نگاهی به فیلم آسمان غرب
اجرای خیرهکننده یک درام ضعیـف و فیلمنامه پرحفره!
محدثه میرحسینی
یکی از آثار جنگی سینمای ایران که شاید بتوان گفت از بعد فنی و جلوههای میدانی و نوع، میزان و اجرای اکشن نمونه نادری از سینمای جنگ در طول چند دهه اخیر را به نمایش گذاشته، آسمان غرب است.
اینکه شاخصترین وجه و نماد یک اثر داستانی و جنگی، وجه جلوه های میدانی و اجرای اکشن های جنگی فراوان و پر شدت و حدت آن است در وهله اول می تواند این سوال را مطرح کند که آیا این موقعیت یک دستاورد و نکته مثبت قابل دفاع است یا نه الزاما نمی تواند حایز چنین رتبه و قضاوتی باشد.
«آسمان غرب» دومین فیلم بلند محمد عسگری است که پیش از این با «اتاقک گلی» خود را به سینمای ایران معرفی کرده است. فیلم به مقطع کوتاه ولی مهمی از زندگی شهید شیرودی میپردازد. اولین روزهای حمله ارتش بعثی به ایران و آغاز جنگ تحمیلی. روایت فیلم، شهید علیاکبر شیرودی را نشان میدهد که چگونه از دستورات مقامات سیاسی بالادست، سرپیچی میکند و حاضر به عقبنشینی در برابر نیروهای دشمن نمیشود. فیلم تلاش میکند با نگاهی متفاوت، رشادت، غیرت و میهندوستی خلبان شهید علیاکبر شیرودی و دیگر همرزمانش را در روزهای آغازین جنگ به تصویر کشد.
اینکه فیلمی تلاش کند در جهت بازپردازش تصویری که کمتر در این سالها از جلوه غالب جنگ هشت ساله برای مردم به نمایش درآمده، تلاش درخوری انجام دهد، نکته مثبتی است اما اینکه این روند چگونه طی شد و آیا آیا دستاورد متوقع، رخ داده یا نه، جای تأمل و بررسی دارد.
چه پرداخت شخصیت شهید شیرودی، چه وضعیت آسمان غرب ایران در اوان و آغازین روزهای جنگ، چه تصویر مردمان و به خصوص زنان غیور و دلیر آن سرزمین، که همگی در این فیلم به تصویر کشیده شده پتانسل بالا و شریفی برای پرداخت دارد اما نکته اینجاست که همه این موارد و نمادها و واقعیتها، بایستی در دل درام و جذابیت های سینمایی شکل بگیرد.
مشهود است که فیلم امکانات خوبی برای اجرای اکشن های جنگی مطول و خیره کننده داشته و در این مسیر به دستاوردهایی هم به خصوص در
نیمه دومش، رسیده. اما آنچه از منظر عناصر سینمایی و زیبایی شناسی بصری و جذابیتهای دراماتیک قابل اشاره است اینکه؛ خلق درام و بستری روایی برای شخصیت پزداری کاراکترهای اصلی بخصوص شهید شیرودی و همراهانش، در فیلم توفیق چندانی نداشته علاوه بر اینکه بازی کاراکتر اصلی فیلم در نقش شهید شیرودی که میلاد کیمرام آن را بر عهده داشته، نتوانسته آنچنان که باید و شاید به این نقش و شخصیت اصلی و بن مایه واقعی و تاریخی اش، چیز چندانی اضافه کند و این را میتوان نقطه مرکزی عدم توفیق فیلم در جذابیت روایی و درگیرکردن مخاطب و عدم ماندگاری اش دانست. اساسا روایت در یک فیلم جنگی که مبتنی بر واقعیت تاریخی آن هم تاریخ معاصر و با وجود شخصیتهای واقعی و عینی است کار سخت و به شدت نیازمند رعایت اصول و خلاقیت داستانی و سینمایی است.
اشتباه بزرگی است اگر گمان کنیم صرفا با صرف هزینههای کلان و خلق موقعیت های اکشن خیره کننده
و خوش رنگ و لعاب جنگی و پر و پیمان بودن کادرهای دوربین از ابزار و ادوات و... میتوان جای خالی فیلمنامه ورزآمده و زیبایی شناسی بصری و شخصیت پردازی و درام محکم و تأثیرگذاری و باورپذیری و چیزهای مهم و پایه ای دیگری از این دست را پر کرد.
در سینما، قصه و درام و فرم و میزانسن و شخصیت و کارگردانی اصل است و مابقی فرع. چهبسا با وجود این عناصر قوام بخش، در عین کمبود امکانات لجستیکی و ابزار و ادوات جنگی و اکشنهای
پرطمطراق، بتوان فیلم جنگی خوبی ساخت، ولی بالعکسش قطعا امکان پذیر نیست!
بله؛ همانطور که گفتیم یکی از آثار جنگی سینمای ایران که شاید بتوان گفت از منظر بعد فنی و جلوه های میدانی و نوع، میزان و اجرای اکشنی که در آن به چشم می خورد، نمونه نادری از سینمای جنگ در طول چند دهه اخیر را به نمایش گذاشته، قطعا آسمان غرب است و از این جهت، به خصوص در دو بخش میانی و پایانی- فارغ از پایان بندی متوسط و بیحالش- قابل اعتنا است اما چه از جهت شخصیتپردازی و باورپذیری بازیها- غیر از دو نقص
جنبی اش که خوب از آب درآمده- و به خصوص در مورد کاراکتر اصلی، نمره بالایی نمی گیرد.