kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۹۶۳۱
تاریخ انتشار : ۲۳ آبان ۱۴۰۳ - ۱۹:۵۲

قصاص یا بخشش؟ (شبهه ها و پاسخ ها)

 
 
شبهه: اسلام از یک طرف بر حق قصاص اولیای دم تاکید می‌کند و از طرف دیگر به آنها توصیه می‌کند که قاتل را ببخشند؛ این دو شیوه آیا نوعی تناقض نیست؟
پاسخ: «قصاص» يكى از مجازات‌هاى اصلى و پر اهميت در حقوق جزای اسلام است. 
قرآن می‌فرماید:«اى افرادى كه ايمان آورده‌ايد! حكم قصاص در مورد كشتگان، بر شما نوشته شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن. پس اگر كسى از سوى برادر [دينى] خود، چيزى به او بخشيده شود [و حكم قصاص او به ديه تبدیل گردد] 
بايد از راه پسنديده پيروى كند و او نيز به نيكى [ديه] را 
بپردازد.»(1)
مجازات قصاص در گزاره‌های اسلامی، نقشى بى‌‌بديل در استمرار حيات جامعه دارد: «و براى شما در قصاص، حيات و زندگى است، اى صاحبان خرد! شايد شما تقوا پيشه كنيد.»(2)
پذيرش قصاص به عنوان يكى از مجازات‌ها در حقوق جزای اسلام، پاسخى به نيازى فطرى و طبيعى بشر است. 
منشأ تشريع قصاص، ايمان به اين نكته است كه فعال شدن 
قوه غضب در انسان به دلیل خونى كه از خانواده او ريخته شده، امرى فطرى و طبيعى است و فقط عدالت قاطع می‌تواند جلو شرِّ نفس را بگيرد و شدت خشم ولىِّ دم را فرو نشاند. 
اگر حكومت اين حق را به او ندهد، طبيعى است که فرد، خودش براى احقاق حقش اقدام می‌‌كند و معقول نيست كه در چنين وضعيتى ولىِّ دم را به داشتن سعه صدر و كنترل اعصاب ملزم کرد. چنين انتظارى گویای عدم درك از بزرگى فاجعه و رنجی است که بر او وارد شده است. 
آيا شايسته است از كسى كه پدر، فرزند، يا يكى از بستگان نزديكش به ناحق كشته شده است و از لحاظ عاطفى منفعل است؛ خواسته شود كه خونسرد باشد، متعرض جانى نشود و اجازه دهد که او در نعمت حيات و خوشی‌هاى آن به سر برد و فقط مدتى زندانى گردد و بعد نيز مشمول عفو شود و از زندان آزاد 
گردد!؟(3)
اسلام در واكنش در مقابل قتل نفس، راه ميانه و اعتدال را در پيش گرفته است. 
اعراب قبل از نزول آيه قصاص، قصاص را قبول داشتند؛ ليكن حد و اندازه‌ای براى آن قائل نبودند. يهودیان به قصاص اعتقاد داشته و نصارا به عفو و ديه معتقد بودند؛ اما اسلام راه ميانه‌ای بين حذف قصاص و اثبات آن برگزيد؛ به این شکل که قصاص را پذيرفت؛ ولى تعيّن آن را ملغی و برگزیدن یکی از دو مقوله عفو و اخذ ديه را به ولىّ دم اعطا کرد و در قصاص نيز عدالت و تساوى را شرط 
قرار داد.(4)
اولویت عفو در قصاص
حتى علاوه‌ بر دادن حق قصاص و عفو به ولىّ دم، او را به عفو تشويق كرده است. گفته‌‌اند كه پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) هرگاه كه به قصاص حكم مى‌‌داد، دعوت به عفو مى‌‌کرد و بالاتر اينکه خداوند در ادامه بيان حكم قصاص، به عفو دعوت و تشويق كرده است:«پس هر كس كه از جانب برادر خود عفو شود، بايد كه با خشنودى از پى اداى خونبها رود و آن را به وجهى نيكو بدو پردازد.»(5)
آياتى از قرآن كريم، ولىّ دم و دارنده حق قصاص را به گذشت سفارش كرده و بر اين گذشت، وعده نيكو داده‌‌ است، مانند:
الف- «جزاى بدى، مانند آن، بدى است. پس هر كه درگذرد و نيكوكارى كند، پاداش او بر [عهده‌] خداست. براستى او ستمگران را دوست نمى‌دارد.»(6)
ب- « و اگر كسى به شما عقوبت و ستمى رسانيد، شما بايد بقدر آن در مقابل انتقام كشيد [نه بيشتر] و اگر صبورى كنيد [و از او در گذريد] البته براى صابران اجرى بهتر [از انتقام] 
خواهد بود.»(7)
لذا اسلام نه احساسات زيانديده از جرم و مجنى عليه را ناديده گرفته (به او حق قصاص داده) و نه حس انتقام و كينه‌‌توزى را 
در بين اجتماع ترويج كرده است (مجنى عليه و اولياى دم را به عفو توصيه کرده و بر اين عفو وعده پاداش داده است.)
پس اسلام با رعايت وضعيت حاد روحى مجنى عليه يا ولىّ دم و احترام به حقوق طبيعى‌‌اش، به او حق قصاص داده است. 
آنگاه تلاش می‌‌کند كه محبت و گذشت او را نسبت به جانى جلب نمايد و در صورت تمايل، وى را عفو كند و اين گذشت، با وجود بهره‌‌مندی از قدرت است. 
به بيان ديگر‌، ولىّ دم يا مجنى عليه با امكان مقابله به مثل، بر اثر عظمت روح و تربيت دينى، مجرم را مورد بخشش قرار مى‌‌دهد و به اين طريق بر روح مجرم تأثير مى‌‌گذارد و او را برای اصلاح‌‌پذيرى آماده می‌کند.(8)
*علی محمدی‌جورکویه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. بقره، آيه 178.
2. همان، آيه 179.
3. مجيد المسلماوى، دفاع عن موقف الاسلام من الجريمة و العقاب، صص 72 و 73.
4. السيد محمد حسين الطباطبائى، الميزان فى تفسير القرآن، ج 1، ص 435 و 436؛ ر.ک: غسّان رباح، عقوبة الاعدام حلّ‌ام مشکلة؟، ص 215 و محمود شلتوت، الاسلام عقيدة و شريعة، ص 311.
5. محمود شلتوت، الاسلام عقيدة و شريعة، ص 312؛ ر.ک: غسّان رباح، عقوبة الاعدام حلّ‌ام مشکلة؟، ص 157 و سيد شکر الله اصغرى، سيستم کيفرى اسلام و پاسخ به شبهات، صص 61 ـ 64.
6. شورى، آيه 40.
7. نحل، آيه 126.
8. سيد شکر الله اصغرى، سيستم کيفرى اسلام و پاسخ به شبهات، ص 63.