شــهدا و روز زن
کامران پورعباس
شهادت در روز مادر و در جوار حاج قاسم
در انفجارهای کور و تروریستی 13 دی 1402 حدود یکصد نفر از یاران و همراهان شهید حاج قاسم سلیمانی در مسیر شهادت و عاشقی بال پرواز میگشایند و در فیضی عظیم و سعادتی بزرگ در سالروز میلاد نخستین شهید راه ولایت حضرت فاطمه زهرا(س) و در سالگرد خادمالزهرا و سرباز ولایت شهید حاج قاسم سلیمانی در راه اهلبیت(ع) و شهدا به مقام عظمای شهادت نایل میآیند.
خانم نجمه کدخدا همتآبادی، مادری است که به همراه دو دختر نوجوانش فاطمه و فائزه نظری در حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان «عند ربهم یرزقون» شدند. فاطمه متولد سال ۱۳۸۵ و فائزه متولد سال ۱۳۸۷ بود.
خواهر گرامیِ شهیده همتآبادی معتقد است: به نظرم یکی از ویژگیهای خاصی که شهادت در این روز عزیز که مصادف با روز ولادت خانم فاطمه زهرا(علیهاالسلام) و روز مادر بود را رزق او قرار داده است، این بود که در طول دوران زندگی یک ارادت خیلی خاصی نسبت به حضرت زهرا(سلامالله علیها) داشت و آن بزرگوار حضرت فاطمه(س) و همچنین زندگینامه شهیدان را الگو، سرمشق و سرلوحه زندگی خود قرار داده بود.
شهیده نجمه کدخدا همتآبادی دخترهایش را در امور شهدایی همراهی میکرد. از زمان شهادت حاج قاسم تا زمان تشییع و در برنامههای سالگرد شهادتش همگی شرکت داشتند. حاج قاسم را دوست داشتند. میگفتند مزار حاج قاسم آرامش خاصی دارد. هر پنجشنبه کارشان رفتن به زیارت شهدا بود. میگفتند حس و انرژی خوبی از مزار شهدا میگیریم.
فاطمه عاشق شهادت بود و بارها از این عشق مقدس سخن گفته بود.مادربزرگش میگفت یک روز که با هم به زیارت مزار حاج قاسم رفته بودیم، به من گفت: مادربزرگ اگر من شهید شدم، برای من یک سنگ سفید مانند سنگ مزار حاج قاسم بگذارید. گفته بود روی سنگ هم بنویسید، شهیده فاطمه نظری.
فاطمه به خالهاش هم از آرزوی شهادت گفته بود. فاطمه وقتی به گلزار شهدا میرفت و میآمد به خالهاش میگفت «خاله جان! من دوست دارم با شهادت از این دنیا بروم...» همیشه این را به زبان میآورد و آخر هم خدا وی را به آرزویش رساند.
عنایت خاصی که حاج قاسم به حضرت زهرا(س) داشت، برای دخترها جالب بود. همین ارادت، فاطمه و فائزه را هم به سمت حاج قاسمی شدن کشاند.
شهید یاسین تشتزر ۱۶ ساله از دیگر شهدای انفجارهای تروریستی در کرمان است.
این نوجوان 16 ساله نیز همدم حاج قاسم و در همان سن کم عاشق و دلداده شهادت بود. هر وقت که به مسجد صاحبالزمان(عج) در کرمان میآمد، حتماً به گلزار شهدا هم میرفت و به مادر گرامیاش میگفت: «گلزار یک حال و هوای عجیبی دارد و بوی خوشی از اینجا میآید و همیشه میپرسید چرا افراد عادی را اینجا دفن نمیکنند؟ میگفت حتماً باید شهید شویم که در گلزار دفن شویم؟ کاش منم شهید شوم و در اینجا دفنم کنند. من اینجا را خیلی دوست دارم و هر ساعت دوست داشته باشی بدون هیچ ترسی میتوانی اینجا سرمزارم بیایی.»
