کابوس پهلوی (یادداشت روز)
سوم بهمن 1350 است که روزنامههای ایران از وضعیت غیرعادی در تهران و سایر شهرها و قطع ارتباط بیش از 3700 روستا به علت سرما و برف شدید خبر میدهند. دو روز بعد در 5 بهمن 1350 اما محمدرضا پهلوی ترجیح داد طبق روال هر سالهاش برای استراحت و تفریح زمستانی به سوییس برود. دهم بهمن روزنامه اطلاعات گزارش داد جادههای مهم کشور از جمله هراز، رشت، اصفهان، شیراز، تبریز و همدان بسته شدهاند.
مردم در چنین شرایطی بودند که 18 بهمن 1350 روزنامه کیهان با انتشار تصویری بزرگ از محمدرضا پهلوی در لباس اسکی در صفحه اولش نوشت: «شاهنشاه آریامهر به همراه علیاحضرت شهبانو که هفته گذشته بر طبق معمول همه ساله باتفاق والاحضرتها به منظور استراحت و استفاده از تعطیلات زمستانی به سوئیس رفتهاند در روزهای اخیر قسمتی از وقت خود را به بازی اسکی و سایر ورزشهای زمستانی در ارتفاعات سنموریتس میگذرانند.» فردای همان روز در 19 بهمن 1350 عنوان اول روزنامه کیهان این بود: «کولاک بیسابقه برف ارتباط هوایی، زمینی و تلفنی با تبریز را قطع کرد» طبق این گزارش ارتباط زمینی اکثر شهرها قطع شده بود، دکلهای ارتباطی از جا کنده و حتی ارتباطات درونشهری نیز مختل شده بود. فردای آن روز در 20 بهمن 1350 ارتباط پایتخت نیز با 6 استان کاملا قطع شد و دستکم 750 روستا در محاصره برف قرار داشتند. این شرایط منجر به مرگ تعدادی از مردم شد؛ تنها در یک مورد شصت نفر بر اثر ریزش بهمن خفه شدند. خبری که به نقل از ستاد امدادی نخستوزیری وقت، 24 بهمن 1350 در صفحه اول روزنامه اطلاعات نقش بست اما همزمان با این خبر عکس اول این روزنامه همچنان به تصویری از محمدرضا پهلوی و فرح دیبا در لباس اسکی در سوییس اختصاص داشت و در شرح آن نوشته بودند: «شاهنشاه آریامهر و علیاحضرت شهبانو که برای استفاده از تعطیلات سالیانه اینک در سنموریتس سوییس به سر میبرند ساعاتی را نیز در روز به ورزش اسکی در ارتفاعات سنموریتس میگذرانند. در میان ورزشهای مختلف شاهنشاه به ورزش اسکی علاقه خاصی دارند و این امر در وجود والاحضرت ولیعهد و دیگر والاحضرتها نیز علاقه بهخصوصی نسبت به اسکی تولید نموده است.» شاهنشاه[!] خیلی به اسکی علاقه داشت آنقدر که هیچ سراغی از مردم نمیگرفت و پس از 35 روز بالاخره 11 اسفند 1350 به کشور برگشت! ظاهرا رسیدگی به امور مردم اصلا در اولویتهای زندگی محمدرضا پهلوی قرار نداشت.
حدود 7 سال بعد با اوج گرفتن انقلاب اسلامی مردم ایران، محمدرضا فهمیده بود حتی برای حفظ ظاهر هم که شده خودش را نسبت به وضعیت مردم حساس نشان دهد. با وقوع زلزله طبس در 25 شهریور 1357 او تصمیم گرفت در اقدامی نمادین به همراه فرح دیبا به میان زلزلهزدگان برود. با این حال محمدرضا همان محمدرضای سابق بود؛ فقط 4 روز از وقوع زلزله طبس گذشته بود، آواربرداری به کندی پیش میرفت و هنوز بسیاری از جانباختگان زیر آوار زلزله بودند که او باز هم به فکر تفریح افتاد و این بار به کیش سفر کرد. در کیش از «تونی مونوپلی» خواننده استرالیایی خواسته شده بود تا هر شب برای خانواده سلطنتی برنامه اجرا کند و به ازای هرشب حدود 300 هزار پوند انگلیس (معادل 4 میلیون و دویست هزار تومان وقت) به او پرداخت میشد.
