومت یعنی حزب‌الله و حماس را ندارد. بر اساس چنین پیش‌داوری‌هایی، ترامپ دستورالعمل اجرائی درباره ایران را امضا کرد. روح آن دستورالعمل نه‌تنها خلع سلاح بلکه تسلیم ایران است. ایران یک‌بار با آمریکا مذاکره کرد. برجام محصول مذاکره بود. ترامپ برجام را ترک کرد و در واقع مذاکره را از معنی و فایده انداخت. اکنون او چگونه انتظار دارد که ایران به او اعتماد کند؟
دقت در متن فرمان یا دستورالعمل اجرائی ترامپ تردیدی باقی نمی‌گذارد که ماهیت این دستورالعمل صهیونیستی است و با ادبیات نتانیاهو نوشته شده است.
با توجه به نکاتی که نوشتم به نظرم موضع آیت‌الله خامنه‌ای در بیهوده دانستن و نفی مذاکره، تصمیم و رویکردی خردمندانه و متناسب با دفاع از منافع و مصالح ملی است. خوشبختانه سخنان بسیار سنجیده پزشکیان در راهپیمایی ۲۲ بهمن، باطل‌السحر دامی بود که پهن کرده بودند تا بتوانند دوباره از حاکمیت دوگانه سخن بگویند. پزشکیان در بهترین موقعیت، صریح‌ترین سخنان را در دفاع از موضع رهبری بیان کرد.»
درباره این تحلیل روزنامه اعتماد باید یادآور شد که اولاً ترامپ، با همه هارت‌وهورت‌هایش، باور ندارد ایران ضعیف شده بلکه در حضور نتانیاهو و در پاسخ خبرنگاری که پرسیده بود «حالا که ایران ضعیف شده، چرا به تاسیسات هسته‌ای‌اش حمله نمی‌کنید!؟»، پاسخ داد: «ممنونم که این را می‌گویی! اما ایران در حال حاضر، نه‌تنها ضعیف نیست، بلکه آنها بسیار قدرتمند هستند.»
برخلاف تصویرسازی مهاجرانی، ایران امروز ده‌ها برابر قدرتمند‌تر از سال 1369 است که فاقد زیرساخت‌های دفاعی و نظامی و اقتصادی و سیاسی و دیپلماتیک قدرتمند مانند امروز بود و تازه هم از هشت سال جنگ بیرون آمده بود.
ثانیاً دولت مرحوم هاشمی یک‌بار مذاکره با بوش پدر را تجربه کرد و جز خدعه و کلاهبرداری از طرف آمریکایی ندید. سیدحسین موسویان (از افراد معتمد مرحوم هاشمی و روحانی) در کتاب خود می‌نویسد: «رفتار آمریکایی‌ها، دیدگاه آیت‌الله خامنه‌ای را مبنی بر اینکه آمریکا به دنبال یک رابطه عادلانه و متوازن نیست تقویت می‌کند و همان‌طور که گفته، آمریکا به‌دنبال یک رابطه ارباب و رعیتی است. با این حال، علی‌رغم دیدگاه بدبینانه آیت‌الله خامنه‌ای درباره آمریکا، رفسنجانی و خاتمی هر دو به شکل واضحی به‌دنبال مصالحه با ایالات‌متحده بودند...‌ هاشمی‌رفسنجانی به سختی تلاش کرد تا بتواند به این هدف برسد و تأکید کرد اگر سیاست‌های آمریکا به درستی اصلاح شود، از سرگیری روابط با واشنگتن با اهداف ایران تناقضی نخواهد داشت. رفسنجانی تمامی تلاش خود را برای پایان بخشیدن به بحران گروگان‌گیری لبنان انجام داد، با این امید که بوش (پدر) رئیس‌جمهور آمریکا پایبندی وی به سیاست «حسن‌نیت، حسن‌نیت را در پی خواهد داشت» را ارج نهد. اما وی در این امر ناکام ماند».
ماجرا از این قرار بود که بوش پدر یکی از دستورکارهایش را آزادی آمریکایی‌‌هایی که در لبنان توسط حزب‌الله بازداشت شده بودند، اعلام کرده بود و بر همین اساس نیاز به کمک ایران داشت. او با صدور بیانیه‌ای فریبکارانه، ایران را تنها ابزار ممکن برای آزادی گروگان‌ها دانست و نوشت: «حسن‌‌نیت، حسن‌نیت می‌آورد». بوش پدر با دکوئیار دبیرکل سازمان ملل تماس گرفت و گفت: «می‌تواند امتیازهایی به ایران بدهد».
