بازگشت به تنظیمات کارخانه
مروری بر حرکت سریع ژاپن به سمت نظامیگری (نگاه)
امینالاسلام تهرانی
ما امروز ژاپن را به توسعه تکنولوژیک، نظم، احترام و... میشناسیم و کمابیش کلیشههای مشترکِ اینچنین در مورد این کشور شرقی داریم اما خیلی از دورانی نگذشته است که این کشور یکی از کشورهای نظامی استعماری بود. امپراتوری استعماری ژاپن مستعمرات فراوانی خارج از کشور را از سال ۱۸۹۵ در منطقه اقیانوس آرام غربی و شرق آسیا تشکیل داد و به بسیاری از کشورها تجاوز کرد و یکی از خشنترین لشکرها در جنگ جهانی دوم بود. خیلی نگذشته است از آن زمان که امپراتوری ژاپن دل در آرمانی داشت که بر اساس آن باور داشت که نیروهای نظامی باید بر ارکان سیاست و زندگی اجتماعی مردم مسلط شوند. درواقع نظامیگری در «تنظیمات کارخانه» ساموراییها بود و مطابق با این دیدگاه، ژاپنیها، نیروی نظامی قدرتمند را مساوی با ملت قدرتمند میدانستند. اما پس از جنگ جهانی دوم و بمباران هستهای این کشور توسط آمریکا، ژاپن که چارهای جز پذیرش شروط لشکر پیروز (آمریکا) را نداشت، ارتش خود را به نوعی تعطیل کرد و وظیفه دفاع از خود را به کشور متخاصمِ پیشین یعنی آمریکا داد. البته این اتفاق بهگونهای با تحمیل جبهه پیروز رخ داد و سالها نیز تداوم داشت و حتی این کشور که خون خیلیها را پیشتر در شیشه امپریالیسم خود کرده بود تا سالها وزارت دفاع نداشت.
باری، باید دههها میگذشت تا در سال 2005 تشكیلات دفاعی ژاپن به سطح وزارت دفاع ارتقا مییافت. این موضوع با تغییر قانون اساسی و تصویب آن در دو مجلس نمایندگان و مشاوران ژاپن صورت گرفت. قانون اساسی ژاپن كه پس از جنگ جهانی دوم تدوین شد، این كشور را از داشتن «ارتش مستقل» منع كرد و نیروهای نظامی ژاپن به دفاع از خود و شركت در عملیات صلح بانی محدود شدند اما حدود 10- 12 سالی است که اوضاع در ژاپن به کلی دگرگون شده است و کشور صلحطلب ژاپن پس از چندین سال مشاهده تضعیف نفوذ بینالمللی خود به سبب افول اقتصادی تدریجی اکنون در تلاش است تا به شیوهای جدید جایگاه خود را ارتقا دهد و دهه پیش برای نخستین بار پیشنهاد کمک نظامی داده و برای ایجاد ائتلاف در منطقه و تقویت نیروهای دفاعی دیگر کشورها برای مقابله با پیشرفت چین نیروهای مسلح خود را به نمایش گذاشته است!
حالا کار به جایی رسیده است که دستیار سابق وزیر دفاع آمریکا - دشمن پیشین و متحد کنونی ژاپن - در مطلبی توافق جدید واشنگتن و توکیو بر سر گسترش دامنه همکاریهای نظامی، همزمان با افزایش بیسابقه بودجه نظامی ژاپن را گامهایی مثبت در ابعاد امنیتی ارزیابی میکند. باید توجه داشت که بنا به استراتژی نظامی جدید ژاپن، مخارج دفاعی این کشور به ۲ درصد تولید ناخالص داخلی افزایش مییابد یعنی دو برابر سطحی که تا پیش از این و از سال ۱۹۷۶ مرسوم بوده است. این استراتژی جدید امنیت ملی همه ابزارهای دیپلماتیک، اقتصادی، فنی و نظامی را که ژاپن برای حفاظت از خود در سالهای آینده به کار خواهد بست، دربر میگیرد. باید توجه داشت که حالا منافع آمریکا هم در حمایت از نظامیگری ژاپن است که خود 80 سال پیش سرکوب کرده بود.
با توجه به نکات پیش گفته مروری کنیم بر عناوین خبرهایی که اخیراً از این کشور منتشر میشود: «کره شمالی رزمایش مشترک آمریکا با کره جنوبی و ژاپن را محکوم کرد»، «توافق ژاپن و اوکراین برای مذاکرات امنیتی دوجانبه»، «ناتوی آسیایی در دستور کار نخستوزیر جدید ژاپن»، « ژاپن و اتحادیه اروپا توافق امنیتی و دفاعی امضا کردند»، «استقرار نیروهای نظامی ژاپن در جزایر فیلیپین» و... تمام اینها در پی آن رخ میدهد که ژاپن هزینههای نظامی خود را بر مبنای دکترین یوشیدا محدود به یک درصد از تولید ناخالص داخلی کرده بود، اما حالا با دو برابر شدن این میزان، ژاپن به دنبال این است که بودجه نظامی خود را تا ۴/۷۰ میلیارد دلار تا سال ۲۰۲۷ برساند. میتوان این نظامیگری را بیش از هر چیز در رقابت نظامی ژاپن با چین ارزیابی کرد چرا که رشد قابل توجه هزینه و قدرت نظامی چین طی سالهای اخیر یکی از انگیزههای نظامیگری نوین ژاپن نیز بوده است. تصمیمات نخست وزیر کنونی را نیز باید در ذیل همین نظامیگری فهمید.
«شیگرو ایشیبا»، نخستوزیر جدید ژاپن، در طول مبارزات انتخاباتی خود از تقویت توان دفاعی ژاپن از جمله ایجاد یک سیستم امنیت جمعی منطقهای به عنوان «ناتوی آسیایی»، حمایت جدی کرد و حالا آن را دارد پیگیری میکند. ایشیبا همچنین ایده استقرار موشکهای هستهای آمریکایی در آسیا را مطرح کرده است. این یعنی گرچه ژاپن در پی آن است که استقلال نظامی خود را به طور کامل بازیابی کند، اما میخواهد از آمریکا در این مسیر به طور کامل استفاده کند و این یعنی گویا ژاپن دارد به «تنظیمات کارخانه» باز میگردد و دوباره طلیعه همان ژاپن نظامی ظهور کرده است.
* منابع در دفتر روزنامه موجود است.