مادر یاسین از وداع آخر با فرزند شهیدش میگوید: من را در آغوش گرفت و صورت و دستم را بوسید و گفت: مامان امروز روز مادر است، میرم گلزار، شب که برگردم میخوام سورپرایزت کنم! و چه سورپرایزی...
شهید میلاد شادکام 10 ساله از شهدای دیگر انفجارهای تروریستی کرمان است.ماجرای نامه این شهید برای روز مادر بسیار شیرین و زیبا است؛ چند روز مانده به چهارمین سالگرد شهید سلیمانی و روز مادر بود که یک روز در حالی که مادر گرامی شهید مشغول انجام کارهای منزل بود، آقا میلاد سعی داشت کاغذی را به وی نشان دهد که موفق نمیشود. مدتی بعد از شهادت، مادر شهید شادکام در حالی که در وسایل میلاد دنبال چیزی میگشت، آن نامه را مییابد و میخواند: مادر خوبم روزت مبارک، به تو سلام میکنم، تا خانه عروجم با دعای تو بنا شود و دلم در آسمان آبی مهرت رها شود. روزت خجسته، لبانت پر ز خنده و دلت شاداب و سرزنده باد. بوی بهشت میدهد، دست دعای مادرم....
بهترین هدیههای روز مادر
بسیجی شهید محمد حسین حدادیان، بعد از ظهرِ 30 بهمنماه 1396 در جریان غائله اغتشاشگرانِ موسوم به دراویش گنابادی در خیابان گلستان هفتم در پاسداران تهران با ناجوانمردانهترین روشها مورد حمله قرار گرفت و با بدن اربا اربا در شب شهادت حضرت فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) به درجه اعلای شهادت نایل شد.
شهید حدادیان بسیجی ویژه قرارگاه ثارالله تهران بود.ارتباط خاصی با شهدا داشت و همیشه کلام شهدا را نصبالعین خودش قرار میداد. یکی از برنامههای همیشگیاش زیارت کهفالشهدا و قطعه شهدای گمنام بهشت زهرا(س) بود.
عاشق شهادت بود و وقتی بحث جبهه مقاومت مطرح شد، همه تلاشش را کرد که به سوریه برود و سرانجام هم مدت کوتاهی مدافع حرم حضرت
زینب کبری(س) شد.
محمدحسین در شب شهادتش در هیئت در مراسم شب شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) بود و عجیب فاطمی به شهادت رسید. وی با لباس عزای حضرت زهرا(س) از هیئت خارج شد. میان هیئت از محمد حسین و دوستانش خواسته میشود که خودشان را به خیابان پاسداران برسانند. محمد حسین با همان عرق عزای خانم زهرا(س) که بر جانش نشسته بود، راهی میشود و به شهادت میرسد.
به این ترتیب یک خادمالحسین(ع) در شب شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)، عاشورایی و با بدن اربا اربا به شهادت میرسد.
مادر گرامی شهيد محمدحسين حداديان در مورد آخرین هديه روز مادرِ فرزند شهيدش ميگويد: براي هديه روز مادر امسال، محمدحسين با خواهر و برادرش قرار گذاشته بودند كه پولهايشان را روي هم بگذارند و با هم يك هديه خوب تهيه كنند اما الان ميگويم چه هديهاي باارزشتر و عاليتر از اين هديه كه محمدحسين به من داد. هديه امسال روز مادر من، شهادت بود كه نصيبش شد. خدا را براي اين هديه الهي شاكرم.
شهید مدافع حرم میثم نظری به عنوان نیروی بسیجی داوطلب به همراه نیروهای یگان ویژه فاتحین تهران به سوریه اعزام شد و در راه دفاع از حریم اهلبیت(ع) در دیماه سال ۹۴ در خانطومان به شهادت رسید و پیکر مطهرش سه سال بعد کشف و تشییع و خاکسپاری شد.
