حجــاب مانع ارتباط با جنس مخالف (شبهه ها و پاسخ ها)
شبهه: حجاب برای محدودکردن ارتباط با جنس مخالف است امّا اگر کسی از ابتدای نوجوانیاش با جنس مخالف هیچ ارتباطی نداشته باشد، به بلوغ عاطفی نمیرسد و یاد نمیگیرد که چگونه باید با جنس مخالف ارتباط برقرار کند؛ در نتیجه هنگام ازدواج شکست میخورد. خوب است که هر کسی در سالهای اوّل نوجوانی مدّتی با جنس مخالف همنشین باشد و بلوغ عاطفی پیدا کند و جنس مخالف را بشناسد تا بتواند در هنگام ازدواج، تصمیم درستی بگیرد و در زندگی مشترک موفّق شود. پس حجاب در سالهای اوّل لازم نیست و پس از ازدواج، خانم باید سعی کند خودش را بپوشاند و با کسی ارتباط نداشته باشد.
پاسخ: ادعای فوق به دو جهت، ادعای صحیحی نیست و نتیجهگیری بر اساس آن، نادرست است. جهت نخست آن است که انسانها بهطور طبیعی تا حدودی نحوۀ ارتباط با جنس مخالف را در محیط خانواده تجربه میکنند. هر دختری در زندگی عادی خود با افرادی از قبیل برادر، پدر، عمو، دایی و... سر و کار دارد؛ یعنی جنس مخالف را میبیند و روحیّات مردانه را شناسایی میکند؛ همچنانکه پسرها نیز مادر، خواهر، خاله، عمّه و دیگر زنان خانوادۀ خود را میبینند و روحیّات زنانه را در حدّ نسبی درک میکنند.
در نظام تربیت جنسی و جنسیّتی در اسلام همانطور که قانون حجاب و پوشش داریم، مواردی نیز وجود دارد که حجاب و پوشش لازم نیست. یکی از فلسفههای لازمنبودن حجاب در ارتباط با محارم این است که انسان دربارۀ جنس مخالف، ضریبی از آشنایی را پیدا کند.
جهت دوّم آن است که بلوغ عاطفی برای ارتباط با جنس مخالف، مسئلۀ چندان پیچیدهای نیست که نیاز به رفتوآمدهای دنبالهدار و مفصّل داشته باشد. این بحث، طولانی است و در این فرصت نمیتوان به شرح و بسط آن پرداخت امّا اجمالاً میتوان گفت بخش مهمی از آنچه بعد از ازدواج و در زندگی مشترک لازم است، اصول کلّی ارتباط با انسانها است که در ادبیات اسلامی به آن آداب و اخلاق معاشرت میگوییم. اگر این آداب و اخلاق در کسی وجود داشته باشد، شخص میتواند زندگی موفّقی را رقم بزند؛ در حالیکه آداب ارتباط با جنس مخالف، در مقایسه با اخلاق معاشرت، بخش بسیار کوچکی است.
در زندگی، اصولی وجود دارد که اگر از طرف ما مراعات شوند زندگی ما حتماً موفّق خواهد بود. یکی از آن اصول، اصل تواضع است؛ به این معنا که انسان خودش را از دیگران پایینتر ببیند. اصل دیگر، اصل حقّمداری است. اصل ایثار، گذشت و مهربانی نیز از جمله این اصول است که نیاز به تجربۀ ارتباط با جنس مخالف ندارد. مهم این است که انسان در ارتباطاتی که دارد این اصول را سرمشق خود قرار بدهد.
همانطور که ما در برابر همجنس باید تواضع قلبی داشته باشیم و خودمان را کوچکتر از دیگران ببینیم و برای راحتی آنها زحمت بکشیم و ایثار کنیم و همانطور که باید حقّمدار باشیم و همیشه حقّ را بپذیریم، در برابر جنس مخالف هم باید همینگونه رفتار کنیم.
