میخ رژیم صهیونیستی بر تابوت اسرائیل!
عزیزالله محمدی(امتدادجو)
پیش از ورود به دنیای روان شناسی مدرن و نظریههای اجتماعی و کارکردهای مختلف علوم مرتبط با جوامع مدرن، پایه و اساس جنگها همواره بر مدار شکست و پیروزی مطلق نظامی در میدان جنگ تعریف و طراحی میشد و اساسا نتیجه هر نبرد نظامی تنها منوط به نتیجه نهائی حاصل از جنگ بود که یا با عنوان «شکست نظامی» و یا با اطلاق «پیروزی نظامی» شناخته میشد و تاثیرات اجتماعی آن خیلی کمرنگتر مورد محاسبه قرار میگرفت از آنچه که امروز در پس جنگها در معرض توجه است.
به رغم دوران نه چندان دور، جنگهای نظامی امروز، نه تنها با دست آوردهای مطلق امور نظامی، بلکه با تاثیرات روانی بر جامعه و افکار عمومی سنجیده میشوند و همسو و موازی با هر نبرد نظامی، سناریوهای رسانهای نیز طراحی و به کار گرفته میشوند وای بسا که حتی با وجود شکست در میدان نبرد -برای یکی از طرفین جنگ- این معادله با بهرهگیری از فضای رسانهای تحت عنوان پیروزی به جامعه هدف و افکار عمومی منتقل شود.
هم افزایی و همگرایی در جنگهای ترکیبی بین عناصر و اجزا جنگ از پیش نیازهای راهبردی است و نقطه کانونی و هسته مرکزی طرحهای جنگ ترکیبی به ابزاری به نام رسانه و به ویژه به رسانههای سکوی محور مجازی متصل هستند که میتوانند کاه را به جای کوه و یا کوه را به جای کاه در نزد افکار عمومی بازسازی تصویری و مفهومیکنند.
پیش از این، بعد از عملیات «وعده صادق یک و دو» و بعد از شهادت مجاهد بزرگ یحیی سنوار درخصوص ابعاد رسانهای و بازتاب این عملیاتها در فضای مجازی به عنوان بخشی از جنگ ترکیبی تحت عنوان «جنگ رسانهای» مطالبی را به تفصیل بیان کردیم که بعد از عملیات وعده صادق(1) پیوست رسانهای آن به خصوص در فضای مجازی متناسب با اصل عملیات نظامی نبود؛ اما! بعد از عملیات وعده صادق(2) توازن رسانه و عملیات نظامی به خوبی توانست مخاطبین هر نوع از رسانه را به برانگیختگی حسی و غرور ناشی از عملیات برساند.
در فقره شهادت یحیی سنوار هم که رژیم صهیونیستی با انتشار فیلم لحظههای آخر او در منطقه رفح و روی یک صندلی با آن وضعیت زخمی و تنها و... میخواست علاوهبر کارکرد داخلی اعتباری برای خودش کسب کند؛ خداوند کارگردانی را چنان در اختیار خود گرفت که موجبات فضاحت و شکست تبلیغاتی هولناکی را برای این رژیم رقم زد و نه تنها اسرائیل از این موضوع دست آوردی کسب نکرد؛ بلکه دنیا تمام قد به احترام یحیی سنوار به پا خاست و کلاه از سر برداشت و او را تحت عنوان یک قهرمان حقیقی شناخت و شهادت او با آن صحنه آرایی الهی که صورت گرفته بود؛ روح جدیدی را در میان جبهه مقاومت دمید که طی هفته گذشته آثار این تقویت روحیه را در جبهههای مختلف حوزه مقاومت شاهد بودیم و خسارتهای تسلیحاتی و تجهیزاتی و بالاخص نیروی انسانی رژیم صهیونیستی به طور فوقالعاده و فزایندهای افزایش پیدا کرد.
