kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۷۹۱۹
تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱۴۰۳ - ۲۰:۰۹
جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر- 52

انتقال پایگاه عملیاتی کنگره از برلین به پاریس

 
 
 
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
 
از نظر برخی، رابطه جوسلسون با لاسکی یک رابطه پدر پسری بود. ناتاشا اسپِندر می‌گوید: «جوسلسون لاسکی را به عنوان پسری که هرگز نداشت، می‌پرستید. او همیشه از لاسکی دفاع می‌کرد». لاسکی مخالف این تعاریف بود و ترجیح می‌داد که رابطه خود با جوسلسون را یک رابطه «برادرانه» توصیف کند. به هر حال جوسلسون خیلی زود فهمید که این دفاع همه‌جانبه [و اغراق‌آمیز] از لاسکی راهبرد بدی بوده است. بنابراین او با درخواست ویزنر مبنی بر حذف رسمی لاسکی از پروژه موافقت کرد. لاسکی تا آخر عمر کنگره به عنوان نزدیک‌ترین مشاور جوسلسون باقی ماند و پاداش‌های دیگری هم به او داده شد. لاسکی ظاهرا از قطار کنگره پیاده شده بود و اکنون ویزنر به سمت تبدیل کنگره آزادی فرهنگی به یک نهاد دائمی حرکت می‌کرد. تداوم آن توسط هیئت بازنگری پروژه‌های دهس1 در سال 1950 تایید شد، و اسم رمز QKOPERA به آن داده شد. یکی از اولین تصمیمات ویزنر انتقال پایگاه عملیاتی کنگره از برلین به پاریس بود. دلایل نمادین محکمی برای ترک مقر در برلین وجود داشت، اما به نظر می‌رسید این کار تهدیدات امنیتی فراوانی را در پی می‌داشت و دریچه نفوذ را برای طرف مقابل باز می‌کرد.
ویزنر به سیا پیشنهاد داد که مسئولیت اداره کنگره را زیر نظر لارنس دو نوفویل به جوسلسون بسپارد. دو نوفویل قرار بود از میز کارگران فرانسه سازمان سیا بر روند کار کنگره نظارت کند. هر دو آن‌ها پذیرفته شدند، آن‌ها از شغل‌های پوششی خود در دولت اشغالگر آمریکا در برلین استعفا دادند اما اسم‌ رمزهای خود را به همراه خود 
[از برلین] آوردند. «جاناتان اف سابا» اسم رمز جوسلسون و «جاناتان گیرینگ» اسم رمز دو نوفویل بود. در مرحله بعد، ویزنر با گماردن ایروینگ براون به عنوان عضو کلیدی کمیته راهبردی، که اندکی بعد از کنفرانس برلین تشکیل شده بود، او را وارد کنگره کرد. اتفاق مبارک این بود که اکنون کاستلر‌ها و سیلونه‌ها در کنار هم قرار گرفته بودند. زمانی براون را «دفتر خدمات استراتژیک تک نفره» و «افسانه‌ای‌تر از شخصیت‌های رمان ادوارد فیلیپس اوپنهایم» توصیف می‌کردند. او برای جِی لاوستُن، نماینده سابق کمینترن که اکنون ریاست ارتباط مخفی سیا با جنبش کارگری آمریکا را بر عهده داشت، کار می‌کرد. براون در پیگیری اهداف از طریق مسیر‌های مخفی بسیار خبره بود. او در سال 1948 توسط جورج کنان به عنوان نامزد ریاست دفتر هماهنگی سیاست‌ها انتخاب شد، مسئولیتی که نهایتا به فرانک ویزنر رسید. تام برِیدن، شخصی که به زودی مسئولیت QKOPERA به او سپرده می‌شد می‌گوید: «به یاد نمی‌آورم که تا به حال ایروینگ براون را با سکه‌هایی که متعلق به سیا نباشد دیده باشم». او می‌گفت آن [سکه‌ها] از طرف اتحادیه‌های کارگری به دست او رسیده است. پوشش خوبی بود. براون مسئول پرداخت حقوق و دستمزد بود اما از مشارکت در جلسات برنامه‌ریزی عملیات [هم] لذت می‌برد. او آدم باهوشی بود و اشراف کاملی بر مسائل داشت».
