چهل و سومین جشنواره فیلم فجر - ۵
سردارانی که نبایستی تحریف شوند
سعید مستغاثی
یکی از مواردی که در سینمای 3 سال گذشته و دولت سیزدهم اتفاق افتاد، توجه به زندگی سرداران و همچنین بزنگاهها و نقاط مهم تاریخ دفاع مقدس در این سرزمین بود. یعنی آنچه اغلب در دورههای پیش مغفول مانده و در واقع سینمای ایران به آنها بدهکار بود.
در این زمینه آثار بسیاری تولید و اکران شد و یا در انتظار نمایش عمومی است، درباره سردارانی همچون شهداء گرانقدر باکری و همت و زینالدین و بروجردی و شیرودی و احمد کاظمی و صیاد شیرازی و علی هاشمی و حسن تهرانی مقدم و ... فیلمهایی تولید شد و درباره برخی دیگر نیز فیلمنامههایی آمد و بعضا به مرحله تولید رفت و برخی هم پیش از تولید متوقف شدند!
سالها پیش و در نوشتار و سخنانی از فرانسیس فوکویاما (تئوریسین برجسته آمریکایی) آمده بود از جمله سیاستهایی که بایستی از سوی کانونهای استعماری به درون ایران تزریق شود، بیاعتبار کردن اسطورهها و قهرمانهای انقلاب و جنگ است و تاکید نموده بود که به هر شکل بایستی در سخنرانیها، کتابها، داستانها و فیلمها، از پدیدههای انقلاب اسلامی به ویژه جنگ تحمیلی و دفاع مقدس اسطورهزدایی شود و ماهیت دفاع مقدس از طریق زیر علامت سؤال بردن آرمانها و اهداف آن، وارونه جلوه داده شود، به خصوص ارزشها و اسطورههای آن که همواره این دفاع را به عنوان پتانسیل عملیاتی انقلاب زنده نگه میدارد، مورد هتک و بیحرمتی قرار گیرد.
این موضوعی بود که طی سالهای قبل به دفعات در سینمای ما مورد اقتدا قرار گرفت و برای اولین بار در سینمای جهان، خواسته یا ناخواسته سینمای ضد دفاع در این سینما سر و شکل یافت! آثاری مانند «1359»، «خرس»، «تنگه ابوغریب»، «سینما متروپل»، «دسته دختران» و... از جمله آثار این نوع سینمای ضد دفاع بودند که اغلب دفاع مقدس را باعث و بانی همه نابسامانیها و آسیبها و آشفتگیها دانسته، گروهی را قربانی آن دانسته و گروه دیگر را منتفع از آن!
ایستادگی در مقابل وارونهنمایی قهرمانان جنگ
در دوران 3 سال دولت سیزدهم نیز سعی بسیاری به عمل آمد که این نوع فیلمها تولید گردد، اما در شوراهای پروانه ساخت و نمایش به شدت در مقابل اینگونه آثار ایستادگی کردیم، از جمله ارائه تصویر مخدوش و ضعیف و دیگرگونه از سرداران دفاع مقدس را برنمیتابیدیم، خطر اینگونه تحریف را حتی از آثار مبتذل بیشتر میدانستیم که این آثار گذرا هستند ولی تحریف سرداران جنگ در حافظه تاریخی میماند.
اگرچه در مواردی مثل فیلمهای «آسمان غرب» و «احمد» و« قلب رقه» و «دسته دختران» و... زورمان نرسید، ولی برای ثبت در تاریخ زیر امضای صورتجلسه نوشتیم که با این فیلمنامهها و فیلمها به چه دلیلی مخالف هستیم:
فیلمنامه «آسمان غرب» که به زندگی شهید شیرودی میپرداخت، بسیار ضعیف نوشته شده بود و نیاز به بازنویسی و استاندارد شدن فیلمنامه داشت که از سوی شورای پروانه ساخت با شرط اصلاحات مورد نظر شورا، به تهیهکننده فیلم اعتماد گردید ولی فیلم ساخته شده، اثری آشفته از کار درآمد که هیچ ساختار و فرم درست و درمانی نداشت، برخی اعضای شورا از جمله نگارنده با نمایش فیلم چه در جشنواره فیلم فجر و چه در اکران عمومی مخالفت کردند، چرا که علاوهبر فرم و ساختار به شدت ضعیف، شخصیت شهید شیرودی هم تخریب شده و آن شهید از یک قهرمان معتقد و به شدت دین باور به فردی مادی و احساساتی و بیبنیاد تبدیل شده بود.