خواهر گرامی شهید نظری در مراسم وداع با پیکر شهید خاطرنشان کرد: همینکه بعد از سه سال و ۴۷ روز،
چشمانتظاری مادرم تمام شد، خدا را شکر میکنیم. درست در شب ولادت خانم حضرت فاطمه زهرا(س) به ما خبر دادند میثم برگشته و این، عیدی بزرگی برای مادرمان بود. مامان خیلی خوشحال شد و گفت: ممنونم پسرم. این بهترین هدیه برای روز مادر بود.
نمونههایی از هدایای شهدای دفاع مقدس
شهید احمد صمیمی ترک در جوانی مدام در جبهههای نبرد حق علیه باطل حضور داشت و بارها تا مرز شهادت با جسمی مجروح پیش رفت تا اینکه سرانجام در دیماه 1365 در عملیات کربلای5 در شلمچه به شهادت رسید.
مادر گرامی شهید احمد صمیمی ترک خاطرنشان کرده است که فرزندم با خدا ارتباط خوبی داشت و همیشه نخستین کسی بود که روزهای مادر را به من تبریک گفته و دستم را میبوسید.
پاسدار شهید محمد توکلی اناران بارها به جبهه رفت و زخمی شد و سرانجام در بهمن ماه 1364 در عملیات والفجر در منطقه فاو به شهادت رسید. در یکی از دفعاتی که از جبهه آمده بود، روز مادر گذشته بود، اما هنگامی که آمد، هنوز روز مادر یادش بود و همین که مادر گرامیاش را دید دستش را بوسید و تبریک گفت و تسبیح خود را به وی هدیه داد.
شهید حمیدرضا مهرایی در 17 سالگی به جبهه رفت و در عملیات بیتالمقدس در سال 1361 به درجه رفیع شهادت نایل آمد و مفقودالاثر شد. 32 سال بعد(سال1393)، با انجام آزمایشهای مکرر ژنتیک و تأیید نهادهای مربوطه، مشخص شد که یکی از شهدای گمنام آرمیده در مقبره شهدای گمنام قرچک، حمیدرضا مهرایی است و متعاقب آن خانواده شهید مهرایی بر سر مزار این شهید بزرگوار حاضر شدند.
مادر گرامی شهید حمید رضا مهرایی میگوید: قدیمها که روز مادر نمیگرفتند؛ اوایل که این قضیه مطرح شده بود، بچهها میگفتند: مامان، پول بده برایت صابون یا جوراب بخریم. یک بار در تولد حضرت زهرا(س) حمیدرضا برای من پارچه چادری خرید و آورد. به او گفتم: این چیه؟ گفت: هدیه روز مادر. گفتم: تو که پول نداشتی؟ گفت: پول تو جیبیهایم را جمع کردم برای چنین روزی. آن چادر پاره شد اما آن را یادگاری نگه داشتم. یکبار دیگر هم یک دست بشقاب چینی گل سرخ برای من خریده بود که من آن را برای جهیزیه دخترم دادم.
نمونههایی از هدایای خانوادههایی
که چند شهید تقدیم کردهاند
احمد، علی، یونس و محمد، 4 شهید خانواده جوادنیا هستند. احمد در سال 1358 در درگیریهای کردستان توسط تروریستهای کومله شهید شد. علی محافظ بیت امامخمینی بود که با شروع جنگ به جبهه رفت و با برادرش یونس همیشه با هم بودند و حضور فعالی در مناطق جنگی داشتند. هر دو برادر سال 1361 در عملیات آزادسازی خرمشهر شهید شدند. بعد از شهادت آنها، محمد راهی جبهه شد و سال 1366 در عملیات کربلای8 به شهادت رسید.
مادر معزز شهیدان جوادنیا میگوید: آن موقعها بچههای شهیدم باهم پول میگذاشتند و هدیه میگرفتند؛ یادم است یک بار پارچه پیراهنی گرانقیمت برایم گرفته بودند.
