kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۷۴۲۲
تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۲
 مجله فارن‌افرز:  

موشک‌های ایران سرمستی ترور نصرالله را به کام اسرائیلی‌ها تلخ کرد

الوف بن، سردبیر روزنامه اسرائیلی‌ هاآرتص، در مجله «فارن‌افرز» آمریکا می‌نویسد: بعد از یک سال جنگ، اسرائیلی‌ها شکست‌خورده و سرشکسته هستند. سرخوشی ترور اسماعیل هنیه و سید حسن نصرالله با پاسخ ایران از بین رفت. 
 
 
 
 
رژیم صهیونیستی پس از یک سال جنگ و جنایت در منطقه، از فلسطین اشغالی گرفته تا لبنان و سوریه و یمن، نه‌تنها به اهداف خود دست پیدا نکرده، بلکه روزبه‌روز به نابودی نزدیک‌تر می‌شود. این رژیم به‌رغم دستیابی به پیروزی‌های نظامی، در حوزه‌های داخلی، سیاسی، اقتصادی، و بین‌المللی شکست خورده و آینده‌ای به‌مراتب تیره‌تر پیش‌رو دارد. اینها واقعیاتی است که مجله‌ آمریکایی «فارن‌افرز» طی گزارشی مفصل تحت عنوان «تناقضِ شکستِ اسرائیل» آنها را تشریح کرده است. «آلوف بن» سردبیر روزنامه‌ اسرائیلی «هاآرتص» و نویسنده‌ گزارش، توضیح می‌دهد که چگونه ساکنان فلسطین اشغالی پس از یک سال زندگی در سایه‌ جنگ، اکنون ناامید و سرخورده هستند. «بن» همچنین با اشاره به موشکباران رژیم صهیونیستی توسط ایران خاطرنشان می‌کند که این عملیات سرمستی اسرائیلی‌ها از شهادت «سید حسن نصرالله» دبیرکل حزب‌الله لبنان، را نیز به کام آنها تلخ کرد. گزارش مذکور در مجله‌ بسیار شناخته‌شده‌ فارن‌افرز در انتها تصریح می‌کند تنها راه برقراری صلح در منطقه و فلسطین اشغالی، تشکیل کشور مستقل فلسطینی در نوار غزه و کرانه‌ باختری است. آنچه در ادامه می‌خوانید، گزیده‌ای از گزارش فارن‌افرز است.
۷ اکتبر سال قبل، حماس سازمان‌های نظامی و اطلاعاتی مشهور [به قدرتِ] اسرائیل را غافلگیر کرد. هر دویِ این تشکیلات از سال‌ها قبل می‌دانستند این گروه مسلح فلسطینی دارد خودش را برای حمله به اسرائیل و کشتن و ربودن سربازان و شهروندان آن آماده می‌کند. با این حال، باور نمی‌کردند حماس جرأت یا توان اجرای موفقیت‌آمیز چنین عملیات بی‌سابقه‌ای را داشته باشد.
 ارتش و سازمان‌های اطلاعاتی اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، و عموم مردم اسرائیل همگی اعتقاد داشتند مرزهای مستحکم‌سازی‌شده‌ جنوبی کشورشان آن‌قدر غیرقابل‌ نفوذ و توازن قوا آن‌قدر به نفع اسرائیل است که حماس هرگز وضعیت موجود را به چالش نخواهد کشید. اما حماس دقیقاً همین کار را کرد. طی روزها و هفته‌های پس از آغاز حمله‌ ویرانگر این گروه، یکی از اظهارات رایج در میان اسرائیلی‌ها این بود: «همه ‌چیز عوض شده.» و از قضا، برای مدتی به نظر می‌رسید همین‌طور است: حمله‌ حماس، اعتمادبه‌نفس بنیادین اسرائیلی‌ها را از بین برد و باورهای دیرینه درباره‌ امنیت، سیاست و هنجارهای اجتماعی کشور را متزلزل کرد. همزمان با انتشار جزئیات درباره‌ ناتوانی در جلوگیری از حمله‌ حماس و همچنین دیر رسیدن برای نجات ساکنان مناطق مرزی و پاسگاه‌های نظامی، رهبران ارتش اسرائیل عملاً یک‌شبه اعتبارشان را از دست دادند. 
