خودپسندی و درمان آن
فرشته محیطی
خودپسندی یا همان «عُجب» عامل سقوط انسان و جن است؛ چنانکه ابلیس به سبب همین
«انا خیرمنه» گفتن و خودبرتربینی
(ص، آیه 76؛ اعراف، آیه 12) و نیز تکبر و بلکه حتی استکبار ظاهری سقوط کرد.(اعراف، آیه 13؛ بقره، آیه 34)
فرق بین خودپسندی و تکبر در این است که تکبر و استکبار میان دو نفر تحقق مییابد؛ اما خودپسندی در مقایسه با دیگری نیست؛ در حالی که در تکبر مقایسه انجام میشود.
البته خودپسندی همانند هر امر باطنی دیگر دارای مراتب و درجات تشکیکی است؛ چنانکه امام کاظم(ع) میفرماید: العجب درجات منها ان یزین للعبد سوء عمله فیراه حسنا فیعجبه و یحسب انه یحسن صنعا و منها ان یومن العبد بربه فیمن علی الله عزو جل و الله علیه فیه المنّ؛ خودپسندی و اعجاب نسبت به خود دارای درجاتی است: یکی آنکه عمل بد انسان در نظرش نیکو جلوه کند و آن را خوب بپندارد و از آن به خود بنازد و تصور کند کار خوب انجام میدهد؛ و دیگر اینکه بنده به پروردگار خود ایمان بیاورد و به واسطه ایمانش برخدا منت گذارد، در حالی که خدا بر او منت دارد.
(کافی، ج 2، ص 313)
خدا به این افراد هشدار میدهد که خودپسندی میتواند آنان را به دوزخ برساند و همه اعمال نیکشان را محو کند.(کهف، آیات 104 و 105)
در جنگ حنین،«عجب» در کثرت نفرات موجب شد تا خدا را کنار بگذارند و به جای توکل به خدا، بر نفرات خود تکیه و اعتماد داشته باشند. اینگونه شد که در این جنگ، مسلمانان به بدترین شکل شکست خوردند.
(توبه، آیه25)
کسانی که گرفتار عجب و خودپسندی میشوند و یا امیدواری بیش از حد دارند و فقط به جنبه رجا توجه دارند، دیگر خوف را کنار میگذارند و به اصطلاح امروزی به اسلام رحمانی چنگ میزنند و اصلا توجهی ندارند که خدای رحمان همان دوزخ را نیز آفریده و حتی مسلمانان فاسق و فاجر را بدان عذاب میکند.
گروهی از پیروان شرایع پیشین در دام غرور و فریب شیطان افتادند و گمان کردند چون از نسل و فرزندان پیامبران هستند، حتما خدا آنان را جزو محبوبهای خود قرار داده و به نوعی نگاه فرزندی به آنان دارد؛ بنابراین خدا آنان را عذاب نمیکند و اگر هم عذابی باشد روزگاری معدود خواهد بود.
(مائده، آیه 18؛ آل عمران، آیه 24) درحالی که خدا با هیچ کسی عهد و پیمان نبسته که آنان را به گناه و افتراء عذاب نکند.(همان)
از نگاه آموزههای اسلامی کسی که در دام خودپسندی گرفتار میشود، عقل فطری خویش را تباه میکند (غرر الحکم، شماره 6042) تاجایی دیگر کارکردهای اصلی خود را ازدست میدهد؛ زیرا چنین شخصی فراتر از سفیه و سبک مغز گرفتار حماقت است.(همان، شماره 6016) این افراد نسبت به دیگران بغض و کینه دارند
(همان، شماره 6034) و گرفتار گمراهی میشوند
(بحارالانوار، ج 1، ص 160) و اجر و پاداش همه اعمال خویش را تباه میکنند.(غررالحکم، شماره 6045)
امیرمؤمنان علی(ع) به
مالک اشتر هشدار میدهد و مینویسد: ایاک و الاعجاب بنفسک و الثقه بما یعجبک منها و حب الاطراء فان ذلک من اوثق فرص الشیطان فی نفسه لیمحق ما یکون احسان المحسنین؛ از خودپسندی بپرهیز؛ و همچنین بپرهیز از اینکه اعتماد به آن چیزی کنی که موجب خودپسندی یا ستایش پسند دیگران باشد؛ زیرا این از فرصتهای شیطان است که با آن هر نیکوکاری را نابود میکند.(تحف العقول، ص 156)
امام صادق(ع) نیز میفرماید: العجب نبات حبها الکفر، و ارضها النفاق، و ماءها البغی، و اغصانها الجهل، و ورقها الضلاله، و ثمرها اللعنه و الخلود فی النار؛ فمن اختار العجب فقد بذر الکفر و زرع النفاق و لابد ان یثمر؛ خودپسندی مانند گیاهی است که بذر آن کفر، زمین آن نفاق، آب آن ستم، شاخههایش نادانی، برگش گمراهی، میوهاش لعنت و جاودانگی در آتش دوزخ است. هر کسی خودپسندی ورزد، بذر کفر کاشته و نفاق را زراعت کرده است؛ و ناگریز این بذر میوه میدهد.(آثار الصادقین، ج 12، ص 387)
خوف از جلال الهی، عامل اعتدال
اسلام همواره به اعتدال دعوت میکند و میان خوف و رجا و خوف و طمع جمع کرده است. بنابراین
هر گاه کسی در دل خویش گرفتار رجا و طمع افراطی شد و به خودپسندی و تکبر و مانند آنها دچار گردید باید برای درمان آن بشتابد.
