سعی کنید مثل مرحوم مدرس را انتخاب کنید
دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان
«... مرحوم مدرس ـ رحمهالله ـ خوب، من ایشان را هم دیده بودم. این هم یکی از اشخاصی بود که در مقابل ظلم ایستاد؛ در مقابل ظلم آن مرد سیاهکوهی، آن رضاخان قلدر ایستاد و در مجلس بود... ایشان را به عنوان طراز اول، علما فرستادند به تهران و ایشان با گاری آمد تهران. از قراری که آدم موثقی نقل میکرد، ایشان یک گاری آنجا خریده بود و اسبش را گاهی خودش میراند، تا آمد به تهران. آنجا هم یک خانۀ مختصری اجاره کرد. و من منزل ایشان مکرر رفتم؛ خدمت ایشان ـ رضوان الله علیه ـ مکرر رسیدم. ایشان به عنوان طراز اول آمد لکن طراز اول که اصلاً از اول موضوعش منتفی شد. بعد ایشان وکیل میشد. هر وقت هم که ایشان وکیل میخواست بشود، وکیل اول؛ در تهران وکیل اول مدرس بود. ایشان در مقابل ظلم تنها میایستاد و صحبت میکرد، و اشخاص دیگری از قبیل ملکالشعرا و دیگران همه دنبال او بودند اما او بود که میایستاد و برخلاف ظلم، برخلاف تعدیات آن شخص، صحبت میکرد.»
این جملات بخشی از بیانات حضرت امام خمینی (رحمهالله علیه) در مسجد شیخ انصاری نجف اشرف به تاریخ
10 آبان 1356، درباره شخصیت با صلابت سید حسن مدرس و مبارزاتش بود.
آيتالله سید حسن مدرس در آن زمان که حضرت امام نقل میکنند، ضمن حضور در مجلس شورا به تدريس فقه و اصول در مدرسة سپهسالار میپرداخت و دورانی هم توليت مدرسة سپهسالار را برعهده گرفت. او براي برقراري نظم در آنجا زحمت بسيار کشيد. بنا به دستور او از طلاب هنگام ورود به مدرسه امتحان ميگرفتند و پس از پايان هرسال طلاب ميبايست مجدداً امتحان ميدادند و در صورت کسب نمرة قبولي به مرحلة بالاتر راه مييافتند. براي ادارة مدرسه نيز نظامنامهاي ترتيب داد که بايست طبق آن عمل ميشد. به موقوفات مدرسه هم شخصاً رسيدگي مي کرد و توانست درآمد موقوفات را افزايش دهد و مدرسه و حجرههايش را مرمت کند.
حضرت امام درباره درس مرحوم مدرس نقل کردهاند:
«...این آدم (مدرس) میآمد در مدرسه سپهسالار درس میگفت، من یک روز رفتم درس ایشان. مثل اینکه هیچ کاری ندارد و فقط طلبهای است دارد درس میدهد. این طور قدرت روحی داشت. در صورتی که آن وقت در کوران مسائل سیاسی بود...از آنجا (پیش ما) رفت مجلس. آن وقت هم که میرفت مجلس، یک نفری بود که همه از او حساب میبردند...»1
چگونه امام جذب شخصیت مدرس شد
لقب مدرس را به سهولت به کسي نميدادند. ايشان اين لقب را از زمان تدريس در اصفهان داشت که حجتي بر فضل و مهارت او در تدريس بود. ويژگيای که در مجلس شورا به نحو احسن به جذاب کردن نطقهايش کمک ميکرد. مهمترین سخن مدرس که اندیشههای ولایی و ضد سکولاریستیاش را در مقابل برخی مدعیان شبهروشنفکری جدایی دین از سیاست آشکار میساخت آن بود که با صراحت گفت:
«...دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ما...» 2
