ظلم به خود، خدا و دیگران و آثار آن
محمد احسان آزادی
ظلم، قرار دادن چیزى در غیر جایگاه اختصاصى و مناسب خودش است؛ خواه به کم کردن باشد یا به زیاد کردن، خواه به تغییر زمان باشد یا به تغییر
مکان.
همچنین ظلم، تجاوز از حقّى است که به منزله نقطه مرکزى دایره است؛ بنابراین ظلم از مصادیق باطل و ضد عدالت است که از مصادیق حق میباشد. از همین رو، ظلم به اشکال و انواع گوناگون و نیز در سطوح و مراتب متنوع نسبت به حق انجام میشود و شخص ظالم از دایره عدالت خارج میشود.
این خروج از دایره حق و عدالت به سه شیوه انجام میشود که شامل موارد زیر است: 1. ظلم بین انسان و خدا؛ 2. ظلم بین خود و مردم؛ 3. ظلم به خود.
البته باطن و حقیقت ظلم به خدا و خلق همان ظلم به خود است؛ زیرا هر چند که به ظاهر ظالم به خلق یا خدا ظلم روا داشته و حق آنان را ادا نکرده و عدالت نورزیده، اما چنین شخصی در واقع به خود ظلم کرده است؛ زیرا آثار این ظلم پیش و بیش از دیگران به خودش بازمیگردد.
اصولا انسان قادر نیست تا به خدا ظلم کند؛ زیرا هرگز خدا مظلوم به معنای واقعی قرار نمیگیرد، بلکه وقتی ما از ظلم به خدا سخن میگوییم، به معنای خروج ظالم از دایره عبودیت و تقوای الهی و فرورفتن در ظلماتی است که او را از نور الهی محروم میکند؛ از همین رو، نسبتی میان ظلم با ظلمات و خروج از نورالله و تجلیات آن در شخص ظالم وجود دارد؛ چنانکه خدا بصراحت میفرماید کسانی که تحت ولایت شیطان در آمدهاند، از نور الله به سوی ظلمات اخراج میشوند و اینگونه است که توانایی فطری عقلی شناختی و گرایشی صحیح را از دست میدهند. پس ظلم به خدا چیزی جز ظلم به خود نیست؛ زیرا انسان در این دنیا که دارالاختیار است میبایست بر اساس فلسفه آفرینش خویش به عبودیت و عبادت خدای یکتا بپردازد و نه تنها نور فطرت خویش را حفظ کند، بلکه در ساختار بهره مندی از انوار دیگر الهی از جمله نور ایمان و نور قرآن، مراتب نور وجودی خویش را تشدید کرده و از نقص و عیب به کمال تمام برسد و «نور علی نور» را تجربه کند؛ اما ظالمان به سبب انتخاب نادرست و رفتار و کردار زشت و باطل خویش، حتی نور فطرت خود را دفن و غبار آلود میکنند و به سبب مجازات و کیفر الهی در دنیا گرفتار انواع تاریکیها میشوند به طوری که ناتوان از قدرت تشخیص حق و باطل و گرایش به حق وگریزش از باطل شده و با وارونگی و واژونگی، به مسائل هستی مینگرند و قضاوت میکنند چنانکه افساد را اصلاح دانسته و بیشعوری و سفاهت خویش را عین عقلانیت و شعور میپندارند.
به هر حال، ظلم ظالمان در وهله نخست به خودشان باز میگردد هر چند که به ظاهر به مظلومی ظلم روا داشته و حقی از او را تضییع کرده باشند و مصادیقی که خدا در قرآن به عنوان ظلم به خود بیان میکند، شامل ظلم به خدا و ظلم به خلق است.
