خودســازی توفیق الهی یا تلاش انسان؟(شبهه ها و پاسخ ها)
شبهه: چه کار کنیم از توفیق الهی برخوردار شویم و چرا عدهای توفیق دارند ولی گروهی دیگر بیتوفیقند؟ آیا خدا دراین باره تبعیض قائل میشود؟
پاسخ: رابطه و نسبت بین اختیار الهی و جبر و توفیق و اختیار و انتخاب انسان از بحثهای دامنهدار در علوم و معارف اسلامی و اخلاقی است. برای تبیین این نسبت باید در مورد مفهوم تقوا و نسبت آن با توفیق الهی و تضاد یا هماهنگی آن با مبانی عقلی توضیحاتی بدهیم که در ادامه در قالب نکاتی تقدیم میشود:
1. در تعریف تقوا برخی تصور میکنند که تقوا یعنی پرهیزکاری که تعریف کاملی نیست. تقوا معنای وسیعی دارد و شامل دوری از همه صفات و کارهای زشت و نزدیک شدن به همه صفات و کارهای خوب است. در این موضوع شهید مطهری بیان کاملی دارد: «معمولاً چنین فرض میشود که تقوا یعنى «پرهیزکارى» و بهعبارتدیگر تقوا یعنى یک روش عملى منفى؛ هر چه اجتناب کاری و پرهیزکارى و کنارهگیری بیشتر باشد تقوا کاملتر است. طبق این تفسیر اولاً تقوا مفهومى است که از مرحله عمل انتزاع میشود؛ ثانیاً روشى است منفى؛ ثالثاً هراندازه جنبه منفى شدیدتر باشد تقوا کاملتر است. به همین جهت متظاهران به تقوا براى اینکه کوچکترین خدشهاى بر تقواى آنها وارد نیاید از سیاهوسفید،تر و خشک، گرم و سرد اجتناب مىکنند و از هر نوع مداخلهاى در هر نوع کارى پرهیز مىنمایند. شک نیست که اصل پرهیز و اجتناب،یکى از اصول زندگى سالم بشر است.... مفهوم تقوا در نهجالبلاغه مرادف با مفهوم پرهیز حتى به مفهوم منطقى آن نیست. تقوا در نهجالبلاغه نیرویى است روحانى که براثر تمرینهای زیاد پدید مىآید و پرهیزهاى معقول و منطقى ازیکطرف سبب و مقدمه پدید آمدن این حالت روحانى است و از طرف دیگر معلول و نتیجه آن است و از لوازم آن به شمار میرود. این حالت، روح را نیرومند و شاداب میکند و به آن مصونیت میدهد.... اما اگر نیروى روحانى تقوا در روح فردى پیدا شد، ضرورتى ندارد که محیط را رها کند؛ بدون رها کردن محیط، خود را پاک و منزه نگه میدارد. نهجالبلاغه تقوا را بهعنوان یک نیروى معنوى و روحى که براثر ممارست و تمرین پدید میآید و بهنوبه خود آثار و لوازم و نتایجى دارد و از آن جمله پرهیز از گناه را سهل و آسان مینماید، طرح و عنوان کرده است.» (1) بنابراین تقوا را نیروی سلبی ندانیم و مفهوم آن را محدود نکنیم.
2. در مورد نسبت توفیق الهی با اختیار انسان در انجام کارهای نیک باید گفت: انسان اختیار دارد و بر اساس آن پاداش یا عذاب میشود و فلسفه بهشت و دوزخ نیز همین است، اما بینیاز از توفیق الهی نیست. هرکسی باید کوشش کند که اسباب عادی یک کار را فراهم کند که به آن جد وجهد و تلاش گویند و خداوند نیز اسباب معنوی را فراهم میکند که به آن توفیق میگویند. امام جواد(ع) در روایتی میفرماید: مؤمن باید سه خصلت داشته باشد که نخستین آن توفیق از سوی خدا است. (2)
ما اختیارداریم، اما نه به این معنا که همه امور به ما سپردهشده است و نه به این معنا که خداوند در هیچ امری دخالت نداشته باشد. خداوند سازنده ساعت نیست که ساعتی به بزرگی این دنیا را آفریده باشد و رهایش کرده باشد. دعا کردنها و درخواست توفیق الهی در انجام امور خیر، همگی به این معناست که ما اختیارداریم؛ اما تا خداوند قدرت و زمینه مناسب انجام عمل را فراهم نکند، ما قادر به انجام هیچکدام نیستیم. توفیق به معنای این است که خداوند انسان را در انجام کارهای خوب یاری دهد و پیمودن مسیر خیر را آسانتر کند. توفیق الهی یعنی فراهم آوردن زمینه، اسباب و شرایط کار خیر، برداشتن موانع و ایجاد گرایش و میل قلبی به کارهای نیک. توفیق الهی، میل به انجام بدیها را در انسان از بین میبرد و آن را به نفرت و بیزاری تبدیل میکند. بیتوفیق، کسی است که شرایط لازم برای انجام خوبی و پرهیز بدیها برایش فراهم نمیشود و در وجود او میل به بدیها و نفرت از خوبیها زبانه میکشد.