دنیایی که محمدرضا پهلوی در آن بود با دنیایی که مردم ایران در آن زندگی میکردند، فرسنگها فاصله داشت. 23 فروردین 1353 وقتی اسدالله علم وزیر وقت دربار قسمتی از مشکلات مردم را به محمدرضا گفت، با واکنش ناامیدکننده او مواجه شد: «به شاه عرض کردم متأسفانه در داخل به واسطه غفلت متصدیان نه گوشت در دسترس مردم است نه شکر، نه گوشت مرغ و مردم خیلی ناراضی هستند و این صحیح نیست. آخر چرا این پیشبینیها را نمیکنند؟ همه چیز هم گران شده. تعجب است که شاهنشاه تمام گوش کردند ولی همانطور که چشمشان را روی هم گذاشته بودند اصلاً باز نکردند و یک کلمه جواب ندادند.» البته این واکنش نسبت به پاسخ سال قبلش، یک پیشرفت چشمگیر به حساب میآمد چون آن زمان (24 شهریور 1352) در جواب گلایههای علم گفته بود مردم باید بدون کالاهای اساسی زندگی کنند: «سر شام موضوع صحبت کمبود بعضی از کالاهای اساسی بود، که شاه عقیده دارد مردم باید یاد بگیرند بدون آنها زندگی کنند!»
وضعیت سخت اقتصادی برای تودههای مردم و بیخیالی محمدرضا پهلوی به آن در حالی بود که آن زمان درآمدهای نفتی ایران رشد خیرهکنندهای پیدا کرده بود. رژیم پهلوی بدون هیچ مانعی تا 6 میلیون بشکه نفت در روز میفروخت و قیمت نفت نیز به دلیل شرایط منطقهای با جهشی قابل توجه از بشکهاي 3 دلار به بشکهاي حدود 12 دلار رسیده بود. تعطیلات نوروز 1352 اسدالله علم به همراه محمدرضا پهلوی در کیش بود که درباره اوضاع خوب درآمدهای نفتی به او گفت: «دو هفته گذشته را طبق معمول همه ساله در کيش گذرانديم. شاه هر روز به سواري يا شنا پرداخت. هواي عالي... به او گفتم که يک يک آرزوهايش ظاهرا به تحقق پيوسته است. تقريبا باورنکردني است، اما درآمد نفتي ما از دو ميليارد دلار به شانزده ميليارد دلار افزايش يافته؛ باران سنگين نويد برداشت محصول خوبي را ميدهد...»
اما برخلاف خاندان پهلوی و سایر ثروتمندان و وابستگان به دربار، مردم تقریبا هیچ بهرهای از این افزایش فوقالعاده درآمد نفتی نبردند. طبق آمارها اقشار ثروتمند 55/5 درصد هزینههای جامعه را به خود اختصاص میدادند و سهم تودههای مردم تنها 3/7 درصد بود. به اعتراف اشرف پهلوی خواهر دوقلوی محمدرضا و یکی از افراد پرنفوذ در دربار پهلوی: «در فضای ثروت فاحش برآمده از افزایش قیمت نفت، شکاف میان فقیر و غنی عمیقتر و آشکارتر میشد.» اسدالله علم در خاطرات خود از آن روزها مینویسد: «تنها چیزی که مردم میفهمند این است که تورم، مشکل فلجکنندهای است و وضع خدمات عمومی اسفناک است.»
جان لیمبرت یکی از دیپلماتها و کارشناسان سفارت آمریکا در تهران بود که با اشاره به همین نابرابری درباره مشاهدات آن زمان خود از ایران نوشت: «زندگی روزانه برای اکثر مردم به خصوص در شهرهای بزرگ، روز به روز سختتر و ناخوشایندتر میشد. قطع مکرر برق باعث میشد تا لوازم برقی مردم مثل یخچال، تلویزیون و کولر در بیشتر ساعات روز عملاً بدون مصرف باقی بمانند.» فرانسیس فیتزجرالد نویسنده سرشناس آمریکایی نیز تجربهای مشابه از ایران داشت. او نوامبر 1974 (آبان و آذر 1353) مقالهای برای مجله آمریکاییهارپر نوشت و در آن شرایط ایران را حتی از سوریه هم بدتر دانست: «وضعیت ایران به طور کلی به مراتب بدتر از کشوری مانند سوریه است که نه نفت و نه ثبات سیاسی دارد. به این دلیل که شاه برای توسعه کشور هرگز تلاش جدی نکرده است.»
