kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۷۹۱۴
تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱۴۰۳ - ۲۰:۰۹
کارشناسان سینما به بهانه انتصاب «رائد فریدزاده» پاسخ دادند

باید و نبایدهای رئیس جدید سازمان سینمایی

 
 
 
تصویر روز-
21 مهر 1403 با حکم وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، رئیس جدید سازمان سینمایی در دولت چهاردهم منصوب شد. رائد فریدزاده درحالی مدیریت سینمای ایران را برعهده گرفت که اوضاع سینما نسبت به سال 1400 که محمد خزاعی عهده‌دار این مسئولیت شد، کمی بهتر شده و حداقل سینما از نظر اقتصادی از کما خارج شده است و تولید، تا حدودی رونق گرفته است، تعداد قابل توجهی سالن جدید به سینمای کشور اضافه شده است و... با این حال، بیماری‌های مزمن سینمای ما همچنان ادامه دارند و به واقع باید گفت که سینمای ما شرایط مطلوبی ندارد. به مناسبت آغاز به کار رائد فرید زاده به عنوان رئیس سازمان سینمایی، نظر تعدادی از کارشناسان و آگاهان نسبت به مسائل سینما را درباره اولویت‌ها و باید و نبایدهای پیش روی فریدزاده جویا شدیم.
لزوم توجه به اسناد بالادستی 
سعید الهی، تهیه‌کننده و کارشناس فرهنگی گفت: انتظارات از یک‌ مدیر تازه منصوب شده مستلزم شناخت کافی از محیط و جغرافیای حوزه کاری آن مدیر است و نمی‌شود بر مبنای برخی سلائق شخصی و یا چشم اندازهای غیرقابل دسترسی که در ذهن محدود خود طراحی کرده‌ایم از او توقع داشت.
وی افزود: سینما پدیده بسیار پیچیده‌ای است که در سه وجه هنر، رسانه و صنعت ظاهر شده و به‌طور منطقی مدیر حاکم بر آن در هر جامعه‌ای ابتدا باید شناخت کافی از این سه موضوع داشته باشد. بی‌شک عدم اشراف هر مدیر در هر کدام از این بخش‌ها فعالیت در سینمای کشور را به سرمنزل مقصود نمی‌رساند.
این مدرس دانشگاه تأکید کرد: نکته مهم در مدیریت سینمای ایران تعیین جهان بینی و نوع نگاه کلان به هنر و به تبع آن سینماست و از آنجا که سینما متاسفانه همواره هر ۴ سال یک‌بار در اختیار یک دولت با طیف فکری خاص خود قرار می‌گیرد لذا شوربختانه نگرش مدیران هم پیرو تغییر دولت‌ها تغییر می‌کند.
الهی یادآور شد: این در حالی‌است که هنر و سینما در ایران تحت یک دکترین ثابت فرهنگی با مضمون رشد و تعالی جامعه فعالیت خود را بعد از پیروزی انقلاب از سر گرفته و تنها باید شیوه‌ها و روش‌های مدیریتی تغییر کند نه راهبردها و اهداف اصلی. اتفاقی که در دولت اصلاحات بوضوح شاهد آن بودیم و اساساً اغلب آثار سینمایی از فضای مفهومی و آرمانی همچون مقاومت، ایثار، دین مداری و... فاصله گرفت.
تهیه‌کننده مستند تحسین شده «قوی دل» گفت: از دکتر فریدزاده به عنوان یک مدیر جوان، کارآشنا، دنیا دیده و تحصیلکرده مدارج عالی در حوزه‌های سیاست فلسفه و سینما با این شرایط انتظار می‌رود با درک و 
ژرف اندیشی نسبت به اسناد بالادستی نظام در حوزه فرهنگ و سینما توجه ویژه داشته و از تعامل به توقعات حاکمیتی غافل نشوند.