از نظر آموزههای وحیانی مؤمن همزمان به وجه جلال و اکرام الهی توجه دارد. بنابراین، میان خوف و رجا زندگی میکند. پس اگر کسی به هر دلیل در دلش گرفتار درجهای از خودپسندی و تکبر ومانند آنها شد، باید توجه کند که موجودی محتاج است که در هر دم به تفضلات الهی برای بقا نیاز دارد. از همین رو امیرمؤمنان علی(ع) درمان بسیاری از بیماریها از جمله عجب را همان معرفت نفس میداند که سد راه خودپسندی است.
(بحارالانوار، ج 75، ص 164)
آن حضرت(ع) همچنین در درمان این بیماری میفرماید: اذا اعجبک ما یتواصفه الناس من محاسنک فانظر فیما بطن من مساویک و لتکن معرفت بنفسک اوثق عندک من مدح المادحین لک؛ هنگامی که مردم خوبیهایت را برایت توصیف میکنند، تو بدیهای پنهانت را بنگر. باید معرفت تو از
نفس خویش پیش تو استوارتر و متینتر از مدح ستایشگران باشد؛ زیرا خودت به خودت شناخت کاملتر و دقیقتری داری.(آثار الصادقین، ج 12، ص 385)
انسان وقتی جلال و عظمت الهی را میبیند دیگر برای خود هیچ عظمت و بزرگی نمییابد تا بدان فریب بخورد و ستایشگر خویش باشد؛ چنانکه امام علی(ع)می فرماید: اذا زاد عجبک بما انت فیه من سلطانک فحدثت لک ابهه او مخیله فانظر الی عظم ملک الله و قدرته مما لاتقدر علیه من نفسک فان ذلک یلتنّ من جماحک و یکفّ عن غربک و یفیء مما عزب عنک من عقلک؛ هر گاه چیزی از بزرگی و قدرت و سلطنت تو در نظرت پسندیده آید و موجب خود بزرگ بینی تو شود، به بزرگی و قدرت و سلطنت حق تعالی نظر کن و بنگر که تو قدرت اندیشیدن آن را نداری؛ زیرا این کار، تو را از سرکشی به افتادگی و نرمی میکشاند و تو را از دوری باز میدارد و آنچه را که از عقل تو دور مانده است، به تو نزدیک میکند.(غرر الحکم، شماره 4168)
اصولا انسان وقتی غنای الهی و فقر خود را در همه هویت خویش مییابد، دیگر جایی برای خودپسندی نمیماند، چنانکه دیگر جایی برای عدم ترس و خوف نیز نمیماند؛ زیرا باید در برابر خدایی قرار گیرد که عظیم و جلیل است. چنین نگرشی انسان را از هر گونه اعتماد به خود دور میکند و در میانه هول و ولا قرار میدهد. اصولا یقین
به اینکه مرگی است و خاکی، حساب و کتابی در قیامت و روزی نیازمند به چیزهایی است که لازم است در دنیا از اعمال نیک انجام میداد، هرگز به خودش رجای واثق نخواهد داشت و همواره در میان خوف و رجا به سر میبرد دچار خودپسندی نمیشود و تلاش میکند تا حسنات دنیا را برای آخرت جمع کند و هرگز به اکرام الهی دل نبندد؛ چون ممکن است که شامل او نشود؛ زیرا خدا هیچ عهدی نبسته که همه را به تفضل ببخشد وبه عدالت نگیرد.