و همین سخن و همچنین راه و روشی که براساس آن در برخورد با مسائل سیاسی و اجتماعی پیشه کرد، مورد توجه برخی از طلاب جوان قرار گرفت از جمله طلبه باهوش و با استعدادی به نام روح الله مصطفوی که بعدا به روح الله خمینی شهرت یافت. آشنایی امام خمینی که در آن روزها جوانی برومند و طالب علم و فضیلت بود با سید حسن مدرس از دیگر سرفصلهای سیاسی زندگی امام به شمار میآید. امام ماجرای اولین دیدار خود با مدرس را برای نوهشان (خانم لیلا بروجردی) چنین نقل کردهاند:
«...اولین باری که مدرس را دیدم در 17 سالگی بود. همان دفعه اولی بود که از خمین بیرون آمدم. آقای پسندیده نامهای به من داد که به اصفهان بروم و به آقای مدرس بدهم. من هم رفتم اصفهان. مدرس در جایی در کنار یک آسیاب بادی روی فرش نشسته بود و چند نفر نزد او بودند...» 3
دیدارهای امام با مدرس چندین بار تکرار شد و جذبه شخصیت آن مرد روحانی بردل آقا روحالله جوان نشست. امام نقل کردهاند:
«...مدرس آمد به تهران. آنجا هم یک خانه مختصری اجاره کرد و من منزل ایشان مکرر رفتم، خدمت ایشان (رضوان الله علیه) مکرر رسیدم...»4
قدرت روحی و معنوی مدرس به عنوان یک روحانی متنفذ، توجه آقا روح الله را به شدت به خود جلب کرده بود و میل داشت که هرچه بیشتر درباره او بداند.
وقتی میآمد، مجلس میشد یک مجلس
آیتالله سید حسن مدرس از روحانیون مبارز دوران مشروطه، به عنوان نماینده علماء و مجتهدان در مجلس شورا، حضور یافت تا پاسدار مبانی اسلام در قوانین مصوب باشد و در دوره دوم مجلس از سوی فقها و مراجع تقلید به عنوان مجتهد طراز اول برگزیده شد تا به همراه چهار نفر از مجتهدان دیگر به مجلس رفته، بر قوانین مصوب آن نظارت داشته باشد.
آیتالله مدرس از دوره سوم مجلس به بعد به عنوان نماینده اول توسط مردم تهران انتخاب شد و در مجلس شورا به دفاع از حقوق ملت پرداخت. در نقلهای مختلف از حضور مدرس در مجلس، حکایت از یک حضور محکم و قوی به نمایندگی از ملت و به عنوان یک روحانی وجود دارد.
در نوشتهها و گفتهها و نقلها آمده است وقتی كه مدرس قدم به ساحت مجلس گذاشت بعضی فكر میكردند او یك روحانی معمولی است و باور نمیكردند كه این سید لاغر اندام با عصای چوبی و لباس كرباس بزودی تمام امور را به دست گرفته، در بحث و استدلال كسی حریفش نمیشود. آقا روح الله جوان خود چندمرتبه به مجلس شورای ملی و تماشای جلسات علنی در بهارستان رفت تا از نزدیک ببیند مدرس در آنجا چه میکند. امام خودشان دراین باره گفتهاند:
«...من آن وقت مجلس رفتم برای تماشا. جوان بودم...مجلس آن وقت تا مدرس نبود، مثل اینکه چیزی در آن نیست، مثل اینکه محتوا ندارد. مدرس با آن عبای نازک و با آن قبای کرباسی وقتی وارد میشد، مجلس میشد یک مجلس...»5
اولتیماتوم دادند ولی هیچ غلطی نکردند!
موقعیت حساس ایران و بیكفایتی زمامداران و نفوذ كامل بیگانگان شرایطی را بر ایران تحمیل ساخت كه با استقامت و پایداری شهید مدرس برخی از این شرایط تحمیلی خنثی گردید. یكی از این موارد، اولتیماتوم ننگین دولت روس با همکاری دولت انگلیس بود، در ذیحجه ۱۳۲۹ كه طی آن خواهان اخراج مستر شوستر (مامور رسیدگی به امور مالی ایران) گردیدند. شهید محمد خیابانی و شهید مدرس به مخالفت با این اولتیماتوم پرداختند. بر اثر این مخالفت و نیز تظاهرات مردم به تبعیت از روحانیون، مجلس موفق نشد برای جواب دادن به دولت روس تصمیمی اتخاذ كند.
