آتشی بر اعتبار آمریکا
عزیزالله محمدی(امتدادجو)
هفته گذشته تقریبا سرخط خبری تمام رسانههای اصلی دنیا و حتی فضای مجازی و شبکههای اجتماعی اختصاص داشت به موضوع آتش سوزی گسترده در آمریکا و لس آنجلس و هالیوود که از زاویه نگاههای متفاوتی به این آتش سوزی و مناظر آخرالزمانی آن پرداخته شد.
بسیاری از مردم در سرتا سر جهان این اتفاق در آمریکا را تعمیم به آه و ناله مردم غزه دادند و در نقطه مقابل، رسانههای وابسته به جریان قدرت و نفوذ آمریکایی حتی در انگلیس و سایر کشورها تلاش میکردند مطابق معمول این اتفاق را یک واقعه طبیعی و بسیار عادی نشان دهند که خساراتی را نیز در پی داشته.
شبکههای اجتماعی به طور گسترده در تقابل با این رسانهها واقعیتهایی از این صحنههای آتش سوزی را به دیگران گزارش دادند که عمق حادثه را بیشتر از آنچه که در رسانههای آمریکایی بازگو میکنند نشان میدهد.
به طور طبیعی ما هم البته از اتفاق به وجود آمده به هیچ عنوان خوشحال نیستیم و فارغ از هر دیدگاهی به عملکرد آمریکا در چنین مواقعی نسبت به سایر کشورها، نگاه ما همواره تکریم طبیعت و پاسداشت مقام انسانهائی هست که دچار صدمات مادی و جسمی شدهاند؛ اما رسانههای وابسته به جریان رسانهای نظام سلطه و یا زیر مجموعه آنها در شبکههای مجازی و بالاخص در اینستاگرام و سکوی Xچنان بر آتش حوادث و وقایع معمول در ایران میدمند و آن را تعمیم به حاکمیت و یا انقلاب اسلامی و مردم انقلابی میدهند که گویی در هیچ کجای دنیا چنین وقایعی رخ نمیدهد و این فقط ایران است که دچار حوادث و یا اتفاقهای طبیعی و یا غیر طبیعی میشود.
سؤال اول از این رسانهها و دنباله کنندگان آنها این است که اگر این وقایع و حوادث فقط مختص ایران و حاکمیت ایران است؛ پس! اصلا لزوم وجود سازمانهای گسترده و تشکیلاتی پر طمطراق امدادی و نجاتی و بحران مدیریتی و... در سایر کشورها برای چیست و شرح وظیفه آنها به چه چیزهایی بسط داده میشود؟ آیا جز این است که حتما در آن کشورها هم برخورد با حوادث و وقایع طبیعی و غیر طبیعی یک امر معمول و غیر قابل پیشبینی یا حتی قابل پیشبینی محسوب میشود؟
جلوههایی از اقدام آتش نشانان آمریکایی که با کیف زنانه و یا با ابتدائیترین وسایل تلاش میکردند به اطفاء حریق بپردازند نمونه بسیار پربازدید از عدم تجمیع امکانات در همه زمانها و همه مکانها بود که- با اذعان به وجود تکنولوژیهای برتر و تجهیزات پیشرفته آمریکا در چنین مواقعی -همه ما آنها را در فضای مجازی دیدیم؛ اما بحث بر سر آن است که اگر این تصاویر از ایران مخابره میشد برخورد رسانههای جهانی و رسانههای فارسی زبان معاندی مثل اینتر نشنال و بیبیسی با این پدیده چه میتوانست باشد؟
این رسانهها در مواجهه با پدیدههای طبیعی سیل و آتش سوزی و زلزله که در طی چند سال گذشته در ایران به وقوع پیوسته همواره به جای پرداختن به اصل موضوع طبیعی، به دنبال ایجاد تقصیر و یافتن مقصر بودند و در همه موارد نیز با ایجاد سیاهنمایی و نا امیدی تلاش کردند نفرتپراکنی را در بین مردم افزایش و بیکفایتی مسئولین را با تحلیلهای فاقد اعتبار اثبات کنند.
بدیهی است که در دل خیلی از حوادث و وقایع، امکان عدم مدیریت یا سوءمدیریت واحد، با وجه تدبیر سازنده نیز میتواند وجود داشته باشد؛ اما! آیا این دلیل به تنهائی میتواند دلالت
بر اراده مدیر یا حاکمیتی برای آسیب رساندن به جامعه خود باشد که این رسانهها در بروز حوادث به طور دائم بر این طبل میکوبند و گوش زمان را کر میکنند؟
اولین اقدام رسانههای نظام سلطه و شبکههای مجازی وابسته و همسو با آنها مثل رسانههای فارسی زبان معاند در مواجهه با حادثه طبیعی آتش سوزی در آمریکا بعد از اعلام خبر، ایجاد «اطمینان بخشی» به جامعه درخصوص هر اقدامیبود که از سوی هر مقام مسئول صورت میگیرد و «عادی انگاری» حادثه به وجود آمده بود تا در وحله اول جامعه آمریکا به ثبات و آرامش روانی برسد و در ثانی، جهان این پدیده را به عنوان یک موضوع طبیعی بپذیرد.
