کدام گرهگشایی در نیویورک؟! تیم برجام، بانی این گره است (خبر ویژه)
«تیم برجام در نیویورک بسیار ضعیف عمل کرد. رویکرد ضعیف آنان نوعی بیدادگری در حق تاریخ ملت ایران است».
روزنامه جوان در یادداشتی نوشت: ضعف عملکرد این تیم در هیاهوی سهو بیان یا سبقاللسان رئیسجمهور پنهان ماند، اما در حقیقت همان کسانی که سالهاست پشت دیوار غرب و برساختهای به نام «برجام» منتظر ایستادهاند و حالا هم میگویند «چند روز بیشتر در نیویورک میمانیم» تا القا کنند که خبری هست، باید مسئولیت این ضعف آشکار را برعهده بگیرند.
از رئیسجمهور میتوان با غمضعین عبور کرد- و ظاهراً باید در سالهای آینده خود را برای این وضع آماده کنیم- زیرا ایشان بهوضوح فاقد مهارتهای خاص سخنرانی سیاسی است. با یک فرض خوشبینانه و مثبت که ایشان «فرضمحال» را درنظر گرفته که «اسرائیل سلاحش را زمین نمیگذارد»، از این سخنان میگذریم، چون آشفتگی عجیب این سه جمله رئیسجمهور قابلوصف نیست: «ما آمادهایم تمام سلاحهایمان را بذاریم کنار، بهشرطی که اسرائیل هم بذاره کنار! یک سازمان بینالمللی بیاد در منطقه امنیت را تأمین کنه! اصلاً اون هم لازم نیست!...»، با اینحال همچنان بخش اصلی این رویکرد ضعیف بر گردن «تیم برجام» است. آمریکا در دوره گذار انتخاباتی است و متمرکز بر نابودی غزه و حالا جنوب لبنان. چنانکه برخی میگویند بمبارانها در این سطح کار خود آمریکاست. پس مذاکره با چنین آمریکایی که در حال قتلعام مسلمین است، دشوارتر است. اما این صورت واقعی مسئله نیست. متأسفانه صورت اصلی مسئله را کسانی که پشت تفکر «گرهگشایی در نیویورک» هستند، معمولاً پنهان میکنند. صورت حقیقی مسئله آن است که آمریکا نمیخواهد با ما «مذاکره منتهی به نتیجه و گفتوگوی سودمند دوطرفه» کند. از مذاکره طولانی و بیثمر سود میبرد. از پشت در منتظر گذاشتن تیم برجام حظی وافر دارد. برای همین است که یک دهه و اگر از آغاز بحث هستهای حساب کنیم دو دهه چنین کرده است.
اینچنین صورتی با چند روز بیشتر ماندن در نیویورک تغییر نمیکند، چنانکه در دو دهه گذشته تغییر نکرده است. البته تیم برجام میتواند تلاشش را بکند، اما سوابقی را که خود ساخته است باید پیشرو نگه دارد. اوباما برجام را امضا کرد، اما اجرا نکرد تا آنجا که عراقچی که اکنون میخواهد چند روز بیشتر در آمریکا بماند، در آن زمان اقرار کرد که آمریکا برجام را اجرا نمیکند. بایدن هم چهار سال وقت داشت که به برجامی که ترامپ پاره کرد بازگردد و بازنگشت. حالا بعد از سالها انتظار، چهار روز هم اضافه بر آن! این استدلال که آمریکا هرگز دنبال مذاکره برد- برد با ما نیست، تاکنون شواهد بسیار پیدا کرده است. هرچند برای عاقلان چنین استدلالی حصر عقلی دارد. برای همین معتقدم که اگر کسانی بخواهند چنین صورت مشخصی را که در دو دهه گذشته هر روز با شواهد بیشتر تقویت شده است، متغیر و متحول نشان دهند، بزرگترین بیدادگری را در حق مردم کردهاند. ممکن است کسی بگوید ثمماذا؟! بر فرض که صورت را همین درنظر بگیریم که شما میگویید، چنانکه دولت قبل تلاش کرد نشان دهد به مذاکره با آمریکا بدبین است، اما اقتصاد و بسیاری از مسائل ما سامان نگرفت. راهحل شما چیست؟ پاسخ به این پرسش را تاریخ به ما داده است، اما میتوان درسی تازه هم به آن اضافه کرد. وقتی مدرس میدید مجلس در برابر اولتیماتوم روسها ترسیده است، شجاعت را به آنان بازگرداند و گفت «آقایان! اگر بناست ما از بین برویم چرا با دست خودمان از بین برویم؟!» و مجلس هم ایستاد و نتیجه گرفت. اما آنچه بیشتر از اینها ما از تاریخ آموختهایم آن است که هیچ ملتی در تاریخ از استقامت بر حق خود بینتیجه نمانده است. مغالطهکاران در تاریخ همواره راهها را محدود به راهحل آسان خود نشان دادهاند و از راه سختگریزان بودهاند. برای احقاق حق، هیچ راه آسانی نداریم. هیچ ملتی با آسانگیری و دنبال تنبلی و راهحل ساده و سهو رفتن نتیجه نگرفته است. آنچه بین ما و آمریکاست، با لبخندها و چهار تا کلمه دیپلماتیک حلشدنی نیست. برخلاف آنچه بر قفای ما میبندند این آمریکاست که «یک ایدئولوژی سخت و تغییرناپذیر» دارد. هیچ منطق یا اخلاقیات یا انسانیاتی این ایدئولوژی آمریکایی را تغییر نمیدهد. چه چهار روز بیشتر در نیویورک بمانید چه چهل سال!