چالش جدید کنگره
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
جوسلسون برای اینکه کمیته آمریکایی را از نظر سیاسی با کنگره هماهنگ کند به سراغ میانهروها رفت. اما شلزینگر و متحدانش نتوانستند دسته سرکش تندروها را مهار کنند و اختلافات بین کمیته و دفتر پاریس تقریباً بلافاصله ظاهر شد. آمریکاییها به تحقیر جشنواره عظیم ناباکف در پاریس پرداختند و گفتند که کنگره [پاریس] خود را سرگرم کارهای بیهوده کرده است. الیوت کوهن که در سیاستهایش یک مقدار تندروی کمتری نسبت به جیمز برنهام داشت،(البته فقط یک مقدار کم)، پرسید: «ما با این نوع از جنجالها داریم از اهداف خود فاصله میگیریم [و به کارهای حاشیهای میپردازیم] و اگر ما فاصله بگیریم چه کسی آنجاست
[تا کارها را پیش ببرد]؟»
یک منتقد دیگر این جنجالها را به سخره گرفت و گفت «اینگونه جنجالها به درد کسانی میخورد که دوست دارند خوشگل حرف بزنند و خودشان را از بقیه جداکنند». او اظهار داشت: این کارها جایگاه کنگره را به عنوان «یک قدرت روشنفکری جدی» از بین میبرد.
همسویی با قدرت [مرکزی]1در کمیته آمریکایی مشهود بود و سلسه یادداشتهایی که در سال 1952 در «پارتیزان ریویو» منتشر میشد، روابط جدید و مثبتی بین روشنفکران و دولت-ملت را تایید مینمود. این سلسله یادداشتها که شماره به شماره منتشر میگردید با عنوان «کشور ما و فرهنگ ما» نامیدند. سردبیران نوشتند: هدف آن «بررسی این واقعیت آشکار بود که اکنون روشنفکران آمریکا نگاه جدیدی به آمریکا و نهادهای آن پیدا کردهاند. تا کمی بیش از یک دهه پیش، چنین تصور میشد که آمریکا با فرهنگ و هنر خصومت و دشمنی دارد. از آن تاریخ به بعد، کمکم ورق برگشته و بسیاری از نویسندگان و روشنفکران احساس نزدیکی به کشور خود و فرهنگ آن میکنند.... از نظر سیاسی این درک وجود دارد که نوع دموکراسی موجود در آمریکا دارای ارزش ذاتی و مثبت است: این فقط یک افسانه سرمایهداری نیست بلکه واقعیتی است که باید در برابر تمامیتخواهی روسیه از آن دفاع کرد. اروپا دیگر به عنوان یک پناهگاه درنظر گرفته نمیشود؛ دیگر متضمن آن تجربه غنی از فرهنگ، که الهامبخش و توجیهگر انتقاد از زندگی آمریکایی بود، به حساب نمیآید. چرخ، یک دور کامل چرخیده2 و اکنون این آمریکاست که محافظ تمدن غربی شده».
زندگی روشنفکری در نیویورک در طول دهه ۱۹۳۰ تقریباً منحصراً در نسبت با مسکو سنجیده میشد، آنجا3 برای بیان نگرانیهای خود (نشریه روشنفکری و چپ) «پارتیزان ریویو» را داشتند، که توسط گروهی از تروتسکیهای سیتی کالج ایجاد شده بود. «پارتیزان ریویو» ابتدا زندگی خود را به عنوان مجله داخلی کلوپ کمونیستزده جان رید آغاز کرد و زبان پیچیدهای را برای بیان نظریات مارکسیستی ایجاد نمود، اما حوادث 40-1939 موجب شد که این طناب وابستگی4 را از پای خود درآورد. با امضای پیمان عدم تجاوز بین آلمان و شوروی، بسیاری از روشنفکران از ارتدوکسهای کمونیسم لنینی فاصله گرفته و به سمت رادیکالیسم تروتسکی رفتند. برخی به راحتی به کلی قید دیدگاه چپ را زدند و به سوی دیدگاه میانی و یا حتی راست گرایش یافتند. «پارتیزان ریویو» اکنون خود را متعهد کرده بود، وارد فضای غیرکمونیستی شود و یک زبان تهاجمی در برابر استالینیسم بگیرد و رادیکالیسم را بازتعریف نماید.
مانند بسیاری از توبهکارانِ سرعقل آمده، روشنفکران و هنرمندان از «دوره تاریک» دهه 1930 بیرون آمدند «و برای یافتن نشاطی که با پدیدار شدن ناگهانی و گسترده فرصتهای جدید، چه در زندگی و چه در آگاهی، حاصل میشود» به ایده آمریکا برگشتند.
«دنیایی بیرون از آنجا وجود داشت که به نظر میرسید هیچ کس قبلاً به خود زحمت نگاه کردن به آن را نداده بود، همگان شاد و خرامان چراغ راهنمای خود به سمت مقابل مارکسیسم روشن کرده بودند و شتابان به تماشای آن میرفتند». این روشنفکران از نو متولد شده، در جستوجوی چیزی برای جایگزین کردن اندیشههای مطلقگرای گذشته که مطلقاً آنها را ناکام گذاشت، بودند و پاسخ را در «آمریکا» یا به بیان سادهتر «آمریکاییسم» یافتند.
سلسله یادداشتهای «پارتیزان ریویو» که معادل ادبی [آهنگ] «فَنفار5 برای انسان عادی6» آرون کوپلند7 بود، طوری از کشف آمریکا سخن میگفت که گویی این کشف برای اولین بار اتفاق افتاده. ویلیام فیلیپس اظهار داشته: «هنرمندان و روشنفکران آمریکایی حس تعلق جدیدی به سرزمین مادری خود پیدا کردهاند و عموماً به این احساس رسیدهاند که سرنوشت آنها به سرنوشت کشورشان گره
خورده است». همانطور که روشنفکران، ارتباط دوستانهای با آمریکا ایجاد کردند، آمریکا نیز از دید جدیدی به آنها نگاه کرد. لیونل تریلینگ مشاهده نمود: «روشنفکر خود را با قدرت مرتبط کرده است، شاید در تاریخ، هرگز چنین چیزی نبوده و اکنون تصور میشود در خود او یک نوع قدرت باشد».
پانوشتها:
1- دولت
2- اروپا به سرآغاز و نقطه اول خود برگشته
3- یعنی در نیویورک
4- وابستکی فکری
5- نوعی موسیقی که با شیپور نواخته میشود
6- Fanfare for the Common Man
7- او یک آهنگساز بود