kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۵۰۷۱
تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۰:۰۰

حجــاب‌ مانع ارتباط با جنس مخالف (شبهه ها و پاسخ ها)

 
 
شبهه: حجاب برای محدودکردن ارتباط با جنس مخالف است امّا اگر کسی از ابتدای نوجوانی‏‌‌اش با جنس مخالف هیچ ارتباطی نداشته باشد، به بلوغ عاطفی نمی‏‌‌رسد و یاد نمی‏‌‌گیرد که چگونه باید با جنس مخالف ارتباط برقرار کند؛ در نتیجه هنگام ازدواج شکست می‌خورد. خوب است که هر کسی در سال‏‌‌های اوّل نوجوانی مدّتی با جنس مخالف همنشین باشد و بلوغ عاطفی پیدا کند و جنس مخالف را بشناسد تا بتواند در هنگام ازدواج، تصمیم درستی بگیرد و در زندگی‌ مشترک موفّق شود. پس حجاب در سال‏‌‌های اوّل لازم نیست و پس از ازدواج، خانم باید سعی کند خودش را بپوشاند و با کسی ارتباط نداشته باشد.
پاسخ: ادعای فوق به دو جهت، ‏ادعای صحیحی نیست و نتیجه‏‌‌گیری‌ بر اساس آن، نادرست است. جهت نخست آن است که انسان‌ها به‌طور طبیعی تا حدودی نحوۀ ارتباط با جنس مخالف را در محیط خانواده تجربه می‏‌‌کنند. هر دختری در زندگی عادی خود با افرادی از قبیل برادر، پدر، عمو، دایی و... سر و کار دارد؛ یعنی جنس مخالف را می‏‌‌بیند و روحیّات مردانه را شناسایی می‏‌‌کند؛ همچنان‌که پسر‏‌‌ها نیز مادر، خواهر، خاله، عمّه و دیگر زنان خانوادۀ خود را می‏‌‌بینند و روحیّات زنانه را در حدّ نسبی درک می‏‌‌کنند. 
در نظام تربیت جنسی و جنسیّتی در اسلام همان‌طور که قانون حجاب و پوشش داریم، مواردی نیز وجود دارد که حجاب و پوشش لازم نیست. یکی از فلسفه‏‌‌های لازم‌نبودن حجاب در ارتباط با محارم این است که انسان دربارۀ جنس مخالف، ضریبی از آشنایی را پیدا کند.
جهت دوّم آن است که بلوغ عاطفی برای ارتباط با جنس مخالف، مسئلۀ چندان پیچیده‏‌‌ای نیست که نیاز به رفت‌وآمدهای دنباله‏‌‌دار و مفصّل‏‌‌ داشته باشد. این بحث، طولانی است و در این فرصت نمی‏‌‌توان به شرح و بسط آن پرداخت امّا اجمالاً می‏‌‌توان گفت بخش مهمی از آنچه بعد از ازدواج و در زندگی مشترک لازم است، اصول کلّی ارتباط با انسان‏‌‌ها است که در ادبیات اسلامی به آن آداب و اخلاق معاشرت می‏‌‌گوییم. اگر این آداب و اخلاق در کسی وجود داشته باشد، شخص می‏‌‌تواند زندگی موفّقی را رقم بزند؛ در حالی‌که آداب ارتباط با جنس مخالف، در مقایسه با اخلاق معاشرت، بخش بسیار کوچکی است.
در زندگی، اصولی وجود دارد که اگر از طرف ما مراعات شوند زندگی ما حتماً موفّق خواهد بود. یکی از آن اصول، اصل تواضع است؛ به این معنا که انسان خودش را از دیگران پایین‌تر ببیند. اصل دیگر، اصل حقّ‌مداری است. اصل ایثار، گذشت و مهربانی نیز از جمله این اصول است که نیاز به تجربۀ ارتباط با جنس مخالف ندارد. مهم این است که انسان در ارتباطاتی که دارد این اصول را سرمشق خود قرار بدهد. 
همان‌طور که ما در برابر همجنس باید تواضع قلبی داشته باشیم و خودمان را کوچک‌تر از دیگران ببینیم و برای راحتی آنها زحمت بکشیم و ایثار کنیم و همان‌طور که باید حقّ‏‌‌مدار باشیم و همیشه حقّ را بپذیریم، در برابر جنس مخالف هم باید همین‌گونه رفتار کنیم. 