خانواده خالقیپور سه اسوه ایثار و فداکاری تقدیم انقلاب اسلامی کرده است. اولین شهید این خانواده داود خالقیپور در سال 1362 در عملیات خیبر در جزیره مجنون به شهادت رسید. فرزند دوم و سوم خانواده به نامهای رسول و علیرضا در سال ۱۳۶۷ در منطقه شلمچه و در آغوش یکدیگر به شهادت رسیدهاند.
مادر گرامی شهیدان خالقیپور درباره هدیههای فرزندان شهیدش میگوید: بچههای من هم مثل بچههای دیگر هر چیزی که لازم داشتم، میگرفتند. اولین هدیهای که داود برایم گرفت، جارو برقی بود. الان هم آن جارو برقی را دارم البته زیاد کار نمیکند اما یادگاری نگه داشتم، خیلی هم از آن جاروبرقی کار کشیدم.
بیشتر وقتها برایم کتاب میخریدند، آنها باهم هماهنگ میکردند که چه کتابی برایم بخرند، معمولاً کتابهای مذهبی بود و آنها را هنوز هم دارم. الان میخواهم برای هدیه روز مادر یک نگاه به من کنند.
خانواده شهیدان صابری سه شهید به نامهای حسن و حسین و عباس تقدیم کرده است. مادر معظم و مکرمِ شهیدان صابری در خاطرهای درباره هدیه فرزند شهیدش عباس گفته است: بعد از جنگ حسین آقا و عباس آقا به تفحص میرفتند و پیکر شهدا را میآوردند. یک بار عباس آقا به مناسبت روز مادر میخواست از منطقه به تهران بیاید. زمستان بود. او گفت: الان در فرودگاهم، ساعت ۳ شب در خانه هستم، در را قفل نکن. نیمههای شب بود که عباس به خانه آمد. او آن قدر خوشگل و خوشبو شده بود که انگار به صورتش مشک و عنبر زدهاند. عباس آقا برای هدیه روز مادر یک چادر، روسری و ۱۰۰ هزار تومان پول داد و گفت: مامان! با این ۱۰۰ هزار تومان برای خودت دستبند بخر، چون برای ساخت این خانه دستبند خودت را فروختی و بابا نداشت بدهد. ۱۰۰ هزار تومان را از او گرفتم و گفتم: نگه میدارم برای خودت که به همسرت بدهی. اما فرزندم شهید شد.
همسر گرامیِ شهید سرلشکر قنبر قنبرزاده و مادر شهید سرتیپ خلبان امیرهوشنگ قنبرزاده در مورد نحوه شهادتِ شهیدان خانوادهاش خاطرنشان میکند: همسرم در جبهه جنوب به شهادت رسید. پسرم نیز شاگرد اول رشته خلبانی شد؛ آن موقع آقای خامنهای رئیسجمهور بودند که به پسرم درجه دادند. او استاد خلبان شد و در حین انجام وظیفه در اول اردیبهشت 1372 به شهادت رسید.
وی در مورد عملکرد دو شهید خانواده در روز مادر میگوید: همسر و پسر شهیدم معمولاً در روز مادر یک شاخه گل با یک پاکت پول میدادند و میگفتند هر چه که دوست داری برای خودت بگیر. امروز بزرگترین هدیه امیرهوشنگ برای روز مادر، راهی است که او رفت.
فرمانده شهید صفرعلی سیفی از فرماندهان ارشد فاطمیون، فرمانده محور عملیاتی المیادین و عضو ارشد تیم عملیات تیپ امام رضا(ع) لشکر فاطمیون بود که بعد از 5 سال جهاد در سوریه، آبانماه سال ۱۳۹۶ در سالروز شهادت حضرت رقیه(س) در منطقه المیادین به شهادت رسید. محمدرضا برادر بزرگترش در خردادماه ۱۳۹۵ در حلب به شهادت رسیده بود در زمره شهدای مفقودالاثر است.