3. حال ممکن است سؤال پیش بیاید که چرا خدا برای برخی افراد این میل و بستر را ایجاد میکند و برای برخی شرایط را ایجاد نمیکند؟ پاسخ این است که توفیق زمانی از انسان گرفته میشود که انسان ابتدا، با اختیار خود گناه و آلودگی را برمیگزیند و آن را تکرار میکند و بر انجام آن اصرار میکند و عادت تغییرناپذیر او میشود و بتدریج تبدیل به هویت و شخصیت او میگردد. توفیق الهی هم قبلاً بنمایههایی از رفتارهای خوب اختیاری میخواهد؛ بنابراین منشأ توفیق الهی و سلب توفیق، اراده و انتخاب انسانها است. انسان گاه با اقدامات آزاد و آگاهانه، شرایط مناسب را برای برخورداری از توفیق الهی بیشتر فراهم می کند و نیز با آگاهی و انتخاب نادرست، خود را از مساعدت الهی محروم میکند؛ بنابراین نه توفیق الهی و نه سلب توفیق هرگز به معنای، جبر و سلب اراده و اختیار انسان نخواهد بود. مقدمه بودن اعمال اختیاری برای توفیقات بیشتر را درآیات قرآن کریم نیز میبینیم: «و اما آنکس که برای رضای خدا از مال خویش بخشید و تقواپیشه کرد و نیکوترین وعده خدا را در موردانفاقکنندگان راست شمرد، بزودی او را برای ورود به بهشت، آماده خواهیم ساخت و به آسایش وزندگی آسوده میرسانیم؛ و اما آنکس که بخل ورزید و با گردآوری ثروت، در پی توانگری بود و نیکوترین وعده خدا را دروغ شمرد، بزودی او را برای دشواری و عذاب، آماده خواهیم ساخت.»(3) بنابراین توفیق الهی نوعی کمک و پشتیبانی خداوند در مسیر تحول اخلاقی است که باعث تسریع و تسهیل پیمودن این مسیر است و این توفیق را ما باید زمینهاش را فراهم کنیم. توفیق الهی بدون کوشش و تلاش معنا نخواهد داشت، همانطور که در حدیث امام رضا(ع) آمده است: «هر کس از خدا توفیق بخواهد اما کوشش نکند خود را مسخره کرده است.» (4)
نتیجه:
تقوا دارای معنایی وسیع است و به معنای صحیحتر دوری از هر کار زشت و نزدیک شدن به هر کار خوبی را تقوا میگویند و با تلاش و کوشش و اختیار رابطه تنگاتنگی دارد. توفیق بدون تلاش معنایی ندارد و اساس توفیق الهی شامل کسانی میشود که در مرحله قبل انتخابها و تصمیمهای اختیاری خوبی داشته باشند. در این موارد توفیق الهی به معنای پشتیبانی و رفع موانع برای تصمیمهای بهتر و مستمر است؛ و سلب توفیق هم زاییده انتخابها و تصمیمهای اشتباه و نادرست است که زمینه را برای ادامه انحراف آماده میکند. پس توفیق زاییده اختیار است و باعث تسریع و استمرار تصمیمهای درست و خوب میشود و باهم در تضاد نیستند.
منابع بیشتر برای مطالعه:
-انسان و سرنوشت، مرتضی مطهری.
-تصویر توفیق الهی در آینهقرآن کریم، سیده نجمه طباطبایی نیا.
-عوامل سلب توفیق، محمود صحرایی.
پینوشتها:
1. مرتضی مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات اسوه، ج16، صص 502- 509.
2. مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق، ج 72، ص 65.
3. لیل، آیات 5 تا 10.
4. بحارالانوار، ج 75، ص 356.