امام درباره آن روزها و جلسات مجلس که به اولتیماتوم دولت روس میپرداخت، گفتهاند:
«... یک اولتیماتوم در همان وقت دولت روسیه فرستاد برای ایران و سربازش هم ـ سالداتشهم، به اصطلاح خودشان ـ تا قزوین آمدند و آنها از ایران.... یک مطلبی را میخواستند که تقریباً اسارت ایران بود و میگفتند باید از مجلس بگذرد. آن را به مجلس بردند و همۀ اهل مجلس ماندند که چه باید بکنند؛ ساکت که چه بکنند. در یک مجلۀ خارجی نوشته است که یک روحانی با دست لرزان آمد پشت تریبون ایستاد و گفت: حالا که ما بناست از بین برویم، چرا خودمان از بین ببریم خودمان را؟ رأی مخالف داد. بقیه جرأت پیدا کردند و رأی مخالف [دادند]؛ رد کردند اولتیماتوم را. آنها هم هیچ غلطی نکردند...»
در گیرودار جنگ خانمانسوز جهانی اول كه هنوز از عمر مجلس سوم یك سال نگذشته بود، روس و انگلیس بیطرفی ایران را نادیده انگاشته و ایران را مورد تهاجم قرار دادند. به همین سبب گروهی از نمایندگان از جمله سید حسن مدرس به منظور مخالفت با این حركت و ضدیت با قوای متجاوز، مهاجرتی را آغاز كردند كه در حقیقت یك قیام عمومی و همهجانبه بود و رفته رفته افرادی از همه طبقات بدان پیوستند و شخصیتهای سرشناسی چون حاج سید نورالدین عراقی و حاج آقا نورالله اصفهانی در بین آنها دیده میشدند.
در شهر قم مهاجران كمیته دفاع ملی تشكیل دادند و به سوی غرب كشور رفتند و در این نواحی دولت موقتی تشكیل دادند كه وزارت عدلیه و اوقاف آن را شهید مدرس عهدهدار بود.
سید حسن مدرس در تمام طول دوران حاکمیت رضاخانی در مجلس شورا و دیگر محافل تا آنجا که میتوانست به افشاگری و مخالفت با سیاستهای انگلیسی رضاخان پرداخت و در این راه مورد هجمه و فشارهای متعددی از سوی جناحهای مختلف حکومتی و حتی مطبوعات به اصطلاح روشنفکری که در آن زمان دیکتاتوری به اصطلاح منور را تنها راه برای ایران میدانستند، قرار گرفت و کار بدانجا رسید که از سوی مزدوران همین جناحهای وابسته، ترور شد ولی به خواست خدا، علیرغم اصابت گلولههای متعدد به دست و کتفش، نجات یافته و زنده ماند.
با پايان کار مجلس ششم و اتمام مصونيت سياسي آيت الله مدرس، رضاخان او را در 16 مهر 1307 دستگير و به خواف تبعيد کرد و 11 سال بعد در 10 آذر 1316، در تبعید کاشمر او را به شهادت رساند.
امام خمینی، شهید مدرّس را الگویی برای تمام تاریخ این سرزمین به شمار آورده و فرمودند:
«مدرّس حالا هم زنده است. مردان تاریخ تا آخر زنده هستند. لذا سعی کنید مثل مرحوم مدرّس را انتخاب کنید.»
______________________________
1- صحیفه امام – جلد 8- صفحه 67 2- حسین مکی – تاریخ بیست ساله ایران- صفحه 209 3- خمین در گذر تاریخ – محمد جواد مرادینیا- انتشارات نورالسّجاد- قم – بهار 1380- چاپ اول – صفحه 259 4- صحیفه امام – جلد 13 – صفحههای 484 و 485 5- صحیفه امام –جلد 16- صفحه 452