مادر گرامی شهيدان محمدرضا و صفرعلی سيفي از روز مادر و هديه بچههایش ميگويد: محمدرضا متأهل بود و هميشه همراه با خانوادهاش برايم هديه ميخريد و ميآورد. چادرنماز، پارچه، كفش يا تكهاي طلا. هيچ وقت اين روز را فراموش نميكردند. ميآمدند و بعد از تبريك روز مادر هديهشان را ميدادند. صفر مجرد بود. انتخاب هديه كمي برايش سخت بود. آخرين هديهاي كه صفر قبل از شهادتش برايم خريد، انگشتر بود. آمد خانه و انگشتر را به من داد و گفت: مادر اگر قابل ميدانيد اين هديه را از من قبول كنيد. گفتم: خودت و وجودت براي من بهترين هديه است.
بهترين هديه اين روزها و در نبودنهايشان اين است كه در آن دنيا هواي من و پدرشان را داشته باشند.
نمونههایی از هدایای شهدای هستهای و امنیت
دکتر داریوش رضایی نژاد یکی از نخبگان در حوزه تحقیقات و فناوری هستهای و یکی از سرمایههای علمی و معنوی برجسته در ایران بود که در مردادماه ۱۳۹۰ توسط یکی از عوامل رژیم صهیونیستی در مقابل دیدگان معصوم دختر خردسالش آرمیتا خانوم به فیض شهادت نایل آمد.
همسر گرامی شهید رضایینژاد درباره هدیه روز زن میگوید: یکبار به همراه یکی از اقوام پشت ویترین یک فروشگاهی سرویس سنگی دیدم و از آن خیلی خوشم آمد، اما گفتم: کیه که این همه پول برای یک سرویس سنگی بده. وقتی به خانه آمدیم، همچنان داشتیم درباره آن سرویس صحبت میکردیم. داریوش آن سرویس سنگی را روز زن به من هدیه داد و گفت: اگر سرویس طلا برایت بگیرم، در مواجه با مسائل اقتصادی مجبور میشوی آن را بفروشی و ترجیح دادم که هدیهای بگیریم که آن را هیچوقت نفروشی. من با گذشت ۱۰ سال از شهادتش هنوز هم این هدیه را خیلی دوست دارم و با دیدنش ذوق میکنم.
شهید ناجا مهران اقرع به عنوان فرمانده دسته شهدا در ۱۷ فروردین ۱۳۹۴ در منطقه نگور در مرزهای جنوب شرقی کشور با عوامل گروهک تروریستی به اصطلاح جیشالعدل که از داخل پاکستان وارد مرزهای ایران شده بودند، درگیر شده و به شهادت میرسد.
مادر گرامی شهيد مهران اقرع در مورد روزهای مادر ميگويد: گاهي اوقات مهران در ايام ولادت حضرت زهرا(س) در دانشگاه افسري بود. براي همين تلفني روز مادر را تبريك ميگفت. ابتدا به مادربزرگش، بعد به مادر من و بعد هم به من زنگ ميزد. مهران در آخرين مناسبت روز مادر به من پيام داد و برايم نوشت: چيست بهترين عيدي ما از زهرا/يك سحر وقت اذان صحن اباعبدالله(ع). پيشاپيش روز مادر را به شما تبريك ميگويم. ولادت خانم حضرت زهرا(س) مباركتان باشد. بعد از شهادت مهران هر سال اين پيام روز مادر برايم مرور ميشود. يك سال قبل از شهادتش، مهران برايم تسبيحي خريده و در حرم حضرت معصومه(س)، مزار علما و شهدا تبرك كرده بود. تسبيح هديه روز مادر بود. آن را به من داد و گفت: چون شما شبها ذكر ميگوييد اين تسبيح را تبرك كردم و اين را دست بگيريد.
