لجاجت و یکدندگی از منظر قرآن
علی پوریا
پافشاری در مخالفت امری، یکدندگی، نپذیرفتن سخن منطقی و معقول و خیره سری را لجاجت میگویند که رویهای مذموم و ناپسند است؛ زیرا چنین روحیه روانی و رویه رفتاری میتواند انسان را از دستیابی به حق و زندگی در سایه حقانیت باز دارد و زندگی فردی و اجتماعی بلکه سعادت دنیوی و اخروی را با چالش روبهرو میکند. بیگمان کسی که لجاجت پیشه میکند و در برابر حق بر باطل خویش پافشاری مینماید به معنای واقعی کلمه گرفتار خسران و زیان است(مائده، آیات 20 تا 24)، زیرا این لجاجتها موجب میشود تا دچار سنگدلی شده(بقره، آیات 63 تا 74) و در رفتارهای اجتماعی گرفتار فسق گردد و در جرگه فاسقین در آید(مائده، آیات 21 تا 26) و گرفتار لعن و نفرین خدا و پیامبران الهی شود. (همان)
از نظر قرَآن، وظیفه اهل حق از جمله پیامبران در برابر چنین افرادی که روحیه و رویه لجاجت دارند، اکتفا کردن به بیان حق و اجتناب از بحث و مجادله با آنان است.(انعام، آیه 191) بنابراین، لازم نیست تا بیش از اتمام حجت نسبت به آنان کاری انجام داد؛ زیرا عالمان مجادلهگر و لجوج هرگز تن به حق نمیدهند؛ چون دانسته و آگاهانه علیه حق موضعگیری کرده و بر باطل خویش اصرار دارند.(بقره، آیات 75 و 76) البته گاه برای اتمام حجت لازم است تا مباهلهای انجام شده و شکایت به درگاه خدا برده و مخالفان لجوج را لعن و نفرین کرد تا حقانیت با هلاکت برای آنان رقم بخورد.(آل عمران، آیات 60 و 61)
خدا به لجوجان هشدار میدهد که پافشاری بر باطل و همکاری و اتحاد بر باطل میتواند عامل خشم الهی و هلاکت در دنیا و عقوبت در آخرت باشد.(غافر، آیه 5؛ مؤمنون، آیات 45 تا 48)
اصولا کسانی که گرفتار لجاجت میشوند، چنان نسبت به حق واکنش منفی نشان میدهند که حتی مطالب اهل حق را شوخی گرفته و به استهزاء نسبت به آن میپردازند و وعدههای عذاب الهی که از سوی پیامبران داده میشود را تمسخر کرده و خواهان تحقق آن میشوند.
اینگونه است که گرفتار عذاب استیصال(ریشهکنی) در دنیا شده و به اسباب گوناگون نیست و نابود میشوند. (اعراف، آیات 73 تا 78؛ انبیاء، آیات 5 و 6؛ غافر، آیات 82 تا 84)
انتقام الهی(اعراف، آیات 130 تا 136)، آوارگی(مائده، آیات 21 تا 26)، حسرت بر فرصتهای از دست رفته به هنگام مشاهده عذاب(شعراء، آیات 200 تا 203)، محرومیت از پناه و پناهگاه و راهگریز(شوری، آیه 35)، گرفتاری به عذابهای گوناگون همچون صاعقه(بقره، آیه 55)، غرق شدن(اعراف، آیات 130 تا 136)، محرومیت از ثواب الهی(مطففین، آیات 10 تا 15)، گرفتاری به نفرین الهی(بقره، آیات 83 تا 89)و عذابها در آخرت و حتی در عالم برزخ(غافر، آیات 41 تا 50)، عذاب در دوزخ با آب جوش و داغ(غافر، آیات 96 تا 70)، خواری در آتش قیامتی(همان)، بسته شدن گردنها با غل و زنجیر در دوزخ(همان) و آتش سوزان(حج، آیات 8 و 9) از جمله آثار لجاجت به عنوان کیفر و عقوبت افراد لجوج است.
زمینههای لجاجت
ریشه این روحیه و رویه در افراد به زمینههای زندگی آنان باز میگردد؛ زیرا این امر یک دفعه پدید نمیآید، بلکه افراد کم کم در مسیری قرار میگیرند که روحیه لجاجت در آنان ایجاد و تقویت شده و به عنوان روحیه و در نهایت رویه رفتار در آنان در میآید.
هواپرستی(قمر، آیات 2 و 3)، تکبر(غافر، آیات 34 و 35؛ فصلت، آیات 13 تا 15)، خودبرتربینی(ابراهیم، آیات 9 و 10)، گرفتاری در دام فریب(ملک، آیات 20 و 21)، تقلید کورکورانه از نیاکان(اعراف، آیه 70؛ لقمان، آیات 20 و 21)، اطاعت از ستمکران(هود، آیات 50 تا 59)، پیروی از شیطان(حج، آیه 3)، ظلم بر خویشتن(انعام، آیات 33 و 35؛ نمل، آیات 13 و 14)، برتری طلبی (نمل، آیات 13 و 14)، رفاه و آسایش مادی دنیوی(شعراء، آیات 132 تا 136)، رفاه زدگی(مؤمنون، آیات 64 و 74 و 75)، تعصب بر باطل(نمل، آیه 61)، تجاوزگری(شوری، آیات 13 و 14)، روحیه حسادت(همان)، جهل علمی و عقلی(انعام، آیات 108 تا 111)، شبهه افکنی در امر حق حتی در صورت دریافت پاسخ نسبت به شبهات(اسراء، آیات 48 تا 51) و مانند این امور از مهمترین بسترهای لجاجت و ایجاد و تقویت آن است.
البته لجاجت یک امر فردی نیست، بلکه گاه مجموعهها و گروهها و احزاب نیز گرفتار لجاجت جمعی بر اساس گفتمان حاکم بر احزاب و گروهها میشوند و در سایه تقلید از یکدیگر و اموری دیگر، افراد و اعضای حزب و گروه حاضر به پذیرش حق نمیشوند وبرای نابود کردن حق به مجادلهگری باطل میپردازند.(غافر، آیه 5) در حقیقت این افراد لجوج با هم متحد میشوند تا با پافشاری بر امر ناحق و باطل، علیه باطل قد علم کنند.(همان)
برخی از ویژگیهای خانوادگی مانند ثروت و قدرت میتواند عامل لجاجت افراد باشد، چنانکه اشراف علی رغم مشاهده نشانههای حقانیت همچنان زیر بار حق نمیروند(یونس، آیات 75 تا 78؛ زخرف، آیات 46 تا 56)؛ چون تقلید کورکورانه از نیاکان و روحیه جرم و گناه(همان) موجب میشود تا بر باطل پافشاری کنند و تن به حقانیتی ندهند که بدان آگاه شدهاند.(همان)
حسین میرزایی خانقاه