نفی بدبینی و یأس نسبت به آینده بشریت(پرسش و پاسخ)
پرسش:
از منظر آموزههای وحیانی آیا میتوان باتوجه به سوابق سوء و دورانهای تاریک گذشته و حال انسان، آینده را هم با همان نگاه مورد ارزیابی قرار داد و نسبت به تشکیل مدینه فاضله انسانی بدبین و مأیوس بود؟
پاسخ:
توصیف نگاه بدبینانه
در این رابطه دیدگاههای مختلفی وجود دارد که به اهم آنها ذیلاً میپردازیم.
1- برخی انسانها راجع به آینده بشر با دید شک و تردید مینگرند که اساساً آیا بشر آیندهای ایدهآل و مطلوب انسانی را دارد یا آینده او تیره و تار و مبهم و ظلمانی است؟ یعنی در اینکه فنا و نیستی، جامعه بشریت را به دست خود بشر تهدید میکند، سخت در تردیدند. چنین تردیدهایی در جوامع غربی بهویژه کشورهایی که سطحی از رفاه را پشتسر گذاشتهاند و در میان روشنفکران و دانشمندان غربی بیشتر به چشم میخورد.
2- گروهی دیگر از این هم بالاتر رفته و شک و تردید را پشتسر میگذارند و به آینده بشر بدبین و مأیوسند، و نسبت به سرشت غیرقابل اصلاح به قول خودشان، به نهایت درجه بدبین و مأیوسند. اینها معتقدند که سرشت انسان همان سرشت حیوانیت، شهوتپرستی، خودخواهی، خودگرایی، فریب، دغل، دروغ، ظلم و ستم و از این قبیل چیزها است، و از روز اولی که دنیای انسان و زندگی اجتماعی او برقرار شده است، این صحنه زندگی اجتماعی، صحنه شر و فساد انسانها و جنگ و خونریزی و ظلم و بیعدالتی و... بوده است. چه در دوره توحش و چه در دوره تمدن انسانها. اینها معتقدند که تمدن و فرهنگ، ماهیت و طبیعت شر انسان را تغییر نداده و هیچچیزی نتوانسته است این سرشت پلید انسان را عوض کند، لکن فرق انسان وحشی بدوی با انسان متمدن بافرهنگ امروزی در اهداف و مقاصد نیست، بلکه فقط در روشها و نحوه کار و شکل و صورت است. انسان بدوی به حکم بدوی بودن و مجهز نبودن به دانش و فرهنگ و تمدن، جنایتهای خودش را بیپرده و صریح و شفاف انجام میداده ولی بشر عالم، بافرهنگ و متمدن امروزی همان جنایتها را در زیر لفافهها، پوششها، بزکهای طلایی و تحت عنوان شیکترین الفاظ و مدرنترین کلمات و اصطلاحات انجام میدهد، در حالی که در باطن همان مطلب است. بنابراین در ماهیت آنچه انسان وحشی بدوی میکرده و آنچه انسان بافرهنگ و متمدن امروزی میکند تفاوتی نیست، بلکه تفاوت فقط در صورت و شکل آنها دیده میشود؟!
جمعبندی و راهکار نهایی
این دیدگاهها پس از جمعبندی به این نتیجه میرسند که برای رهایی از یأس، بدبینی و ناامیدی باید انتحار و خودکشی کنند؟! میگویند: انسانی که به بلوغ فرهنگی رسیده باید خودکشی کند، چرا؟ زیرا بعد از اینکه فهمید طبیعت انسانی لاعلاج است، حق دارد خودش را بکشد و حق دارد دیگران را هم به خودکشی تشویق کند (منطق صادق هدایت) این فکر در دنیای غرب بهویژه کشورهای به ظاهر توسعهیافته به شکلهای مختلف رایج است، و آمار نشان میدهد که علیرغم این همه رفاهی که در دنیای متمدن وجود دارد، آمار خودکشیها روزبهروز بالاتر میرود، و به تعبیر برخی دانشمندان، پناهبردن جوانان و مردمان این کشورها به موادمخدر و الکل، از همین تفکر یأس و بدبینی و ناامیدی به آینده بشریت نشأت میگیرد.
راهکارهای برونرفت از بدبینی و ناامیدی
1- علمگرایی
عدهای دیگر گفتهاند: چاره همه دردهای بشر علم و آگاهی است. یک مدرسه بسازید، یک زندان را خراب کنید. بشر همینقدر که به علم و آگاهی رسید، همه دردهایش چارهاندیشی و درمان شده است. دردهای بشر چیست؟ جهل، ضعف و عجز در برابر طبیعت، بیماری، فقر، دلهره و اضطراب، ظلم انسان
به انسان، حرص و آزمندی و... همه اینها را علم چارهاندیشی و درمان میکند. این تفکر در غرب از «فرانیس بیکن» شروع شد و تاکنون هم طرفدارانی در کشورها دارد. شک نیست که در این راهکار بخشی از حقیقت وجود دارد اما با علم و شناخت تنها که بخشی از وجود انسان است نمیتوان بر همه مشکلات و دردهای بشر فائق آمد.
2- نفی ایدئولوژی طبقاتی و مالکیت فردی
برخی دیگر راهکار برونرفت از همه دردها و مشکلات بشر را از بین بردن ایدئولوژی طبقاتی و مالکیت فردی میدانند و معتقدند: از روزی که ایدئولوژیها براساس مالکیت فردی و زندگی طبقاتی تشکیل شده و سیستمهای اجتماعی براساس طبقات پایهریزی شده است، بهرهکشی انسان از انسان به صورت قانونی مجاز و مشروع شده است، و در نتیجه جنگها، تنازعات و قساوتها ریشه در همان ایدئولوژی طبقاتی و مالکیتمحور حاکمان است.(نظر مارکسیستها)
3- نگاه جامع آموزههای وحیانی
تفسیر بدبینانه و توأم با یأس و ناامیدی در مکتب اسلام همان نگاه یکبعدی ملائکه به انسان است که به خدا گفتند: آیا میخواهی یک موجود فاسد و خونریز را در زمین خلق کنی؟ و خدای متعال در جواب فرمود: من چیزی را میدانم که شما نمیدانید.
زیرا ملائکه فقط گرایشهای حیوانی و طبیعی و مادی انسان را دیدند ولی گرایشهای معنوی و الهی او را ندیدند، فطرت الهی انسان را ندیدند! که خداوند فرمود: من در انسان فطرتی قرار دادم که به موجب آن در سرشت انسان ماده و بذر حقطلبی، کمالگرایی، حقجویی و حقطلبی و عدالتخواهی و آزادیخواهی و... را به ودیعت نهادهام که موجودی مرکب از نور و ظلمت و خیر و شر آفریدم و همین ترکیبش از این دو حقیقت او را از هر موجودی بالاتر برده حتی شما فرشتگان.
بنابراین شکوهمندترین مبارزات انسان، مبارزه میان اهل حق و اهل باطل بوده است. مبارزه میان انسان آزاد شده از اسارت نفس و حیوانیت خودش و منحط و منفعتطلب و انسان متکی بر عقیده و ایمان و آرمانهای الهی. بنابراین پیروزی انسان در این مکتب، پیروزی صلاح و تقوا و عدالت است و به تعبیر قرآن پیروزی حزبالله است بر حزبالشیطان. لذا ما به آینده بشریت بدبین نیستیم و امید به تکامل فردی و اجتماعی او داریم.