من هم تسبيح را بوسيدم و گذاشتم روي چشمم. از آن شب به بعد تسبيح را از خودم جدا نكردم. روز تولد حضرت زهرا سالگرد شهادت مهران است. مهران روز تولد خانم زهرا(س) تشييع و به خاك سپرده شد.... بعد از تشييع و خاكسپاري، دوستان مهران براي من هديهاي آوردند و در نبود مهران روز مادر را به من تبريك گفتند. نميخواستند جاي خالي مهران را حس كنم، من بوي مهران را از آنها استشمام ميكردم. برايم يك انگشتر شرفالشمس و يك سجاده گرفته بودند كه با همان نمازم را ميخوانم. فكر ميكنم آن هديه روز مادر از طرف مهران بود.
نمونههایی از هدایای پس از شهادت
شهید نوید صفری متولد ۱۳۶۵ استان تهران در دومین اعزامش به سوریه در آبان 1396 در شهر البوکمال زخمی شد و به اسارت تروریستها در آمد و در اسارت به شهادت رسید. با آزادی کامل شهر البوکمال از لوث تروریستهای تکفیری در آذرماه ۱۳۹۶، پیکر مطهر شهید صفری شناسایی و مشخص شد که همچون اباعبدالله الحسین(ع) و یارانشان، مظلومانه به شهادت رسیده و سر از پیکرش جدا شده است.
همسر گرامی شهید مدافع حرم نوید صفری تعریف کرده است: عمر زندگی مشترک ما آنقدر کوتاه بود که تنها یک مرتبه روز زن در کنار یکدیگر بودیم. پس از شهادت نوید، در روز ولادت حضرت زهرا(س) سال ۱۳۹۶ به زیارت امام رضا(ع) رفتم که معتقد هستم این زیارت هدیه روز زن نوید به من بود.
شهید فرشاد عباسی زنجانی دانشآموز دوم متوسطه بود که از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. آبانماه سال 1362 با سمت امدادگر و بهیار در پنجوین عراق شهید شد. روز اربعین پیکر پاکش در زنجان تشییع و به خاک سپرده شد.
مادر گرامی شهید عباسی، یکی از روزهای مادر بعد از شهادت فرزندش را چنین روایت میکند: روز مادر بود، بچهها بههم زنگ زده بودن. شب با دوچرخش به خوابم آمد. یک ربع تمام نشست پیشم. خواست بره، گفتم: بیشتر بمون، کجا میری؟ گفت: باید برم، کلاس دارم. منو محکم بغل کرد و بوسید و گفت: این گلها را برای تو آوردهام و هدیهها را برای دیگران. نگاه که کردم یک اتاق پر از گل برایم آورده بود. از خواب که بیدار شدم تا دو روز جای دستشو احساس میکردم.
نمونههایی از هدایای شهدای مدافع حرم
شهید وحید زمانینیا از سال 1394 به مدت چهار سال در سوریه به عنوان مدافع حرم آلالله حضور داشت تا اینکه توسط حاج قاسم سلیمانی به عنوان همراه و محافظ انتخاب شد و همراه وی به شهادت رسید.
شهید زمانینیا تازه داماد بود و دو ماه از عقدش میگذشت.این شهید تازهداماد به همراه تازه عروسش برای مادرهایشان پیراهن میگیرند و پس از دعوت مادرانشان به رستوران، این هدیه را به آنها میدهند. این هدیه آخرین هدیه آقا وحید برای مادرش و اولین و آخرین هدیه به مادر همسرش بود.
شهید مدافع حرم لشکر فاطمیون حمید احسانی دو بار به سوریه اعزام شد و سرانجام در در آبانماه سال 1392 روبهروی حرم حضرت زینب کبری(س) توسط تکفیریها به شهادت رسید. پیکر حمید را روز ۸ محرم به بهشت رضا(ع) آوردند. روز تاسوعا پیکرش تشییع شد و به خاک سپرده شد.