آنتونی پارسونز آخرین سفیر انگلستان در ایران در زمان محمدرضا پهلوی بود. او نیز مثل دیگران تجربیات مشابهی داشت و تأثیر درآمدهای فوقالعاده نفتی سالهای آخر رژیم پهلوی را بر مردم ایران تقریبا هیچ میدانست: «تزریق درآمدهای حاصله از افزایش قیمت نفت در دسامبر سال 1973 به اقتصاد کشور، بدون افزایش سطح تولید، تورم و گرانی بالایی را موجب شده بود که گرچه مقامات دولتی نرخ سالیانه آن را 20 درصد اعلام کرده بودند، ولی نرخ واقعی تورم، بسیار بیشتر از این رقم بود.» آن زمان نشریه آمریکایی تایم طی گزارشی تورم ایران را حتی تا 50 درصد نیز ارزیابی کرد. ویلیام سولیوان، همتای آمریکایی پارسونز با صراحت و البته اختصار بیشتری وضعیت ایران در سالهای آخر حکومت محمدرضا پهلوی را توصیف کرده است. او که ظاهرا به گشتوگذار در پایتخت پرداخته بود، پس از مشاهداتش از تهران و حاشیههای آن در خاطراتش نوشت: «وضع زندگی در تهران فضاحتبار بود.»
رژیم پهلوی تحت هیچ تحریمی قرار نداشت؛ نه تنها با آمریکا که حتی با رژیم صهیونیستی نیز ارتباطات دوستانهای داشت. فراتر از این حتی میتوان گفت به گواهی هزاران سند تاریخی محمدرضا پهلوی ایران را در اختیار آنها گذاشته بود؛ اما نه محمدرضا پهلوی، نه آمریکا و نه اسرائیل هیچ اهمیتی به مردم ایران و شرایط نامناسب زندگیشان نمیدادند. برای آنها فقط منافع خودشان مهم بود. به همین دلیل وقتی مردم ایران با انقلاب اسلامی خود منافع آنها را به خطر انداختند و خواستار استقلال کشور شدند، از هیچ طرحی برای نابودی انقلاب صرف نظر نکردند؛ از کودتا و آشوب گرفته تا جنگ و تحریم اقتصادی.
جمهوری اسلامی اما با همه این موانع برای خدمت به مردم پیش رفت. اگرچه هنوز با نقطه مطلوب فاصله داریم اما حتی در همین سطح کنونی، تراز کارایی و کارآمدی نظام جمهوری اسلامی از رژیم پهلوی به مراتب بالاتر است. استفان شولتس؛ سفیر سابق اتریش در جمهوری اسلامی ایران بود که سال 1400 مأموریتش پایان یافت. او که به دلیل خدمات بالای بهداشتی و درمانی در ایران، فرزندانش را برای معالجه از اتریش به ایران آورده بود درباره پیشرفتهای ایران گفت: «باید بگویم در تهران شاهد مدرنیزاسیون سریع بودهام. استفاده از تکنولوژیهای مدرن در زندگی شهری در تهران بسیار مشهود است. خرید آنلاین بسیار رشد کرده است. خیلی چیزهایی که اینجا وجود دارد، در کشور ما اصلا امکانپذیر نیست... انقلابی که در حوزه تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطی در اینجا رخ داده، بسیار قابل توجه است. گاهی به شرکتهای اتریشی میگویم این اپلیکیشن یا آن اپلیکیشن را دیدهاید؟ چقدر راحت میشود خرید کرد، یا چیزی را به جایی فرستاد. در اطراف تهران از یک کشاورز سیبزمینی خریدیم، خیلی راحت دستگاه پوز را آورد و کارت کشیدیم. ایران در این حوزهها خیلی جلوتر از بسیاری از کشورهای اروپایی از جمله کشور خود من است.»
سید محمدعماد اعرابی