نکته جالب توجه بعد از شهادت یحیی سنوار این است که حتی بنیامین نتانیاهو سفاک هم به تاثیرات شهادت و ابعاد رسانهای و روانی سنوار به گونهای اعتراف کرده و ما بین خبرها آمده بود که او در پشت درهای بسته با اعضای حزب لیکود مطرح کرده، هر فردی که جانشین یحیی سنوار شود راه او را با اهتمام بیشتر ادامه خواهد داد و در حال حاضر همه کسانی که میخواهند جانشین سنوار شوند از او سنوارتر خواهند بود.
اما این رفت و برگشتها و عملیاتهای نظامی -تا لحظه نگارش این یادداشت- در مرحلهای قرار دارد که رژیم صهیونیستی وقاحت و گستاخی و رذالت را از حد گذراند و به حریم جغرافیایی و ارضی ایران با پرتابههای حمله کرد و فارغ از نتایج نظامی آن که به وضوح تبدیل به یک شکست فضاحت بار برای او شد؛ ابعاد رسانهای و روانی نیز از چنان زوایایی برخوردار شدند که اندک آبروی نداشته این رژیم و شخص نتانیاهو نیز در فضای مجازی به سخره و مضحکه گرفته شد و عملا میتوان گفت که «میخی بر تابوت» این رژیم چه به لحاظ نظامی و چه از لحاظ رسانهای و اجتماعی توسط خودش زده شد.
نتانیاهو گر چه بلافاصله بعد از این گستاخی و شرارت از جنوب غزه و حتی از جنوب لبنان تا حدودی به طور نمایشی عقبنشینی کرده و نیروهای خود را در این مناطق تقلیل داده؛ اما نمیتوان فریب این اقدامات ظاهری او را خورد و قطعا این حیوان نجس همانگونه که بارها هم ثابت کرده به طور دیوانه واری تحت هر شرایطی تلاش دارد تا خود را در مسند قدرت باقی نگه دارد و
بعد از عقبنشینی نیز به احتمال قریب به یقین، دست به اقداماتی از جنس ترورهای کور و هدفمند خواهد زد؛ که لازمه مقابله با او ضمن حفظ آمادگی و پاسخ به گستاخی که داشته، روشنگری افکار عمومی است.
مجموع این عملیاتها و اقدامات نظامی در چند وقت اخیر که انواع واکنشهای رسانهای و احساسی و حتی مطالبهگری و رجزخوانی را در فضای مجازی و در سکویهای مختلف -به همراه انواع و اقسام تحلیلها- به وجود آورده بود؛ سبب شد تا رهبر انقلاب اسلامی در سخنرانی اخیر خود ضمن تبیین بیشتر با اشاره به نقش فعالان فضای مجازی و تحلیلگران به این موضوع -به نحوی که لحن تذکرآمیزی داشتند- رویکرد جدی و روشن گرانه تری داشته باشند: «کسانی که با فضای مجازی ارتباط دارند به این نکات توجه کنند؛ همهچیز را در فضای مجازی نبایستی منتشر کرد. هرچه
به ذهن انسان میرسد؛ ملاحظه کنید اثرش چیست، ببینید روی فکر مردم، روی روحیه مردم چه تأثیری میگذارد. آن کسانی هم که درباره فضای مجازی که حالا مکرر اسمش آورده میشود و بحث میشود و اینها میخواهند تصمیمسازی کنند و تصمیمگیری کنند، توجه کنند که چطور ممکن است در فضای مجازی یک تحلیل غلط، یک خبر غلط، یک برداشت غلط از یک مسئله مردم را دچار اضطراب کند، دچار تردید کند، دچار ترس کند. در موضوع امنیت، حفظ امنیت روانی جامعه بسیار مهم است. ایجاد ترس و تردید در دلهای مردم، مردود است و قرآن در این زمینه صراحت دارد. هرچه به ذهن میرسد را نباید در فضای مجازی منتشر کرد؛ تأثیر برداشتها و تحلیلهای غلط بر روحیه مردم باید مورد توجه قرار گیرد»
آنچه که بعد از حمله رژیم صهیونیستی به ایران در فضای مجازی و رسانهها رخ داد کاملا منطبق بر فطرت آزاد اندیش مردم جهان بود که جز کوردلان و جانیان مابقی به حقیقت اقدامات رژیم صهیونیستی نیشخند زدند و او را به تمسخر گرفتند و حتی حامیان این رژیم نیز به شکل خیلی آشکاری مورد انتقاد و طرد شدگی قرار گرفتند.