حمید یک روز قبل از آخرین اعزامش به سوریه، برای مادر گرامیاش یک پیراهن خرید و آورد. مادر پرسید: این پیراهن چیه؟ گفت: من روز مادر نیستم و هدیه شما را زودتر گرفتم.
مادر شهید احسانی، قبل از شهادتش پیراهن را میپوشید اما بعد از شهادت فرزندش پیراهن را برای یادگاری نگه داشت و هر وقت دلتنگش میشود آن پیراهن را در آغوش میگیرد و میبوید.
خانواده شهید فاطمیون محمدالله اسدی همگی رزمندهاند. پدر شهید جانباز دفاع مقدس و محمدنبی برادر شهید جانباز مدافع حرم است. عبدالعلی اسدی پسرعمویشان و سه پسرخالهشان میرزا نبی حیدرزاده، عیسی امامی و کامران نظری هم نامشان در جرگه شهدای فاطمیون ثبت شده است و نام ۱۱ پسر خاله و پسرعمهشان هم در لیست جانبازان مدافع حرم لشکر فاطمیون قرار دارد.
شهید محمدالله اسدی از 16 سالگی مدافع حرم عقیلهبنیهاشم شد و یک سال و نیم مجاهدت کرد و در هفده سالگی به شهادت رسید.
مادر گرامی شهید درباره آخرین هدیه روز مادر بیان میدارد: در زمان شهادت محمدالله در افغانستان بودیم، اما او قبل از شهادتش یک قواره چادر برایم از سوریه آورده بود که الان هم آن را به یادگار نگه داشتم.
شهید مدافع حرم علیدوست حسنزاده از رزمندگان داوطلب تیپ فاطمیون بود که با وجود داشتن سه فرزند کوچک، سه بار در جبهه دفاع از حرم حضور یافت و عاقبت در آبان 1394 به شهادت رسید.
همسر گرامی شهید علیدوست حسنزاده بیان میکند: معمولاً همسرم از سوریه برایم مهر و تسبیح سوغات میآورد. هر سال به مناسبت روز زن هم به من میگفت: چه چیزی لازم داری برایت بگیرم؟ او یک وقتهایی پیراهن و چادر هدیه میگرفت. آخرین هدیه روز زن یک قواره روسری بود که به یادگار نگه داشتم.
محسن کمالی دهقان اولين شهيد مدافع حرم كرج و شهید شاخص سال 1401 استان البرز، پس از دو سال جهاد در سوریه در فروردینماه ۱۳۹۴ در شهر حلب سوریه به شهادت رسید.
مادر گرامی شهید محسن كماليدهقان در مورد آخرين هديه روز مادر ميگويد: آخرين روز مادر، محسن در سوريه بود، با من تماس گرفت و روز مادر را تبريك گفت. آخرين هديهاش صدايي بود كه هنوز در گوشم طنينانداز ميشود. دو روز بعد هم شهيد شد.
شهید مدافع حرم سعید انصاری از بازماندگان قافله شهدا در دفاع مقدس بود و برای شهادت آرام و قرار نداشت. ابتدا چند ماه برای دفاع از حرم به عراق رفت و سپس عازم سوریه شد و کمتر از یک هفته بعد در دی ماه 1394 در منطقه خانطومان به شهادت رسید.
سعید انصاری در جنگلهای زیتون با تیری که به پهلویش خورده بود، به شهادت رسید. وی حین عملیات در حالی که مشغول تیراندازی بود، از نمازش غافل نشد و نماز مغرب و عشا را خواند. آخرین کلمات شهید هم «یا زهرا» بود. پیکر مطهر شهید بعد از چهار سال در اسفندماه ۱۳۹۸ به میهن بازگشت و در بهشت زهرا آرام گرفت.