پس از آن، مشاور دکوئیار در دیدار با‌ هاشمی می‌گوید: «رئیس‌جمهور آمریکا تقاضا کرده که به آزادی گروگان‌ها در بیروت کمک کنید. البته این کمک بی‌اجر نمی‌ماند». دولت هاشمی پس از کمک به آزادی افراد موردنظر، در انتظار حسن‌نیت طرف مقابل می‌ماند اما پس از گذشت مدت‌ها خبری از وعده طرف آمریکایی نمی‌شود. بنابراین مقامات ایرانی با پیکو مشاور دبیرکل سازمان ملل تماس می‌گیرند و اعتراض می‌کنند که چرا خبری از تحقق وعده آمریکا نشد؟ پیکو نیز به مقامات آمریکایی منتقل می‌‌کند، «ایرانی‌ها منتظر عملی‌شدن وعده آمریکا هستند. باید منصف باشیم، چون من به آنها قول دادم». اما آمریکا زیر تعهدش می‌زند. 
محمدجواد ظریف هم در کتاب «آقای سفیر» با‌ اشاره به این بدعهدی می‌نویسد: «آمریکایی‌ها پیغام داده بودند اگر شما به آزادی گروگان‌‌های آمریکایی کمک کنید، ما حسن‌نیت خواهیم داشت، که به معنای آزاد کردن دارایی‌های ایران و این‌گونه کارها بود. اما به قول‌شان عمل نکردند. 8 گروگان آمریکایی آزاد شدند. این یکی از نشانه‌های عدم پایبندی آمریکایی‌ها به تعهدات‌شان بود که در مرحله آخر گفتند به‌دلایل انتخاباتی نمی‌توانند قول‌شان را عملی کنند».
مرحوم هاشمی‌رفسنجانی هم در خاطرات روز 10 اردیبهشت 1369 می‌نویسد: «شب به خانه آمدم. در حالی که مشغول نوشتن خاطرات بودم، به اخبار بخش فارسی صدای آمریکا گوش می‌دادم، خبر داد که دومین گروگان آمریکایی در لبنان، امشب آزاد شد. اظهاراتی شده که نشان می‌دهد، دولت آمریکا می‌خواهد تا پایان آزادی همه گروگان‌هایش، امتیازی ندهد».
 
 
مردم، امیدوار به آینده کشور و نگران از عملکرد اقتصادی دولت
 
ارزیابی‌های یک مرکز نظرسنجی حاکی از آن است ‏که بیش از ۶۰‌درصد از شرکت‌‏کنندگان به آینده کشور خوش‌بین هستندند، اما اعتمادِ آنها به دولت، کمتر از ۵۰‌درصد است.
این خبر را روزنامه هم‌میهن منتشر کرد و نوشت: «بیش از شش ماه از روی کارآمدن دولت چهاردهم گذشته است و رویکرد پزشکیان و تیمِ متبوع او بیش از همیشه زیر ذره‌بینِ سیاسیون و مردمِ عادی است.
در هفته‌های اخیر، پیمایش ملی برای بررسی رویکرد مردم به دولت، از سوی مرکز نظرسنجی شناخت انجام شد. در این پیمایش تلفنی هزار نفر شرکت کردند. براساس نتایج نظرسنجی، نمره شاخص اعتماد به دولت از 10، عدد 4/13‌را کسب کرده است. در همه موارد ارزیابی‌شده دولت نتوانست نیمی از اعتماد شرکت‌کنندگان را به خود جلب کند. درحالی‌که بیشتر مردم (بیش از 62‌درصد) پزشکیان را دوست دارند و بیش از 60‌درصد نیز معتقد بودند که او با مردم صادق بوده است، اما بخش بزرگی از شرکت‌کنندگان (نزدیک به 50‌درصد) معتقد بودند که دولت به نظرات و انتقادات مردم توجهی ندارد. 
 حدود 54‌درصد معتقد بودند که دولت، توانایی بهبود روابط با دیگر کشورها را دارد، حال آنکه در مسئله اقتصادی، نظر عکس این را داشتند و بیش از 50‌درصد معتقد بودند دولت پزشکیان، توانایی حل مشکلاتی همچون تورم و بیکاری را ندارد. 41‌درصد شرکت‌کنندگان، در پاسخ به این سؤال که اگر دولت مرحوم رئیسی روی کار بود، وضعیت بهتر بود یا فرقی نمی‌کرد؟ گفته‌اند وضعیت بهتر بود و 38درصد نیز معتقد بودند که فرقی نمی‌کرد. 