اگر انسان این اصول را در رابطه با همجنس تمرین کرده باشد، روزی که می‌خواهد زندگی مشترکش را با جنس مخالف آغاز کند، زندگی موفّقی را رقم خواهد زد. چنین فردی چون حقّ‏‌‌مدار است، در هر اختلافی به حقّ عمل می‏‌‌کند و چون متواضع است، همیشه ایثار و گذشت می‏‌‌کند و به‌دنبال این نیست که حقّ خودش را از طرف مقابل بگیرد و از خودش دفاع کند، بلکه به‌دنبال این است که نسبت به طرف مقابل محبّت بورزد و گذشت داشته باشد.
اینها، اصول مشترک در زندگی بشر است و آنچه در بلوغ عاطفی مهم است و انسان باید تجربه کند، همین اصول است. اصولی از قبیل اصل رعایت حریم خصوصی افراد، اصل احترام گذاشتن به دیگران،  اصل ترک ناسزاگفتن و غیبت‌کردن و آزار و اذیّت دیگران، اصل داشتن روحیّۀ کار جمعی و مواردی از این دست، عمدۀ چیزهایی است که در خانواده لازم است و فراگیری این اصول هم، نیازی به ارتباط با جنس مخالف ندارد. 
البته بخش کوچکی از اصول رفتار با جنس مخالف، این است که انسان جنس مخالفش را بشناسد. 
مردان باید بدانند خانم‏‌‌ها لطافت‏‌‌ها و ظرافت‏‌‌هایی دارند که لازم است مردان آن‏‌‌ را مراعات کنند و خانم‏‌‌ها نیز باید بفهمند که آقایان استحکام و قوّت و اقتداری دارند که باید به آن توجه کنند. حقیقت آن است که انسان بخشی از این اصول رفتاری را در ارتباط با سایر اعضای خانواده و بستگان تجربه می‏‌‌کند و مازاد بر آن هم، اطّلاعات پیچیده‌ای نیست که نیاز به تجربه‌های غیرعرفی داشته باشد، بلکه این اطّلاعات، با آموزش و گفت‌وگو قابل کسب است.
در گذشته که خانواده‌ها پاک‌تر و آرام‌تر بودند، پدرها و مادرها به فرزندانشان نصیحت‏‌‌ها و توصیه‌های لازم را می‏‌‌کردند و ظرافت‌های زندگی مشترک را که چندان مسائل گسترده‏‌‌ای نیست؛ در لابه‌لای مطالب خود تعلیم 
می‏‌‌دادند. 
بهترین چیزی که می‏‌‌تواند در این مسئله به ما کمک کند تا قضاوت درستی داشته باشیم، نگاه به عینیّت جامعه است. در گذشته که حجاب رعایت می‏‌‌شد و ارتباطات قبل از ازدواج وجود نداشت، خانواده‏‌‌ها خیلی آرام‌تر و پایدارتر بودند و زندگی‏‌‌ها خیلی شیرین‌تر بود ولی امروزه که افراد به بهانۀ تجربه، با جنس مخالف ارتباط می‌گیرند، حسّ تنوّع‌طلبی در آنها فعّال شده و حیا و عفّت در آنها شکسته می‏‌‌شود. 
چنین افرادی مجموعه‌ای از تجربیّات جنسی و جنسیّتی پیدا می‏‌‌کنند و بعد از اینکه وارد زندگی مشترک می‏‌‌شوند، مشکلات بسیاری به سراغ آنها می‌آید. به همین جهت آمار طلاق در این سبک زندگی به‌مراتب بیشتر از آمار طلاق در سبک زندگی پیشینیان است. همچنان‌که آرامش در این مدل زندگی به مراتب کمتر از آرامش در سبک زندگی پیشینیان است. 
پس معلوم می‌شود ادعای طرح‌شده، سخن علمی و دقیقی نیست. نباید فریب این ظواهر را بخوریم که «آدم باید ارتباط داشته باشد و تجربه به دست بیاورد تا بتواند زندگی موفّقی داشته باشد». 
زندگی موفّق، به رعایت اصول کلّی انسانی و شناخت مختصری از جنس مخالف نیاز دارد که با تجربۀ خانوادگی 
به دست می‏‌‌آید و نیازهای دیگر نیز با آموزش حلّ می‏‌‌شود و به تجربه‏‌‌هایی که منجر به تنوّع‌طلبی و لذّت‌طلبی می‏‌‌شود نیازی نیست؛ چرا که این تجربه‏‌‌ها بیشتر به زندگی آسیب می‏زند.
* محمد حسن وکیلی