وی اظهار داشت: سینما نیاز به آرامش دارد و این امر در گفت‌وگوی دوطرفه میان اهالی سینما و مدیران دولت و حاکمیت ایجاد می‌شود. تخطی از قوانین به هر طریق ممکن است موجب سوتفاهم و حذف این محیط گفت‌وگو شود.لذا حرکت بر مدار قانون و در عین حال تبیین شفاف ضوابط و مقررات برای جامعه سینمایی این اصطکاک‌ها را به کمترین حد می‌رساند.
الهی تصریح کرد: بی‌شک مدیر سینما نباید فراموش کند که نماینده حاکمیت و دولت برای نظارت، هدایت و حمایت از مخاطبان حوزه خود است. لذا شناخت حقوق و تکالیف دو طرف و تلاش برای اجرای هر یک از آنها از جمله وظایف دکتر فریدزاده است.
وی ادامه داد: زیاده‌خواهی و قانون‌گریزی آفت بسیار ناپسندی در بین برخی سینماگران شده که به نظرم ایشان می‌توانند با مطالعه و پژوهش کافی و در نظرگرفتن همه جوانب علاوه ‌بر مدیریت این رفتار ناخوشایند نسبت به تجدید نظر در قوانین بگونه‌ای که رضایت بیشتری از جامعه هدف سینما در همه زمینه‌ها جلب شود اقدام کند.
این کارشناس فرهنگی گفت: این یک حقیقت است که هنرمندان و چهره‌های مشهور سرمایه‌های اجتماعی هستند و برای حفظ آنها باید تلاش کرد اما به چه قیمتی بسیار اهمیت دارد. متولی این کار دشوار مدیریت سینماست و بر همین اساس همه باید تلاش کنیم تا نظام فرهنگی کشور متکی بر قوانین و اسناد مصوب پایدار بماند.
فریدزاده استقلال و اقتدار خودش را رعایت کند!
سیدرضا اورنگ، منتقد و مدرس سینما هم درباره الزامات رئیس جدید سازمان سینمایی گفت: اولین نکته‌ای که آقای فریدزاده باید در نظر داشته باشد، استقلال مدیریتی است. اگر استقلال نداشته باشد، کوچک‌ترین کاری هم نمی‌تواند انجام دهد. مدیر سینمایی خوب، یعنی مدیری که اقتدار و استقلال داشته باشد.
وی یادآور شد: عده‌ای دوره مدیریتی مرحوم سیف الله داد (دولت دوم خرداد) را بهترین دوره مدیریت سینمایی ما می‌دانند، اما این عده اشتباهات بزرگی که در این دوره رخ داد را نادیده می‌گیرند. از جمله این اشتباهات، تعطیلی مرکز اسلامی فیلمسازی باغ فردوس، از کار انداختن لابراتوار وزارت ارشاد، تعطیلی باکس‌های تدوین تصویر و صدا و... بود که سینمای ما به‌خاطر این تعطیلی‌ها آسیب جدی دید. به همین دلیل هم در حالی که در نیمه اول دهه 70 ما بیشترین تعداد مخاطب سینما را داشتیم، در نیمه دوم دهه 70 به کمترین مخاطب رسید. 
این منتقد ادامه داد: یکی از اشتباهات بزرگ در دوره معاونت سینمایی سیف‌الله داد، پر و بال دادن بیش از حد به خانه سینما بود و این نهاد صنفی دخالت زیادی در سینما کرد. این به سینمای ما خیلی آسیب زد. یکی از عواقب دخالت بیش از حد خانه سینما، ظهور تعداد زیادی تهیه‌کننده سوری است که بلای جان سینما شده‌اند. از آن زمان هر ساله بخشی از بودجه سینمایی وزارت ارشاد به خانه سینما می‌رود، درحالی که خانه سینما باید مستقل باشد.
