تماشاگر سرمایه بیبدیل ورزش (نکته ورزشی)
سرویس ورزشی-
ورزش در هر سطح و کلاسی مال مردم است و با حضور آنها رنگ و معنا پیدا میکند. ورزش- آن هم ورزش قهرمانی- بدون حضور و هیاهوی مردم و هیجان سکوها و... حتی اگر بین بهترین تیمها و ورزیدهترین ورزشکاران نیز برگزار شود، بیتعارف مفتش هم گران است. بدون اغراق بزرگترین حامی ورزش در هر کشوری، مردمی هستند که به عنوان «تماشاگر» سالنها، ورزشگاهها و سکوهای مخصوص را پر میکنند.
طبیعی است هر جا که قدر این پشتوانه بزرگ و سرمایه بیبدیل را در عمل(نه حرف و شعارهای آبکی) بدانیم، حرمت و جایگاه مردم را بیشتر رعایت کنیم و به انتظارات منطقی و توقعات به حق آنها بهتر پاسخ دهیم، نه تنها فضا سالمتر ومفرحتر خواهد شد و همه اهالی و اجزای آن از بودن در این محیط لذت میبرند و احساس خوشایندی خواهند داشت، بلکه ورزش در مسیر پیشرفت و کسب افتخارات گامهای بزرگ برخواهد داشت و به کامیابیهای شیرین دست خواهد یافت.
خوشبختانه ورزش در کشور عزیز ما در ابعاد مختلف همگانی و قهرمانی و... از پایگاه مردمی برخوردار است و مرام ورزشکاری و خوی و خصلت پهلوانی جزو ارزشهای فرهنگی و اجتماعی به حساب میآید. این مسئله ریشه در تاریخ کهن این آب و خاک دارد که سخت با حماسه و حماسهسازان- که پهلوانان و یلان وطن دوست و باغیرت و شرف بودهاند – عجین شده است و... این البته بحث مفصل و جالبی است و خوشبختانه در این باره نوشتهها و آثار محققانهای توسط دانشمندان بزرگ و اساتید و ادیبان صاحب نظر و قلم کشورمان به رشته تحریر درآمده و به یادگار مانده، هر چند متاسفانه نسل جوان و جامعه ورزش ما، با آنها- و درنتیجه هویت فرهنگی و تاریخی ورزش و پهلوانی ایران- بیگانه هستند. در این باره بخشهای فرهنگی- از جمله رسانهها و صداوسیما- سخت کوتاهی و اهمال کرده و میکنند و اصولا رسالت و وظیفهای برای خود قائل نیستند! در این باره سخن و درددل بیش از اینهاست که اگر عمری باقی باشد، روزی به سهم خود به آن خواهیم پرداخت.
حرف بر سر اهمیت نقش و حضور مردم در ورزش بود. بدون تعارف عرض کنیم که نقش مردم چنانکه بایسته و شایسته است، در ورزش ما جدی گرفته نشده و جایگاه و حرمت آنها خیلی وقتها و جاها رعایت نشده و به انتظارات منطقی و توقعات به حقشان در ابعاد مختلف و از جنبههای گوناگون پاسخ ندادهایم. از این رهگذر لطمات سخت و ضربات بدی از حیث مادی و معنوی بر پیکر ورزش وارد آمده است. چون نیک بنگریم و دست به تحقیق علمی و منصفانه بزنیم، این نتیجه حاصل خواهد شد که یکی از اصلیترین- و شاید هم اصلیترین – دلایل عدم پیشرفت ورزش مستعد ایران و وجود ناراستیها و مسائل آزاردهنده فنی و خاصه فرهنگی و اخلاقی، در همین نکتهای است که اشاره شد.
والبته همچنان که بارها و به کرات نوشته و هشدار دادهایم، اینکه تماشاگر و نقش و حرمت او در ورزش جدی گرفته نمیشود، خود معلول این واقعیت غیر قابل انکار است که اصل ورزش جدی گرفته نشده است! چون ورزش از سوی کسانی که در این باره رسما و طبق قانون متولی هستند و خط مشی و تکلیف آن را معلوم میکنند، جدی گرفته نشده و معنا و مفهوم و نقشهای متنوع و کارکردهای چندگانهاش را در ابعاد تربیتی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و... عمدا یا از سرغفلت نادیده میگیرند، در واگذاری مناصب حساس و تعیینکننده دقت و وسواس لازم را ندارند.
ملاکهای تعیین مدیر به گونهای است که راه را برای ورود کسانی که شناختی از ورزش ندارند، آن را در دیدگاه و ذهنیت خود جدی نمیگیرند و با بازی کودکانه یکی میدانند و لذا انگیزه و عزمی برای استفاده بهینه از ورزش ندارند و... هموار کرده، به طوری که خواسته و ناخواسته عرصه برای اهالی ورزش و کسانی که به اشکال و عناوین و شیوههای مختلف عمری را در این حوزه گذرانده و با اتفاقات و رویدادهای آن زندگی میکنند، تنگ میشود و آنها مجالی برای عرض اندام و حضور در سطوح راهبردی و مدیریتی پیدا نمیکنند و لاجرم به حاشیه رانده میشوند.
دوستداران ورزش با دریغ و حسرت نظارهگر جولان و شلتاق کردن غریبهها و ناآگاهانی هستند که بعضی از مناصب حساس را به نام مدیر و مسئول و رئیس و... به اشغال خود درآوردهاند و آنقدر که به دنبال کار وکاسبی و بهره بردن از مواهب هستند، به اداره درست و متعهدانه حوزه کاری و تحت ریاست خود اعتنایی ندارند. باید از خود بپرسیم که چرا در بحث ریاست فوتبال سالهاست فقط نام چند نفر خاص همواره مطرح است؟!
اگر بخواهیم راحتتر و صریحتر حرف خودمان را بزنیم، باید بگوییم در خیلی از جاها مناصب ورزش دست اهلش نیست و متخصصان و کاربلدان به گوشه انزوا رانده شده و حداکثر برای خالی نبودن عریضه به عنوان«زینتالمجالس» از آنها در اینجا و آنجا و این و آن جلسه استفاده میشود. غرض آنکه چون کار ورزش در بسیاری از حوزهها دست متخصص و افرادی که به معنای واقعی ورزش را میشناسند نیست، طبیعی است که اصول، ارزشها وحرمتها رعایت نشود و...
اینکه میگوییم حرمت و جایگاه «مردم» و نماد و سمبل حضور آنها در ورزش ما رعایت نمیشود، برای این است که کار دست اهالی ورزش و خاک خوردههای این عرصه نیست بلکه دست کسانی است که نه معنای مردم را میفهمند و نه مفهوم ورزش را. غالب این به اصطلاح مدیران، مردم دوستدار ورزش را سیاهی لشکرهای الکی خوش و از مرحله پرتی میدانند که فقط به درد پرکردن سکوها و دراندن حنجره و شلوغ کردن میخورند. در حالی که کسی که ورزش را میشناسد، خاک آن را خورده و استخوان خرد کرده این عرصه است به خوبی میداند تماشاگر و هوادار و حامی یعنی چه و اینکه ورزش بدون تماشاگر پشیزی ارزش ندارد و نباید در جذب او به ورزشگاه کوتاهی کرد.