برخی از مدیران، هشدار میدادند که با رد کردن این فیلم، شورا متهم به مخالفت با سرداران و فرماندهان سالهای دفاع مقدس میشود اما ما میگفتیم از قضا به دلیل توهین و تخریب آن سرداران و قهرمانان در این فیلم، با آن مخالف هستیم! همین اتفاق در مورد فیلم «احمد» افتاد و علاوهبر ساختار درهم و آشفته و ضعیف فیلم، شخصیت لطیف و در عین حال قاطع شهید احمد کاظمی به فردی مردد و عصبی با دوستان و یارانی قانونشکن و بیبرنامه تبدیل شده بود. این فیلم نیز با رای اکثریت اعضا در حال مردود شدن بود که با تلاش مدیران سازمان، پروانه نمایش گرفت!!
آتش و گلستان
بخشی از یک تحریف بزرگ
اما وقتی فیلمنامهای درباره شهید ابراهیم هادی به شورا آمد و به دلیل تخریب شخصیت آن شهید به طور قاطع رد شد (فقط در شروع فیلم، دختری از خارج کشور با سر و وضع آنچنانی میآمد که گویا عاشق شهیدهادی بوده و از طریق مرحوم مریم کاظم زاده، همسر شهید اصغر وصالی میخواست با دوستان شهیدهادی آشنا شود. همچنین شهیدهادی به گونهای جاهل منش نمایانده شده بود با زبان و لحن کلاه مخملیها سخن میگفت!)
فیلمنامه یاد شده با لطایف الحیل و با سفارش لابیهای مختلف، 8 بار با اصلاحات جزئی به شورا آمد و هر بار رد شد. حتی دوبار طبق روالی که وجود داشت، اعضائی از شورا تعیین شدند و با نویسنده و کارگردان آن صحبت نموده و از سر خیرخواهی پیشنهاداتی دادند اما او همچنان بر متن خود اصرار داشت!
خوشبختانه خانواده شهید ابراهیم هادی به ویژه خواهر آن شهید (که گویا متولی آثار فرهنگی اوست) با ساخت فیلم فوق مخالفت کردند و همچنین خانواده مرحوم مریم کاظمزاده هم اجازه استفاده از نام و شخصیت آن مرحوم را در فیلمنامه یاد شده، ندادند.
این درحالی بود که نویسنده فیلمنامه در همان زمان در حال فیلمبرداری بخشی از فیلمنامه خود تحت عنوان یک فیلم مستند و گفتوگو با دوستان شهید ابراهیم هادی بود که از قضا در نسخه سینمایی اثر نیز حضور داشتند!! به هر حال علی رغم همه مخالفتها، سرانجام آن فیلم مستند تحت عنوان «آتش و گلستان» ساخته شد که دو شب پیش در بخش نمایشهای ویژه چهل و سومین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد ولی نشان به آن نشان که هنوز چند دقیقهای نگذشته بود که دچار مشکل فنی گردید و نمایشش متوقف شد!!
تغییر نام و عنوان سرداران دفاع مقدس
مورد دیگر در اینگونه فیلمها و فیلمنامههایی که قهرمانان و سرداران جنگ و دفاع مقدس را تحریف میکرد، تغییر زندگی و روند فعالیتهای آنها به سلیقه شخصی و عوض کردن نامشان بود، به ویژه درباره آنهائی که ویژگی یا مناسبت و یا پدیدهای اختصاصی دارند و این پدیدهها با نام این سرداران عجین است.