البته نکته بسیار قابل توجهی در این نوع برخورد رسانههای اصلی و سکوهایی چون اینستاگرام و X وجود دارد که باز میگردد به نگاه سلبریتی محور بودن موضوع این آتش سوزی. یعنی آمریکا از این حوادث و وقایع به خودش کم ندیده و به طور طبیعی با توجه به گستردگی جغرافیایی و همینطور موقعیتهایی مختلف آب و هوائی همواره دچار حوادث طبیعی است اما چرا این بار با این وسعت موضوع در نزد رسانههای داخلی آمریکا بزرگ شد و تسری به کل رسانههای جهان پیدا کرد؟
شاید بهترین پاسخ به این موضوع آن باشد که بگوییم این بار حادثه و بحران خودش را به دل حادثه سازان رسانده است و سرمایههای مادی کسانی را مورد هدف قرار داده است که همواره با استفاده از رسانه و تصویر سعی میکنند در سرتاسر جهان بحرانهای مصنوعی ایجاد کنند و خودشان را ابر قهرمانهای دست نیافتنی معرفی کنند.
بله! موضوع دقیقا همین است! آتش به جان سرمایههای چندین میلیارد دلاری بزرگترین قهرمانان و شاخصترین بازیگران هالیوود افتاده و لس آنجلس از بزرگترین و قابل توجهترین مناطق سرمایهداری آمریکا هست که طعمه حریق شده و آه و فغان بسیاری از بازیگران و رسانهایهای آمریکا را در آورده و این موضوع اکنون بیشتر از وجه خود آتش سوزی مورد توجه است که چه کسانی در این آتش سوزی سرمایههای مادی گران قیمت خود را از دست دادند و آتش سوزی و علل و گسترده گی و اطفاء آن به دلیل سلبریتی محور شدن ماجرا در اولویت دوم قرار گرفته است.
«اطمینان بخشی» و «عادی انگاری» دو مورد دیگر از تکنیکهای عملیات روانی و رسانهای هستند که در این واقعه(آتش سوزی آمریکا) به شدت از سوی رسانههای آمریکایی و شبکههای اجتماعی آنها و شبکههای فارسی زبان معاند به کار گرفته شد که با این دو شیوه همواره کوشیدند تا در میان مخاطبان ترس و وحشت و نا امیدی را فروکش کنند.
مطابق معمول در بهکار گیری چنین رفتارهای رسانهای و تکنیکها آنچه که هدف غایی و نهائی هست ایجاد تغییر در نزد مخاطب و بر هم زدن تصورات عینی او است که این تصورات عینی میتوانند در او ایجاد دیدگاه واقعی بنمایند.
اطمینان بخشی نه تنها امروز! بلکه از دیر باز در نزد استراتژیستهای جنگی مورد توجه بوده و حتی در خیلی از نبردها به عنوان یک حربه نظامی از آن استفاده میشود:
جملهای از نویسنده کتاب «هنرجنگ» سان تزو به نقل از تومو وجود دارد که این وجه تکنیک اطمینان بخشی را میتواند برای هر ذهن آگاهی بیشتر نمایان کند: به دشمن اطمینان دهید راه نجاتی برایش باقی است و در ذهن او این مطلب را بگنجانید که راه دیگری غیر از مرگ وجود دارد. سپس وی را در هم بکوبید.
تکنیک «اطمینان بخشی » دارای دو بعد و دو وجه رفتاری در نزد این رسانهها هست. وجه اول آن همانطور که در کتاب جنگ نیز اشاره شده نگاه به بر هم زدن مقاومت و استقامت شخصیت مقاوم دشمن و نگاه دوم ایجاد اطمینان به امنیت در نزد جوامع هدف خودی هست.
سان تزو در همین کتاب(هنر جنگ) به نقل از هویی هسی، قصهای درخصوص مصداق بخشی به تکنیک اطمینان بخشی را مطرح کرده است که بر گرفته از جنگهای شرق آسیا و چین است.
«وقتی تسائو تسائو، هوکو آن، را محاصره کرده بود این فرمان را صادر کرد: هنگامیکه شهر تصرف شد، تمام مدافعان شهر کشته خواهند شد! بدین لحاظ، ماهها پا برجا ایستاد. تسائوجن در انتقاد از گفته تسائو تسائو چنین عنوان نمود: هنگامی که شهری به محاصره در میآید مطلب اساسی این است که به محاصره شدگان اطمینان زنده ماندن داده شود. آقای من! شما به محاصرهشدگان گفتهاید تا فرا رسیدن مرگ بجنگند و بنابراین، هر یک از آنان برای نجات جان خویش تا آخرین نفس خواهند جنگید. شهر قوی است و ذخیره خوار بارشان فراوان است. اگر به آنها حمله کنیم، تعداد زیادی از افسران و مردان جنگیمان زخمی میشوند و پافشاری دراین راه نیز مدت مدیدی به طول خواهد انجامید»
با تکیه بر این واقعه به روز و حواشی صورت گرفته آن(آتش سوزی)که دقیقا قدرت و نفوذ رسانه را در آمریکا نشان داد و واقعیت پوشالی و وجودی آمریکا را در حوزه عملیاتی و مدیریت بحران به نمایش گذاشت. میتوان گفت که در خارج از رسانه و در نزد افکار عمومی اعتبار آمریکایی به شدت کاهش پیدا کرده و این دقیقا نکتهای بود که در هفته گذشته رهبر انقلاب اسلامی به آن اشاره و تاکید داشتند که اعتبار جعلی آمریکا در نزد مردم باید کاسته شود و حدود یک دو ماه پیش نیز در سالگرد واقعه 28 مرداد به شکست فرعونیت آمریکا پرداختند.