ای دل اگر عاشقی، در پی دلدار باش بر در دل روز و شب منتظر یار باش (چشم به راه سپیده)
صبح زیبای ظهور
دلهای ما لبتشنه باران نورت
چشمانتظار صبح زیبای ظهورت
میباری عطر روشنای صبحدم را
بر جادههای شبزده وقت عبورت
ما را ببر با خود به دیدار خداوند
از سمت سهله جمکران، از کوه طورت
آقا اگر هم قلب ما از جنس سنگ است
شاید شود نیمهشبی سنگ صبورت
هر روز بین کوچههای فاطمیه
لبریز ماتم میشود چشم غیورت
صاحب عزا با واهمه میخوانم امشب
مرثیههای مادرت را در حضورت
حس میکنی آن التهاب شعلهها را
لحظه به لحظه، مو به مو، صورت به صورت
هر روز قبر بینشانی ندبه دارد
چشمانتظار صبح زیبای ظهورت
یوسف رحیمی
به یک کرشمه دو کار
خوش آن زمان که برآید به یک کرشمه دو کار
یکی ظهور امام و یکی شروع بهار
؟؟؟
در انتظار بهار
من شنیدم که شما فصل بهاری آقا
به دل خسته ما صبر و قراری آقا
عمر امسال گذشت و خبری از تو نشد
هوس آمدن این جمعه نداری آقا؟
در هیاهوی شب عید، تو را گم کردیم
غافل از اینکه شما اصل بهاری آقا
راستی بینفست حال که تحویلی نیست
چه شود سر به سر خسته گذاری آقا
هفتسین، سین سرور قدمت کم دارد
زرد هستیم اگر سبز نباری آقا
اگر از آب، هوا، قافیه تحریم شویم
نیست غم تا نظر لطف، تو داری آقا
«سما»
منتظر یار باش
ای دل اگر عاشقی، در پی دلدار باش
بر در دل روز و شب منتظر یار باش
دلبر تو جاودان بر در دل حاضر است
روزن دل برگشا، منتظر یار باش
عطار نیشابوری
ذهن شقایق
تو همچو بوی محبت ز پشت پنجرهها
درون ذهن شقایق خطور خواهی کرد
نگاه شوق و امیدم به آن دم صبحی است
که خاک را به قدومت چو طور خواهی کرد
؟؟؟؟
کمحوصلهها
بیقرار توام و در دل تنگم گلههاست
آه! بیتاب شدن عادت کم حوصلههاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصلههاست
بیتو هر لحظه مرا، بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزلههاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد؟
دیدنت آرزوی روز و شب چلچلههاست
باز میپرسم از آن مسئله دوری و عشق
و ظهور تو جواب همه مسئلههاست
؟؟؟
دل آسمان
شبی را به خوابم بیا، نازنین
دلم را پر از بوی خورشید کن
بیا چشمه غصههای مرا
پر از جوشش شعر امید کن
بیا که جهان، زیر هر گام تو
پر از رویش سبزهها میشود
دل آسمان، پر ز رنگین کمان
زمین، غرق ذکر خدا میشود
؟؟؟؟
انفجار نور
ما گرچه ز درگاه تو دوریم همه
باز آی که مشتاق ظهوریم همه
ای وارث عصر بر دل ما نظری
ما وارث انفجار نوریم همه
؟؟؟؟
بلور اشک خورشید
خورشید هم
شبانه
بیصدا
از دوریت
آهسته میگرید
چرا که صبحگاهان
در طلوع اولین لبخند
بلور اشکهایش را
که بر برگ گل افتاده است، پنهان میکند!
؟؟؟