مثلا فیلمنامهای درباره یک خلبان قهرمان ایرانی که بیشترین پرواز جنگی یکسره را داشت که متاسفانه نام این قهرمان و حتی قهرمانان دیگر سالهای دفاع مقدس و سرداران شهید که بسیار خاص و شناخته شده بودند را به نحو شگفت انگیزی تغییر داده بودند! مثلا عباس بابایی به منوچهر بابایی تبدیل شده بود و قس علی هذا.
به آنها توضیح داده شد که یا بایستی به واقعیت و حقایق دفاع مقدس و سردارانش از جمله نامهای آنها پایبند بوده و در واقعیت دست نبرند یا اساسا همه اسامی و داستانهای واقعی (که نسبتشان با نامهای آن قهرمانان عجین است) را تغییر داده و به نحوی دیگر و در مکانی دیگر قصهپردازی نمایید.
خدای جنگ
یا بنده فیلمساز؟!
همین اتفاق برای فیلمنامهای درباره شهید تهرانی مقدم افتاد که اینک در قالب فیلمی به نام «خدای جنگ» به جشنواره فیلم فجر آمده است. فیلمنامه اولیه به نام «نقطه ذوب»، یک بار به دلیل تحریف شخصیت آن شهید در شورا مورد مخالفت قرار گرفت و بار دوم در قالب همین فیلمنامه «خدای جنگ» که با اصلاحاتی به شورا بازگردانده شد، بازهم به دلیل تحریف شخصیت شهید تهرانی مقدم از جمله ماجراهایی که اساسا به ایشان ربطی ندارد و سپس تغییر نام شهید به اسمی ناآشنا و بعد نسبت دادن عنوان پدر موشکی ایران به آن اسم ناآشنا، شورا به اتفاق آراء، تصویب آن را به اصلاحاتی مطابق آیین نامه یعنی عدم تحریف نام و شخصیت سردار شهید و یا به طور کلی چشم پوشی از اقدامات منحصر به فرد وی و شیفت داستان به ماجرا و شخصیتهای دیگر منوط
دانست.
به دنبال پیشنهاد اصلاحات فوق، تهیهکننده و سازمان سرمایهگذار فیلم، ورای اشکالات فیلمنامه، طالب اعتماد شورا شدند تا فیلم را بسازند، اما طبق آییننامه، فیلمنامه اصلاحی بایستی مانند سایر فیلمنامهها به شورا میآمد تا براساس آن، پروانه ساخت صادر گردد و تفاوت و تبعیضی ما بین آن فیلمنامه و سازمان سرمایهگذارش با دیگران قائل نباشد که متاسفانه متوجه شدیم برخلاف قانون و آییننامه، کار تولید شروع شده است! آنها هیچ گاه فیلمنامه اصلاح شدهای برای شورا نفرستادند! و شورای پروانه ساخت فیلمهای سینمایی در دولت سیزدهم تا آخرین روزهای کاری خود همچنان در انتظار دریافت فیلمنامه اصلاح شده درباره شهید تهرانی مقدم بود که نیامد و فیلم خارج از موازین قانونی
ساخته شد!
در فیلمنامه «خدای جنگ» برخلاف واقعیات، همسر حسن تهرانیمقدم شهید شده و سردار (که نامش را عوض کردهاند ولی همچنان پدر موشکی ایران است!!) برای راهاندازی موشکهایی که لیبیاییها رها کرده و رفتهاند نیاز به قطعهای دارد که ساخت و فرمول آلیاژ آن تنها در اختیار پدر همسرش است که ایشان در مقابل آن قطعه، دختر سردار را طلب میکند و سردار هم دخترش را میدهد تا آن قطعه را بگیرد!!!
آیا با برداشتن نام سردار شهید حسن تهرانیمقدم از عنوان پدر موشکی ایران، چیزی تغییر میکند؟ آیا میتوان فرد دیگری را پدر موشکی ایران دانست؟! مانند آنکه فیلمی درباره مخترع لامپ برق یا کاشف واکسن هاری و یا مخترع تلفن ساخته شود ولی برای اینکه برخلاف واقعیات هر موضوعی را خواستند، در آن بگنجانند، نامهای ادیسون و پاستور و گراهام بل را عوض کنند! آیا چیزی تغییر مینماید؟!!