اگر انسان این اصول را در رابطه با همجنس تمرین کرده باشد، روزی که میخواهد زندگی مشترکش را با جنس مخالف آغاز کند، زندگی موفّقی را رقم خواهد زد. چنین فردی چون حقّمدار است، در هر اختلافی به حقّ عمل میکند و چون متواضع است، همیشه ایثار و گذشت میکند و بهدنبال این نیست که حقّ خودش را از طرف مقابل بگیرد و از خودش دفاع کند، بلکه بهدنبال این است که نسبت به طرف مقابل محبّت بورزد و گذشت داشته باشد.
اینها، اصول مشترک در زندگی بشر است و آنچه در بلوغ عاطفی مهم است و انسان باید تجربه کند، همین اصول است. اصولی از قبیل اصل رعایت حریم خصوصی افراد، اصل احترام گذاشتن به دیگران، اصل ترک ناسزاگفتن و غیبتکردن و آزار و اذیّت دیگران، اصل داشتن روحیّۀ کار جمعی و مواردی از این دست، عمدۀ چیزهایی است که در خانواده لازم است و فراگیری این اصول هم، نیازی به ارتباط با جنس مخالف ندارد.
البته بخش کوچکی از اصول رفتار با جنس مخالف، این است که انسان جنس مخالفش را بشناسد.
مردان باید بدانند خانمها لطافتها و ظرافتهایی دارند که لازم است مردان آن را مراعات کنند و خانمها نیز باید بفهمند که آقایان استحکام و قوّت و اقتداری دارند که باید به آن توجه کنند. حقیقت آن است که انسان بخشی از این اصول رفتاری را در ارتباط با سایر اعضای خانواده و بستگان تجربه میکند و مازاد بر آن هم، اطّلاعات پیچیدهای نیست که نیاز به تجربههای غیرعرفی داشته باشد، بلکه این اطّلاعات، با آموزش و گفتوگو قابل کسب است.
در گذشته که خانوادهها پاکتر و آرامتر بودند، پدرها و مادرها به فرزندانشان نصیحتها و توصیههای لازم را میکردند و ظرافتهای زندگی مشترک را که چندان مسائل گستردهای نیست؛ در لابهلای مطالب خود تعلیم
میدادند.
بهترین چیزی که میتواند در این مسئله به ما کمک کند تا قضاوت درستی داشته باشیم، نگاه به عینیّت جامعه است. در گذشته که حجاب رعایت میشد و ارتباطات قبل از ازدواج وجود نداشت، خانوادهها خیلی آرامتر و پایدارتر بودند و زندگیها خیلی شیرینتر بود ولی امروزه که افراد به بهانۀ تجربه، با جنس مخالف ارتباط میگیرند، حسّ تنوّعطلبی در آنها فعّال شده و حیا و عفّت در آنها شکسته میشود.
چنین افرادی مجموعهای از تجربیّات جنسی و جنسیّتی پیدا میکنند و بعد از اینکه وارد زندگی مشترک میشوند، مشکلات بسیاری به سراغ آنها میآید. به همین جهت آمار طلاق در این سبک زندگی بهمراتب بیشتر از آمار طلاق در سبک زندگی پیشینیان است. همچنانکه آرامش در این مدل زندگی به مراتب کمتر از آرامش در سبک زندگی پیشینیان است.
پس معلوم میشود ادعای طرحشده، سخن علمی و دقیقی نیست. نباید فریب این ظواهر را بخوریم که «آدم باید ارتباط داشته باشد و تجربه به دست بیاورد تا بتواند زندگی موفّقی داشته باشد».
زندگی موفّق، به رعایت اصول کلّی انسانی و شناخت مختصری از جنس مخالف نیاز دارد که با تجربۀ خانوادگی
به دست میآید و نیازهای دیگر نیز با آموزش حلّ میشود و به تجربههایی که منجر به تنوّعطلبی و لذّتطلبی میشود نیازی نیست؛ چرا که این تجربهها بیشتر به زندگی آسیب میزند.
* محمد حسن وکیلی