با این ‌همه در بخش امید به تغییرات، اعداد رضایت‌بخش‌تر بودند؛ شاخص امید به تغییر از 10‌توانست عدد 5/17‌را به خود اختصاص دهد. بیش از 60‌درصد از شرکت‌کنندگان در این نظرسنجی در واکنش به این جمله که «آینده ایران روشن و امیدوار‌کننده است» کاملاً یا تا حدی موافق بودند. 11/3‌درصد نه موافق و نه مخالف و 24/3‌درصد از شرکت‌کنندگان کاملاً یا تا حدی مخالف بودند.
اما در مورد نقش دولت پزشکیان در حل مشکلات، 39/6درصد از شرکت‌کنندکان معتقد بودند که این دولت نمی‌تواند مشکلات اساسی کشور را حل کند، 15/9درصد نه موافق و نه مخالف و 38‌درصد نیز کاملاً یا تا حدی موافق آن بودند. ارزیابی‌های این پیمایش، حاکی از آن است که در میان امید و اعتماد مردم تفاوت معناداری وجود دارد؛ درحالی‌که بیش از50‌درصد از شرکت‌کنندگان به آینده ایران خوشبین بودند، اما اعتمادِ آنها به دولت کمتر از 50‌درصد بوده است».
هم‌میهن در ادامه از قول یکی از مسئولان مؤسسه افکارسنجی نوشت: «یکی از مهم‌ترین یافته‌های نظرسنجی، تأیید تحلیل‌ها مبنی بر سرمایه اجتماعی سیال و شکننده دولت است. این نتایج نشان می‌دهد که با وجود رأی‌آوری پزشکیان در انتخابات، اما سرمایه اجتماعی دولت وی، بسیار شکننده بوده است. هر کدام از دولت‌های گذشته، دارای یک پایگاه اجتماعی اولیه قوی بودند که به دلیل گفتمان دولت یا محبوبیت شخصی رئیس‌جمهور تا مدتی فرصت اجرای سیاست‌ها و پذیرش اجتماعی در برابر تغییرات را به دولت می‌داد. این سرمایه در دولت فعلی کمتر بوده و به همین جهت، پایگاه اجتماعی پزشکیان در انتخابات، ظرفیت این را دارد که به سرعت ناامید شده و از رأی‌ خود پشیمان شود.
اجرای این نظرسنجی پیش از تلاطم‌های اقتصادی بوده است. یافته دیگر این نظرسنجی، عدم مشاهده برونداد عینی و مشخص از عملکرد دولت است. به نظر می‌رسد بخش زیادی از جامعه در دوره کوتاه‌مدت پس از شروع به کار دولت، هنوز تغییرات عینی را مشاهده نکرده و به‌خصوص در حوزه‌های اقتصادی، شاهد بدتر‌شدن وضعیت و افول کیفیت زندگی بوده‌اند».
یادآور می‌شود روزنامه هم‌میهن تلاش کرده نارضایتی مردم را به موضع قاطع آقای پزشکیان در مقابل ادبیات تهدید‌آمیز ترامپ نسبت دهد و حال آن که اکثریت قاطع ملت ایران در انواع نظرسنجی‌ها، اعتمادی به آمریکا و به‌ویژه دونالد ترامپ ندارند و از موضع عزتمندانه در برابر دشمنان عهدشکن حمایت می‌کنند. در مقابل، مردم انتظار دارند که مدیران اقتصادی فرصت‌سوزی نکنند و مسئولیت‌های کاری و تخصصی خود را به موضوعات سیاسی خارج از دسترس مانند توافق برابر و پایدار با دشمنان غدار حواله نکنند.
 
 
آمریکا تا به دیکته صهیونیست‌ها تن می‌دهد نمی‌تواند رابطه سازنده با ایران داشته باشد
 
این ایران نیست که با انگاره‌های ایدئولوژیک خود مانع تغییر مسیر روابط میان ایران و ایالات متحده می‌شود بلکه این طرف آمریکایی است که با نگرش‌های ایدئولوژیک صهیونیست‌مدار به جای نگاه به منافع ملی، به دنبال حرکت در مسیر خط‌مشی‌هایی است که از سوی لابی‌های صهیونیستی به آنان دیکته می‌شود.