خدا در قرآن درباره مصادیق ظلم به خدا که در واقع ظلم به خود است، به اموری توجه میدهد که شامل موارد زیر است: خورشیدپرستی به جای خداپرستی
(نمل، آیات 24 و 44)، شرک و دوگانهپرستی
(یونس، آیه 106؛ نحل، آیات 28 تا 33)، مخالفت با قرآن و عدم پیروى از رهنمودهاى آن(فاطر، آیات 31 و 32)، تکذیب آیات الهی(اعراف، آیه 177)، انکار و تکذیب پیامبران و دلایلشان(توبه، آیه 70؛ یونس، آیات 41 تا 44)، استکبار نسبت به پیامبران و دلایل و براهین آنان
(عنکبوت، آیات 39 و 40)، استهزا کردن وعده عذاب الهى
(نحل، آیات 33 و 34)، تجاوز از حدود و مرزهاى دینى(بقره، آیات 230 و 231؛ طلاق، آیه 1)، ترک اطاعت خدا و پیامبرش(نساء، آیه 64)، جهل و ناآگاهى از معارف دینى با وجود امکان یادگیرى آن(نساء، آیات 97 و 98)، اعمال بیاذن الهی همچون خروج از میان قوم خود بدون اذن خدا(انبیاء، آیه 87)، مخالفت با دستور الهی چون خوردن از میوه درخت ممنوع(اعراف، آیات 22 و 23)، اتراف و خوشگذرانی افراطی(انبیاء، آیات 13 و 14)، مراجعه به طاغوت و دادگاههاى ناصالح براى داورى و پذیرش ولایت طاغوتیان به جای ولایت الهی(نساء، آیات 60 و 64)، شکستن حرمت ماههاى حرام و پرداختن به جنگ(توبه، آیه 36)، گناه و عصیان نسبت به خدا(آل عمران، آیه 135؛ نساء، آیات 64 و 110 تا 112)، تخلّف از فرمانهاى خدا و ناسپاسى در برابر نعمتهاى او(بقره، آیه 57؛ اعراف، آیه 160) و مانند آنها.
همچنین خدا برخی از موارد ظلم به خلق را که از مصادیق ظلم به خود است چنین بیان میکند: اذیت همسر مثلا با رجوع مرد به زن مطلّقه با قصد آزار(بقره، آیه 231)، نقض احکام و رعایت نکردن احکام طلاق از سوى همسران(طلاق، آیه 1)، اقدامات مجرمانه
(توبه، آیات 66 و 70؛ زخرف، آیات 74 و 76)، قتل دیگران حتی به غیر عمد(قصص، آیات 15 و 16)، خودبرتربینی و تحقیر دیگران بر اساس آن(کهف، آیات 34 و 35)، طرد مؤمنان به سبب ایمانشان(هود، آیات 30 و 31) و مانند آنها که فرد با این کارها گویا به خود ظلم کرده است.
بنابراین افزون بر اینکه اخلاقیات زشت و اعمال باطل و نادرستی چون تکبر و عجب
(کهف، آیات 34 و 35)، فریفتگى به جلوههاى مادّى دنیا(همان)، ماندن در سیطره مشرکان و ترک هجرت(نساء، آیه 97)، عدم توجه به هشدارها
(انبیاء، آیات 45 و 46) و مانند آنها از مصادیق ظلم به خود است، همچنین مصادیق پیش گفته درباره ظلم به خدا و خلق نیز از مصادیق ظلم به خود دانسته شده است. این بدان معناست که اگر انسان به غیر خویش ظلم روا دارد، اولین مظلوم، خود اوست که به دست خویش بر خویشتن ظلم کرده است.