فهمی هویدی، روزنامه نگار معروف مصری گفت: «امروز دیگر (مسئله) مذاهب از بین رفته و برای ما بیشتر از دو مذهب باقی نمانده: یا با مقاومت هستی یا با صهیونیستها و دیگر هیچ»
فرامرز دادرس، افسر گارد شاهنشاهی با حمله شدید به ربع پهلوی که این روزها پرچم
رژیم صهیونیستی را در هر محفلی به دوش میکشد و به طور اختصاصی تبدیل به ملیجک این رژیم شده گفت: «خاک بر سرت که به خاطر حمایت از حمله به ایران ننگ ابدی را برای خودت و خاندانت خریدی! آقای رضا پهلوی! لحظه حمله اسرائیل به ایران کدام خَلا را پر کرده بودی؟!ای خائن! تو که میگفتی اگر حمله شود ارتش طرفدارانم، بیرون میریزند! چه شد؟ای خائن! من و بسیاری از فرماندهان ارتش پهلوی تو را قبول نداریم!»
سمت و سوی مردم و هنرمندان و ورزشکاران نیز بعد از این گستاخی و حماقت رژیم صهیونیستی که قطعا پاسخ متناسب و با اقتضاء دریافت خواهد کرد؛ بسیار جالب بود و از همان دقایق اولیه تمسخر حمله رژیم صهیونیستی با مقایسه حمله ایران در وعده صادق(2) تبدیل به درون مایه اصلی محتواهای منتشر شده در فضای مجازی شد و مردم با این مقایسهها و با بیان رشادت پدافند هوائی در دفع تهاجم پرتابههای دشمن، سربازان میهن و نیروهای مسلح و ارتش را به انحاء مختلف ستودند.
حضور مردم در پشتبامها جهت تماشای تقابل پدافند با پرتابهها و مقایسه آن با هجوم اهالی سرزمینهای اشغالی به پناهگاهها در هنگام اصابت حتی یک راکت جبهه مقاومت از سوژههای اصلی شبکههای اجتماعی بود که به گونههای متفاوت از تولید محتوا تبدیل شد و کاربران با بیان احساسات و تعلقات میهن دوستی و تفاخر به سرزمین مادری به حس جمعی و همگرایی رسیدند که این موضوع دقیقا بر خلاف آن چیزی بود که رژیم صهیونیستی میخواست از قبال حمله نظامی در نزد افکار عمومی ایران به دست آورد.
حس همگرایی و میهن دوستی و افکار عمومی شکل گرفته در نزد مردم ایران و جهان به مراتب شکست خیلی بزرگتری از شکست نظامی بود که رژیم صهیونیستی میخواست بعد از حمله به ایران آن را مصادره به نفع کند و واکنشهای صورت گرفته در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی کاملا موید بر این حقیقت است که اسرائیل نفسهای آخر خود را با پنجه انداختن به هر
حد و حدودی میکشد. کاربران شبکههای اجتماعی با به تصویر کشیدن شهدای قهرمان پدافند(سرگرد سجاد منصوری، سرگرد حمزه جهان دیده، استوار محمد مهدی شاهرخی فر و استوار مهدی تقوی )
که تا آخرین لحظه و آخرین نفس با رشادت مقابل تهاجم دشمن ناجوانمرد ایستادند و موضع دفاعی و راداری و موشکی خود را ترک نکردند به مقام شامخ آنها ادای احترام کردند و با
رجز خوانیهای مرسوم در فضای مجازی خواستار انتقام این شهدا شدند و رژیم صهیونیستی را به رفتن به درک وعده دادند.