وب‌سایت اصلاح‌طلب جماران با انتشار تحلیلی در این‌باره نوشت:
در طول سالیان متمادی تکوین و بسط پرونده مناقشه میان ایران و ایالات متحده، از آنجا که ایران در بیان مخالفت و نکوهش خوی استکباری ایالات متحده، بی‌پرده و عیان و با تکیه بر نشانه‌ها و مظاهر مبتنی بر ریشه‌های ایدئولوژیک پیش رفت، برخی تحلیلگران، یکی از ریشه‌های بنیادین اختلاف و تخاصم میان دو کشور را برآمده از رویکرد ایدئولوژیک جمهوری اسلامی قلمداد کرده و به نوعی رسانه‌های جریان اصلی و مسلط در ایالات متحده نیز در راستای انحراف‌ افکار عمومی و مقصر جلوه دادن ایران بر تنور آن دمیده و بدان ضریب رسانه‌ای دادند.  در حالی‌که همواره سعی شده که ریشه اصلی اختلاف میان ایران و ایالات متحده، مبتنی بر نگاه ایدئولوژیک ایران نسبت به آمریکا در اذهان عمومی ترسیم شود، مسئله آن است که اتفاقا این نگاه ایدئولوژیک ایالات متحده است که مانع اصلی و تعیین‌کننده در این زمینه و اتمسفر روابط دو کشور است.  در روابط بین‌الملل و مراودات بین‌الدولی، دو ابر رویکرد کلان، تعیین‌کننده معادلات سیاست خارجی است. یکی استراتژی و تاکتیک مبتنی بر منافع ملی و دیگری حرکت در چارچوب و انگاره‌ها و نگرش‌های فرامتنی که بهترین عنوان برای آن همان پندار‌های ایدئولوژیک محور است.
ایران با حضور در معبر و کریدور ارتباطی شمال- جنوب، شرق- غرب، موقعیت ژئواستراتژیک در ‌هارتلند انرژی جهان، و مزایای ویژه و پتانسیل‌های بکر و بالقوه در مقوله ژئواکونومیک و ظرفیت‌های ویژه و خاص در پهنه ژئوپلیتیکی خاورمیانه یا غرب آسیا، از هر منظر و نگاه معقولانه و منطبق بر منافع ملی، مزیت دوچندان و ویژه‌ای برای برقراری ارتباط و معامله و مراوده دارد.
اما حاکمان ایالات متحده از ابتدای دهه 1970 میلادی‌، با نضج‌گیری لابی‌های صهیونیست در ساختار سیاسی و رسانه‌ای آمریکا، که هر روز بر دایره شمول آن نیز افزوده شده و قدرت تعیین و تحکم و تسلط ایدئولوژی صهیونیست‌گرایی بر ساخت قدرت سیاسی در آمریکا را به عنوان فاکتور تعیین‌کننده قرار داد، همواره به جای واقع‌بینی و تبیین استراتژی مبتنی بر منافع ملی‌، با خط‌دهی سیاستمداران در تل‌آویو، نسبت به ایران جهت‌گیری و آرایش تخاصمی- تنازعی را پیش گرفتند. نمونه ساده و همگانی فهم، آنکه بیش از بیست و دو سال است که به بهانه انحراف در برنامه هسته‌ای ایران، سخت‌ترین و شدیدترین تحریم‌ها علیه ایران را اعمال کرده‌اند. این در حالی ‌است که ایران عضو معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای است و در همه این سالها به اذعان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، هیچ انحراف ملموس و محسوسی در برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای خود نداشته و همواره تأسیسات اتمی آن مورد بازرسی و نظارت آژانس بین‌المللی اتمی بوده است.
اما به اذعان بسیاری از کارشناسان بین‌المللی، اسرائیل، صدها کلاهک اتمی در اختیار دارند و تاکنون از پذیرش حضور در پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای نیز سر باز زده، اما نه تنها با کوچک‌ترین بازخواستی رو‌به‌رو نمی‌شود که سالانه میلیاردها دلار کمک بلاعوض نیز دریافت می‌کند و در ماجرای غزه با حمایت تمام عیار سیاسی و دیپلماتیک تا نظامی و تسلیحاتی و لجستیکی نیز روبه‌رو بود. 
آمریکا با یک بهانه‌ واهی درخصوص برنامه هسته‌ای که بیش از همگان ردپای اسرائیلی‌ها در جای جای این پرونده‌ قابل مشاهده است، ترجیح می‌دهد فشار حداکثری و تهدید و تحدید مجدد ایران را در دستور کار قرار داده و به پالس‌های مثبت طرف ایرانی هم وقعی ننهد.  سؤال اینجاست که آیا این ایران با انگاره‌های ایدئولوژیک، سد راه دگرگونی در مسیر روابط  است یا این طرف آمریکایی است که با نگرش‌های ایدئولوژیک صهیونیست‌مدار به جای نگاه به منافع ملی و با چشم و گوش بسته به دنبال حرکت در مسیر خط مشی‌هایی است که از سوی تل‌آویو و لابی‌های صهیونیستی 
دیکته می‌شود.؟