kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۰۶۸۳
تاریخ انتشار : ۰۹ آذر ۱۴۰۳ - ۱۹:۳۷
جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر- ۶۸

برگزاری نمایشگاه هنر و مجسمه با خط و نشان کشیدن برای آلمان و شوروی 

 

فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
(کمیته آزادی فرهنگی آمریکا، در لحظات آخر درخواست می‌کند کوکتو از برنامه جشنواره کنار گذاشته شود، [کمیته] در 9‌ آوریل 1952 به ناباکف تلگراف می‌زند و می‎گوید: به تازگی متوجه شده کوکتو «سندی که توسط کمونیست‌ها تهیه شده بود را امضاء و به اعدام جاسوسان شوروی در یونان اعتراض کرده. دخالت کمونیست‌ها در تهیه این سند به قدری آشکار بود که این‌جا احساس بر این است که او باید از برنامه کنار گذاشته شود». اما این اتفاق نیفتاد). وزارت امور خارجه آمریکا هزینه اجرای ویرجیل تامسون که اقتباس از کار چهار قدیس در سه عمل گِرترود استاین بود، را پرداخت کرد.
 لیئنتین پرایس ستاره این اجرا بود. ناباکف بعدها با افتخار به آرتور شلزنگر گفت: «من فصل جدیدی را به روی او گشودم، به همین خاطر او کارهایی را برای من انجام می‌داد که حاضر نبود برای کس دیگری انجام دهد». 
عجیب اینکه الیزابت خواهر ویزنر نیز مدعی بود او پرایس را کشف و به اوج رسانده است. پرایس خود را «خواهر شکلاتی1» ویزنر می‌نامید. 
پرایس یکی از بهترین صداهای زیر زمان خود را داشت، و سیاه‌پوست بودن او، حداقل برای حامیان مالی او، مزیتی مضاعف ایجاد می‎کرد. در 15 نوامبر 1951 آلبرت دانِلی جِی.آر شخصی که در کمیته آمریکا به عنوان معاون جشنواره ظاهر شد (و به محض پایان جشنواره ناپدید شد) به جولیوس فلایشمن نوشت: «اینجا در میان دوستان علاقه‌مند، نامی از یک خواننده سیاه‌پوست و خاص، به نام لیئنتین پراس که از نظر من دست‌پرورده آقای ناباکف است، برده شده است. او عالی به نظر می‌رسد. آیا می‌توانید به آقای ناباکف بگویید که آیا امکان آوردن ایشان به جشنواره برای اجرای چهار قدیس وجود دارد یا نه؟ من هنوز درباره او با ویرجیل تامسون صحبت نکرده‌ام. همچنین یک احساس قوی وجود دارد که به دلایل روانشناختی همه هنرپیشگان چهار قدیس باید از سیاه‌پوستان آمریکایی باشند: با این کار دست تبلیغات‌چیان رو شده و ثابت خواهد شد سیاه‌پوستان «نژاد سرکوب شده» در آمریکا نیستند و با این نظر/شایعه که ما اجازه خروج آفریقایی‌تبارها را از کشور نمی‌دهیم و مجبوریم از سیاه‌پوستان خارجی استفاده کنیم مقابله خواهد شد».
جیمز جانسون سوینی، منتقد هنری و مدیر سابق موزه هنرهای مدرن نیویورک مسئول برگزاری نمایشگاه هنر و مجسمه بود. او برای سازماندهی نمایشگاه قرار بسته بود. آثار ماتیس، دورِن، سورا، شاگال، کاندینسکی، و سایر اساتید مدرنیسم در اوایل قرن بیستم از موزه‌های آمریکایی دستچین و در 18‌ آوریل با کشتی اس.اس لیبرتی، که نام مناسبی برای این کشتی بود، به اروپا ارسال شدند. 
سوینی در بیانیه مطبوعاتی خود ابایی نداشت که از ارزش تبلیغاتی نمایشگاه سخن بگوید: از آنجایی که بسیاری از این آثار «در سرزمین‌های تحت شرایط جهان آزاد» خلق شده‌اند، خودشان گویای «مطلوبیت زندگی و کار هنرمندان معاصر در فضای آزاد هستند. در نمایشگاه شاهکارهایی را به نمایش خواهیم گذاشت که در رژیم‌های تمامیت‌خواهی مثل آلمان نازی و یا شوروی کنونی و اقمار آن نه می‌توانند خلق شوند و نه اجازه نمایش آن‌ها داده می‌شود، همچنان که شاهد بوده‌ایم بسیاری از این نقاشی‌ها و مجسمه‌ها در این دولت‌ها برچسب منحط و بورژوایی خورده‌اند». 
یک رابطه معکوسی وجود داشت، یعنی هر چیزی که برچسب هنر منحط می‌خورد و تمامیت‌خواه‌ها دوست داشتند از آن متنفر باشند، هنر رسمی جهان آزاد بود. 
اگرچه همه این آثار اروپایی بودند اما این واقعیت که صاحبان همه آثار نمایشگاه، موزه‌ها و مجموعه‌داران آمریکایی بودند پیام روشن دیگری را مخابره می‌کرد: مدرنیسم بقا و آینده خود را مدیون آمریکاست. نمایشگاه هنر یک موفقیت بزرگی بود و (علی‌رغم انتقاد هربرت رید؛ مورخ تاریخ هنر، شاعر، منتقد ادبی و فیلسوف انگلیسی به آثار نمایشگاه و هنر قرن بیستم که آن را تکرار آثار گذشتگان می‌نامید) توجهات زیادی را به خود جلب کرد. 
به گفته آلفرد بار مدیر موزه هنر مدرن، این نمایشگاه بالاترین میزان بازدید را از زمان جنگ را داشته است.
جولیوس فلایشمن، مولتی میلیونری که به خساست معروف است، نقش خود را به خوبی ایفا می‌کرد: کمک 7 میلیون دلاری او امکان انتقال نمایشگاه به به تِیت2 را فراهم ساخت، و [با این کار] تشکر گرمی از سوی شورای هنر بریتانیای کبیر دریافت کرد. شورا این کار را «یک موفقیت چشمگیر» نامید و بیان داشت: «تا کنون بیش از 25000 نفر از آن بازدید کرده‌اند، که جمعیت بسیار خوبی است.»
پانوشت:
1- یعنی خواهر سیاه پوست ویزنر!
2- مؤسسه گنجینه آثار هنری در بریتانیا