یک سال جنگ
نتانیاهو یک «کابینه‌ جنگ وحدت» تشکیل داد که جناح‌های سیاسی مختلف (و معمولاً تشنه به خون یکد‌یگر) در آن نماینده داشتند؛ و ظرف چند روز، حدود ۲۵۰,۰۰۰ نیروی ذخیره را برای آغاز ضدحمله علیه غزه فراخواند. ارتش اسرائیل، پس از غلبه بر شوک اولیه‌اش، با کینه دست به مبارزه‌ متقابل زد؛ و برای انجام وظیفه‌ای که به عهده‌اش گذاشته شده بود، یعنی متلاشی کردن ظرفیت‌های نظامی و حکومتی حماس، بخش‌های زیادی از غزه را با خاک یکسان کرد، حدود دو میلیون غزه را درون این باریکه آواره نمود، و بیش از ۴۰,۰۰۰ فلسطینی را کشت. با این حال، و به‌رغم اشغال حدود یک‌سوم از اراضی غزه توسط ارتش اسرائیل، بسیاری از اسرائیلی‌ها، وضعیت فعلی را مصداق شکست می‌بینند. با وجود بسیج کامل و حمایت تقریباً تزلزل‌ناپذیر دولت آمریکا، ارتش اسرائیل نتوانسته پیروز شود؛ یحیی سنوار، رهبر حماس، تسلیم نشده؛ و حدود ۱۰۰ گروگان اسرائیلی در غزه مفقود هستند که، طبق اظهارات عمومی نتانیاهو، حدود نیمی از آنها هنوز زنده‌اند.
این بن‌بست فاجعه‌بار، همراه با انزوای جهانی فزاینده‌ اسرائیل و چشم‌اندازِ روزبه‌روز تیره‌تر اقتصادی، به احساس ناامیدی و استیصال ملی در این کشور منجر شده. واقعیت این است که، جنبه‌های مهم سیاسی و اجتماعی در اسرائیل، از روزِ بعد از حمله‌ حماس تا امروز، به طرز شگفت‌آوری، تقریباً بدون ‌تغییر مانده‌اند: شهروندان مناطق مرزی در شمال و جنوب، همچنان نمی‌توانند به خانه‌هایشان بازگردند. نبرد چندجانبه‌ اسرائیل علیه دشمنان خارجی‌اش، به جای متحد کردن یهودیان اسرائیل علیه یک دشمن خارجی مشترک، صرفاً شکاف‌های اجتماعی و سیاسی موجود بین مخالفان و حامیان نتانیاهو را عمیق‌تر کرده است.
 نتانیاهو برخلاف انتظارِ هم دشمنان و هم دوستانش، همچنان مرکز ثقل سیاست در اسرائیل است. و ائتلاف جناح راستی‌ای که او را در قدرت نگه داشته، تلاشش را برای سرکوب جنبش حامی تشکیل کشور فلسطین و «جایگزینی نخبگان اسرائیل» (حسن ‌تعبیری برای اشاره به نابود کردن نهادهای دموکراتیک و لیبرال اسرائیل) تشدید کرده است.
جبهه‌ شمالی
سپس، ۱۷ سپتامبر، ارتش اسرائیل شروع به انجام زنجیره‌ای از ضدحملات جسورانه علیه مهیب‌ترین دشمنش در همسایگی خود کرد: حزب‌الله لبنان، که یک روز پس از حمله‌ حماس به جنوب اسرائیل، جبهه‌ دومی را در شمال این کشور گشوده بود. اسرائیل سید حسن نصرالله، رهبر دیرینه‌ حزب‌الله، را ترور کرد و دست به حمله‌ زمینی به جنوب لبنان زد. بخش عمده‌ای از تفسیرهای رسانه‌ای جریان اصلی در اسرائیل، گسترش خصومت‌ها در مرزهای شمالی اسرائیل را به عنوان یک فرصت معرفی کرده‌اند: فرصتی برای اسرائیل تا نه‌تنها حزب‌الله را درهم بکوبد، بلکه به خودش ثابت کند که بالاخره بعد از یک سال ضربه‌ روحی و تزلزلِ هولناک، در مسیر درست افتاده؛ اثبات کند دوباره به هویتِ باهوش، قدرتمند، الهام‌بخش در حوزه‌ فناوری، و موردِ تحسینِ جهانیِ خود برگشته. اما همان‌طور که جنگ غزه، برخلاف پیش‌بینی اسرائیلی‌ها، بسیاری از واقعیت‌های تهدیدآمیز اساسی علیه اسرائیل را تغییر نداد، این جبهه‌ جدید هم تغییری در آنها ‌به‌وجود نخواهد آورد؛ مگر اینکه ‌ اسرائیل با تغییرات عمیق‌تری رودررو شود که باید در سیاست‌های خود در قبال فلسطینی‌ها و در حوزه‌ سیاست داخلی ایجاد کند. آمریکا و کشورهای بزرگ اروپایی در برابر اقدامات