اورنگ تصریح کرد: این اولین اشتباه رائد فریدزاده بود که همان ابتدای کار با سران خانه سینما دیدار کرد، درحالی که ابتدا باید با مدیران و کارمندان زیرمجموعه خودش یا با بزرگان سینما دیدار می‌کرد. الان ما نگران هستیم که آقای فریدزاده، دوباره اشتباهاتی که منجر به آسیب‌های زیادی به سینما شده را تکرار کند! امیدوارم که رائد فریدزاده زودتر به خودش بیاید و سینمای ایران را نجات دهد. 
وی در بخش دیگری از این مصاحبه گفت: فریدزاده مدیر جوانی است و مدت‌ها به عنوان معاون بین‌الملل بنیاد فارابی مشغول بوده، اما واقعیت این است که جایگاه ریاست سازمان سینمایی، جایگاه بزرگی است و مدیر این سازمان باید خودش هم بزرگی کند. مدیریت سینمایی یک حوزه گسترده با آدم‌هایی خاص است. اورنگ افزود: یکی از بزرگ‌ترین مشکلات در مدیریت سینما، اوضاع صنف تهیه کنندگان است. این طیف، به طور سوری در قالب اتحادیه تهیه کنندگان متحد شدند اما هنوز جدا از هم و مقابل یکدیگر ایستاده‌اند. از طرفی هم تعداد زیادی از عوامل تولید فیلم‌ها مدت‌هاست که بیکار هستند و امنیت شغلی ندارند. این‌ها مسائلی است که باید رعایت کنند.
این مدرس سینما درباره مشکل بزرگ سال‌های اخیر سینما، یعنی تورم فیلم‌های کمدی که اغلب هم مبتذل و دور از شأن سینمای ما هستند‌، توضیح داد: راه‌حل این مسئله در اکران فیلم‌های خارجی است. قبلا درآمد اصلی سینمادارها از اکران خارجی بود و از وقتی اکران فیلم خارجی محدود شد، مشکلات اقتصادی سینمادارها هم شروع شد. با توجه به هزینه بالای اداره سالن‌های سینما، سینماداران هم ترجیح می‌دهند فیلم‌هایی را نمایش دهند که از نظر اقتصادی تأمینشان کند. به همین دلیل مدیران و سینماگران خود به خود به سمت تولید فیلم‌های کمدی و نازل گرایش پیدا می‌کنند که دردسر کمتری هم دارند. مخاطب عام سینما هم بیشتر دنبال خنده در سینماست. از طرفی هم ما دیگر آن فیلمسازان قدرتمند که فیلم جدی بسازند نداریم. ما دچار فقر ژانر در سینمای ایران هستیم. مثلا ما ژانر وحشت نداریم. طوری که حتی اندک فیلم‌هایی که در این ژانر ساخته می‌شوند، بیشتر به فیلم کمدی شباهت دارند تا وحشت! اگر دنبال فیلم‌هایی با موضوعات جدی و اجتماعی هستیم، باید فیلمساز توانمند برای تولید چنین فیلم‌هایی هم داشته باشیم. متأسفانه حتی در آموزشگاه‌های سینمایی همچنین افرادی تربیت نمی‌شوند!
اورنگ در پایان اظهار داشت: مدیران سینمایی ما هنوز نتوانسته‌اند بین دو نوع روایت اجتماعی در سینما تفاوت قائل شوند. یعنی فرق فیلم سیاه‌نما با فیلم با موضوع اجتماعی را درک نمی‌کنند و آنها را یکی می‌دانند. سیاه‌نمایی به نیت فیلمسازها بر می‌گردد. یکی با دید هنری مشکلات جامعه را با هدف اصلاح، نمایش می‌دهد. اما سیاه‌نمایی وقتی اتفاق می‌افتد که فیلمساز عمدا مشکلاتی را با هدف آسیب زدن به جامعه نمایش دهد. در فیلم‌هایی که سیاه‌نما هستند اصلا راهکاری ارائه نمی‌شود و هدفشان هم فقط جشنواره‌های خارجی است. مدیران باید بین این دو نوع فیلم در حوزه اجتماعی تمایز قائل شوند و فیلم‌های مصلح را درمقابل سیاه‌نمایی حمایت کنند.