آسیبهای جدی از ظلم متوجه خود شخص است تا دیگری؛ زیرا ظلم به دیگری، اگر آثاری داشته باشد، آن را پایانی است؛ اما آثار آن در خود ظالم تا ابد باقی میماند مگر آنکه توبه واستغفار کرده و به اصلاح امر فاسد و ظالمانه خویش بپردازد پیش از آنکه دیر شود و به سرای دیگر منتقل گردد(یونس، آیه 54)؛ زیرا خدا بصراحت بیان میکند که ظلم به خود، کیفری دارد که پایانی برای آن نیست؛ چرا که جاودانگی در دوزخ،کیفر ظالمان به خود است.(توبه، آیه 68؛ ابراهیم، آیات 44 و 45؛ نساء، آیه 97)
ظالمان به خود افزون بر عذاب دوزخ در همین دنیا نیز کیفر خواهند شد(اعراف، آیه 160، توبه، آیات 69 و 70؛ نحل، آیات 28 و 29)؛ زیرا چنین ظالمانی گاه زمینه فروپاشی جوامع بشری را فراهم میکنند (سباء، آیات 17 و 19) و باید خواری را در دنیا و آخرت تجربه کنند.(نحل، آیات 27 و 28) این عذاب الهی در دنیا که به ستمکار به خود در مقام کیفر داده میشود، شامل عذاب استیصال و ریشهکنی است که دیگر رگ و ریشهای از او به جا نمینماند.(اعراف، آیه 5؛ هود، آیات 100 تا 102) بنابراین خدا این ظالمان را به عذابهای متعدد و متنوع در همین دنیا گرفتار میکند که شامل غرق شدن و بلعیدن در زمین و صیحه آسمانی و مانند آنها میشود.(عنکبوت، آیات 39 و 40)
آثار و نشانههای اجتماعی و دنیوی ظلم
اگر کسی به آثار دنیوی و اجتماعی ظلم توجه کند، باید از ظلم دست بردارد؛ زیرا افزون بر اینکه ظلم به خود است، ظلمی است که همه آفریدههای الهی را به نحوی در دنیا گرفتار میکند.
ظلم در انواع گوناگون آن، آثار و عواقبی در دنیا و اجتماع به دنبال دارد که برخی از آنها عبارتند از: اختلاف و تفرقه در میان مردم(بقره، آیه 213؛ آل عمران، آیه 19)، حق ناپذیری و عدم خضوع در برابر براهین حق
(بقره، آیه 258؛ اسراء، آیات 81 و 82)، خیانت در امانت حتی امانتهای الهی(احزاب، آیه 72)، زشت کاری(نحل، آیات 28 و 33 و 34)، زوال نعمت و از دست رفتن آن(قلم، آیات 24 تا 29)، قتل بیگناهان حتی پیامبران الهی(بقره، آیه 61)، کفران نعمت و درخواستهای نابجا و ناحق(همان)، کاهش مرتبه و ارزش ایمان(انعام، آیه 82)، محرومیت از اجابت دعا و خواستهها از سوی خدا(ابراهیم، آیه 34)، محرومیت از رسیدن به مقام امامت و پیشوایی(بقره، آیه 124)، خروج از ولایت الهی و ورود به حاکمیت طاغوت(انعام، آیه 129)، گرفتاری به غفلت و دوری از حق(انبیاء، آیه 97)، حسرت و ندامت
(انعام، آیات 21 و 27)، ترس از مرگ و عقوبت الهی
(بقره، آیه 95؛ نمل، آیات 11 و 12) و مانند آنها.
البته کسی که ظلم میکند باید بداند که خدا در دنیا و آخرت او را عذاب و کیفر میکند و عذر و بهانهاش را نمیپذیرد (روم، آیه 57؛ غافر، آیه 52) و لعنت و عذابهای دوزخ برایش فراهم است.(همان) بنابراین، گمان نکند که با ظلم میتواند به اهداف خود برسد؛ زیرا تجاوز از دایره حق و خروج از آن هرگز انسان را به مقصد نمیرساند بلکه او را از مقصد و مقصود محروم میکند. ظالمان با ظلم خویش گرفتار زیان از سرمایهها میشوند و نه تنها سودی نمیبرند بلکه فراتر از ضرر به خویش زیان وارد میکنند و خسران دنیوی و اخروی را برای خود به ویژه با اصرار و پافشاری به ظلم رقم میزنند.(اعراف، آیه 9؛ توبه، آیات 69 و 70)