فرد دیگری که به کمیته راهبردی منصوب می‌شد جمیز برنهام بود. به خاطر حضور مستمر در محافل اطلاعاتی و سیاست گذاری، موفقیت کنگره با او معنی پیدا می‌کرد، او رابط حیاتی روشنفکران با دفتر ویزنر بود.‌ هاوارد‌ هانت دغلباز کثیف سیا که بعدها از عاملان دزدی اسناد از هتل واترگیت و پنهانکاری‌های بعدی آن بود2 می‌نویسد: «برنهام تقریبا در هر موضوع مورد علاقه تشکیلات ما مشاور دفتر هماهنگی سیاست‌ها بود». «او به یمن [داشتن] سابقه [افکا]خود تروتئیسمی3، ارتباطات گسترده‌ای در اروپا و به نوعی بر احزاب کمونیستی داخلی و خارجی و سازمان‌های صوری/اطلاعاتی نفوذ داشت».
با این حال همه از «سابقه تروتئیسمی» برنهام خوشحال نبودند. به گفته مایلز کوپلند مدیر اجرائی سیا، در ابتدا «مخالفت‌هایی در مورد معاشقه برنهام با چپ‌های افراطی صورت می‌گرفت (و تردیدهایی در مورد همقطار بودن او با سیدنی هوک، ایروینگ براون و دنیل بِل وجود داشت)، اما همه موافق بودند که اگر جیم یک کمونیست جدی بود، به حزب [کمونیست] می‌پیوست و یک تروتئیسم صرف باقی نمی‌ماند. به علاوه، [برنهام] به عنوان شخصی که از چپ افراطی به راست افراطی تغییر جهت داده، همراهی خوبی در مرکز مشاوران گوش به زنگ [و آماده به کار] سیا داشت». کوپلند، برنهام را «یک کاپیتالیست و امپریالیست صد در صدی، عاشق مادر، پای سیب، بیس‌بال، مراکز خدمات دارویی و [مؤمن به] دموکراسی آمریکایی» توصیف کرده و می‌گوید که او از وی اصل زیر را یاد گرفت: «اولین وظیفه هر گروه حاکم این است که خود را در قدرت حفظ کند». 
یکی از افراد دخیل در جنگ سرد گفته او «خیلی واضح به بیان حقه‌های کثیف می‌پرداخت». در اوایل سال 1953 برنهام نقش مهمی را در عملیات آژاکس سیا (عملیات آمریکایی کودتای 28 مرداد 1332 به سرکردگی کیم روزولت) ایفا کرد. عملیاتی که دولت محمد مصدق در تهران را سرنگون و شاه را جایگزین او کرد. ویزنر به این نتیجه رسید که طرح بسیار خام بوده و نیاز به «اندکی تغییرات ماکیاولیستی» دارد، که منظورش بهره‌گیری از درس تاریخ برنهام بود. در کتاب «باورمندان به اصول ماکیاولی» برنهام (که به کتاب راهنمای استراتژیست‌های سیا تبدیل شد)، او علاوه ‌بر ماکیاولی، از نظرات متفکران اصلی اروپا در حوزه مدرنیسم-گائتانو مسوکا، ویلفردو پارِتو، رابرت میشلز، ژُرژ سورل- بهره برد تا «نظریه سیاسی مساوات‌طلب را به چالش بکشد و نشان دهد که حکومت نخبگان حتی در عصر برابری نیز اجتناب‌ناپذیر بوده و همچنان باید تداوم داشته باشد». یکی از آشنایان قدیمی برنهام می‌گفت: تا به حال فقط یک بار شور و حرارت واقعی و روشنفکرانه برنهام را دیده‌ام، و آن هنگامی بود که درباره ماکیاولی صحبت می‌کرد.
پانوشت‌ها:
1- دفتر هماهنگی سیاست‌ها
2- as one of the Watergate » plumbers.» معنی تحت الفظی آن می‌شود: او یکی از لوله‌کش‌های واترگیت بود. (لوله‌کش یعنی کسی که مانع درز اطلاعات می‌شود و وظیفه لاپوشانی و پنهانکاری دارد). اصطلاح لوله‌‌کش‌های واترگیت برای خواننده نامفهوم بوده چون از بستر تاریخی این عبارت بی‌خبر است بنابراین ما مجبور شدیم آن را به صورت: از عاملان دزدی اسناد از هتل واترگیت و پنهانکاری‌های بعدی آن بود، که همان مقصود نویسنده و معنی دقیق نوشته است ترجمه کنیم
3- تروتسکیسم یا تروتئیسم، برداشتی از نظریه مارکسیسم از دیدگاه لئون تروتسکی است. شاخه‌ای از مارکسیسم بر مبنای آرای لئون تروتسکی