همسر گرامی شهید انصاری درباره آخرین کادوی همسرش در روز ولادت حضرت زهرا(س) میگوید: نزدیک روز میلاد حضرت فاطمه زهرا(س) و روز مادر بود. دیدم همسرم سعید انصاری به اتاق دخترم زینب رفت. با هم پچ پچ میکردند. میدانستم برای روز زن و روز مادر و اینکه کادو برای من چی بگیرند با هم حرف میزنند؛ منتها به روی خودم نیاوردم. تا اینکه روز ولادت حضرت زهرا(س) من را غافلگیر کردند و یک جشن کوچک چهار نفره گرفتند. دقیقاً یادم هست، یک کادو، یک جعبه شیرینی و ۲ تا نقاشی قشنگ بود. روز قشنگی را برایم ساختند. آقا سعید برگشت و گفت: امیدوارم از هدیه ما خوشت بیاید؟ حدس بزن چیه؟ چند تا حدس زدم، اما حدسها درست نبود. هدیه را باز کردم. یک پیراهن مجلسی سفید زیبا بود. تعجب کردم همان لباسی بود که چند سری با دخترم زینب به لباسفروشی رفته بودیم و خوشم آمده بود. بعد آقا سعید گفت: میخواستم پول بدهم، گفتم خرج میشود و میرود. خواستم هدیهای برایت بگیرم که یادگاری از طرفم برای شما بماند. امیدوارم خوشت بیاید. در جواب گفتم: بله! واقعاً قشنگ هست. ممنونم. بعد آقا سعید سریع به پارکینگ رفت و برگشت. جعبه قشنگی را به سمت من گرفت و گفت: این هم یک هدیه دیگر و این دفعه زینب غافلگیر شد و گفت: بابا این را به ما نگفته بودی؟ آقا سعید گفت: این ادکلن را وقتی مأموریت رفته بودم، برای شما گرفتم و در ماشین گذاشتم تا در یک فرصت مناسب به شما بدهم. چه فرصتی بهتر از امروز، بازش کن ببین بوی خوبی دارد؟ حسین سریع جعبه ادکلن را برداشت و درش را باز کرد و به دستش ادکلن زد و گفت: چه بوی خوبی دارد، خوبه من هم از ادکلن استفاده کنم! آقاسعید گفت: این ادکلن برای مادرتان است. برای شما هم بعداً میگیرم. یادش بخیر آخرین هدیه روز زن بود که همسرم در کنارمان بود.
سردار شهید حاج اسماعیل حیدری که با وجود سن کم به جبهههای جنگ شتافته و در طول 15 ماه سابقه حضور در جبهه از نواحی مختلفی مجروح شده بود، در سال 1366 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و به کسوت مربیگری دروس نظامی درآمد که تا پایان عمر در همین زمینه فعالیت کرد. در سال 1391 به صورت داوطلبانه به سوریه عزیمت کرد و مدافع حرم حضرت زینب کبری(س) گردید و سرانجام در مردادماه 1392 در منطقه حلب سوریه شهد شیرین شهادت را نوشید.
همسر گرامی شهید اسماعیل حیدری خاطرنشان کرده است: منزلمان پر است از هدایایی که به مناسبتهای گوناگون دریافت کردهام. همسرم همواره در مناسبتهای مذهبی من را شگفت زده میکرد اما به یادماندنیترین هدیه متعلق به روز زن سال ۱۳۹۰ است. آن روز حاج اسماعیل به همراه دخترم برای خرید میروند و یک سرویس چینی بسیار زیبا تهیه میکنند. از آنجایی که از علاقه من مطلع بودند، برای خرید گل به گلفروشی میروند اما جمعیت بسیار زیاد آنجا مانع خریدشان میشود و خرید گل مصنوعی را جایگزین گل طبیعی میکنند. زمانیکه دخترم اعتراض میکند که این گل بو ندارد، پدرش عطر جیبی خود را درآورده و به گلها میزند و میگوید: این هم گل معطر. هنوز هم گلها بوی همان عطر را میدهند و این هدیه به یاد ماندنیترین هدیه همسرم بود.