ارتکاب ظلم در عین آگاهی و علم، موجب هلاکت جامعه میشود(انعام، آیات 130 و 131) و اصولا ظلم و ستم اجتماعی است که تحولات شگرف را در اجتماع و جوامع بشری رقم میزند.(همان)
به سخن دیگر، ظلم اجتماعی و همگانی عامل مهم در تحولات اجتماعی و مقدمه و بستر برای نابودی و هلاکت جمعی جوامع بشری است.(همان؛ اعراف، آیات 47 و 150؛ سباء، آیات 15 تا 20)
ضرورت اجتناب از ظلم و توبه از آن
از آنجا که ظلم به هر شکل آثار زیانبار اجتماعی و روانی و دنیوی و اخروی دارد، خدا از مردمان میخواهد تا از آن اجتناب کنند. مؤمنان حقیقی که نیکوکار بوده و بر مدار و محور حق زندگی خود را شکل دادهاند، از هرگونه ظلم مبرا و پاک هستند و میکوشند تا هیچگونه ستمی را روا ندارند (انعام، آیات 81 و 82)؛ زیرا با این کار نهتنها آخرت و امنیت خویش را میسازند، بلکه با اجتناب از ظلم، جامعهای سالم و استوار و دارای امنیت برای خویش و دیگران ایجاد میکنند.(همان) مهمترین دستاوردهای اجتناب از ظلم ایجاد امنیت مطلق در دنیا و آخرت(همان)، بهرهمندی از مغفرت کامل الهی(نساء، آیه 168) و برخورداری از هدایت ویژه خداست.(همان؛ انعام، آیه 82) زندگی دنیوی بستری مناسب برای ظلوم و جهول بودن است(احزاب، آیه 72) بنابراین لازم است تا انسان همواره هوشیار و بیدار باشد و گرفتار غفلت نشود به ویژه آنکه دنیا مکانی برای غفلت و ظلم است. بهترین کار آن است که انسان به خدا استعاذه بجوید؛ زیرا نمیداند که در چه شرایطی است و پناهجویی به خدا ظرفیتی را فراهم میآورد تا گرفتار ظلم نشود یا اگر شد توبه کند.(یوسف، آیه 97) به سخن دیگر، انسان باید با استعاذه به خدا خود را در امنیت و پناه الهی قرار دهد تا ظلم و ستمی را روا ندارد، ولی اگر ظلمی کرد، باید به سرعت و بیتاخیر، توبه و استغفار کرده و به اصلاح امر خویش بپردازد.(آل عمران، آیات 134 و 135؛ نساء، آیات 64 و 110) البته اگر انسان بخواهد به سطحی از حق و حقانیت برسد که ظلمگریز باشد و در حقیقت «قوامین بالقسط شهداء لله» باشد(نساء، آیه 135؛ مائده، آیه 8) باید نه تنها ایمان کامل و تمام داشته باشد(ص، آیه 24؛ شوری، آیات 36 و 39)، بلکه تقوای الهی را در سطح عالی مراعات کند.(قلم، آیات 29 تا 34؛ شعراء، آیات 10 و 11) اموری چون علم به قدرت مطلق الهی و سیطرهاش(نساء، آیه 34)، علم به یاری خدا(اسراء، آیه 33؛ حج، آیه 39)، محفوظ بودن حق انتقام براى مظلوم(حج، آیات 39 و 60؛ شوری، 39 و 40)، ترس از به دوش گرفتن بار گناه دیگری(مائده، آیات 29 و 30)، ایمان و عمل صالح(ص، آیه 24)، قضاوت به حق و عادلانه
(ص، آیه 22) و مانند آنها مهمترین موانع گرایش به ظلم است. از طرف دیگر ابلیس(سباء، آیات 19 و 20)، افزون طلبی و حرص(ص، آیات 23 و 24)، بیماردلی
(حج، آیه 53)، قساوت قلب(همان)، دوست ناباب
(فرقان، آیات 27 و 28)، رفاه زدگی
(انعام، آیات 44 و 45)، پذیرش ولایت اهل کتاب
(مائده، آیه 51)، وسوسههای شیطانی(اعراف، آیات 20 تا 22) از مهمترین عوامل و موجبات ظلمگرایی انسان است. بنابراین، باید خود را از این امور دور نگه دارد تا بتواند از ظلم اجتناب کند و گرفتار آثار آن نشود.