اسرائیل در غزه صرفاً مقاومت [و مخالفت] نمادین از خود نشان داده‌اند. غرب عملاً دست اسرائیل را در عملیات‌هایش در غزه باز گذاشته و تاکنون هیچ تلاش واقعی‌ای برای احیای روند صلح اسرائیل و فلسطین انجام نداده و تسلیم اظهارات نتانیاهو شده که می‌گوید الآن زمان مناسبی برای این کار نیست. با این حال، به‌رغم حمایت دولت‌های غربی از کارزار جنگی اسرائیل، اسرائیلی‌ها به طور فزاینده‌ای احساس می‌کنند در میان مردم سایر نقاط جهان منزوی شده‌اند. بخشی از این احساس انزوا موجه است: بیشتر خطوط هوائی خارجی پروازهایشان به تل‌آویو را متوقف کرده‌اند. و رتبه‌ اعتباری اسرائیل به پایین‌ترین حد خود در تاریخ رسیده. اما بخشی از این حس انزوا خود تحمیل ‌شده است: رسانه‌های عبری جریان اصلی، اعتراضات در دانشگاه‌های غربی و مکان‌های عمومی در حمایت از فلسطین را برجسته می‌کنند، اگرچه تا حد زیادی ادعای نتانیاهو را می‌پذیرند که این اقدامات تجسم قدیمی‌ترین و غیرمنطقی‌ترین اَشکال نفرت از یهودیان است. به همین ترتیب، ادعاها درباره‌ ارتکاب جنایات جنگی یا تلاش اسرائیل برای نسل‌کشی در غزه (پرونده‌هایی که در حال حاضر در دو دادگاه بین‌المللی در دست رسیدگی هستند) نیز بازتاب داده می‌شود، هرچند این اخبار نیز در اسرائیل، به طور کلی، به عنوان پروپاگاندای شرورانه توصیف می‌شوند.
ورود ایران به معادله
اعتمادبه‌نفس اسرائیلی‌ها در ماه سپتامبر، پس از تشدید حملات دولت علیه حزب‌الله، تقویت شد. حزب‌الله پس از ۷ اکتبر نشان داده بود قادر است شهرها، فرودگاه‌ها، و نیروگاه‌های اسرائیل را در حمایت از حماس، نابود کند؛ و ارتش اسرائیل را مجبور کرده بود نیروهای زمینی‌اش را بین دو جبهه‌ جنوب و شمال اسرائیل تقسیم کند. از نظر اسرائیلی‌ها (که از ۷ اکتبر تا آن زمان لگدکوب و سرخورده بودند) ضدحمله‌ ارتش اسرائیل یادآور جنگ شش‌روزه‌ ۱۹۶۷ بود که اسرائیل در آن هم به لطف برخورداری از نیروی هوائی برتر به‌سرعت پیروز شد. نتانیاهو اعلام کرد که اسرائیل در حال «پیروز شدن» در جنگ است و ایران، حامی حزب‌الله، را نیز به حملات مشابه تهدید کرد. وزارت آموزش اسرائیل دستور داد در مدارس مذهبی دولتی رقص شادی انجام شود. یهودیان سکولار و لیبرال اسرائیل هم، اگرچه در ملأعام پایکوبی نمی‌کردند، اما آنها هم شاد بودند و خلبانان شجاع و مأموران اطلاعاتی باهوش خود را، که موجب ایجاد این حس پیروزی شده بودند، تحسین می‌کردند.
به گزارش مشرق، با این حال، این سرخوشی به‌سرعت از بین رفت. ایران با شلیک تعداد زیادی موشک [به ترور اسماعیل هنیه و سید حسن نصرالله و سردار نیلفروشان] واکنش نشان داد و تروریست‌ها [افراد شهادت‌طلب] شش نفر را در ایستگاه قطار شهری تل‌آویو کشتند. عملیات زمینی نوپای اسرائیل در لبنان پیشاپیش از نظر تلفات نظامی پرهزینه‌تر از حملات هوائی و عملیات‌های ویژه‌ قبلی نشان داده. بدیهی است که یک جنگ منطقه‌ای گسترده‌تر با حضور ایران، دست اسرائیل را از رسیدن به پیروزی‌های سریع و پایدار کوتاه خواهد کرد. و احساس شکست اسرائیلی‌ها بزرگ‌تر از آن است که مأموریت‌های موفقیت‌آمیز علیه حزب‌الله و حتی ایران، بتوانند آن را تغییر دهند. برای اسرائیلی‌ها ضروری است که بپذیرند واقعیت‌های گسترده‌تر پیرامون آنها واقعاً از ۷ اکتبر به این سو تغییر کرده و راهبرد آنها نیز باید به همین نسبت تغییر کند.