چرا مبتذلسازان به یکباره فاز ضدابتذال برداشتهاند؟!
سعید متین
چندی است برخی افراد معلومالحالی که سالها این سینما را با سیاه مشقهای سخیف خود به ابتذال کشاندند، از مبتذل شدن سینمای ایران و ساخت فیلمهای مبتذل به سبک و سیاق فیلمفارسیهای پیش از انقلاب سخن میگویند!تا اینکه با سوءاستفاده از حافظه فاجعه بار تاریخی موجود، تصور شود تا همین چند سال قبل در این سینما جز آثاری مانند «همشهری کین» و «ادیسه فضائی» و «پدر خوانده»، فیلمی ساخته نمیشده!
اما متاسفانه همین حضرات، سالها یکه تاز این سینما بودند و برای فیلمفارسیهای سخیف فرش قرمز پهن کردند. همان سالهایی که به بهانه باز کردن فضای سینما، هر خزعبلاتی ساخته شد؛ از به اصطلاح کمدیهای پایین تنهای تا عشقولانههای ضربدری و مربعی و ذوزنقهای و... و امثال مرحوم محمدرضا اعلامی(سازنده اثر قابل تاملی مثل «نقطه ضعف») را به ساخت فیلم «ساقی» کشاندند و کاظم معصومی خوش ذوق (که فیلمی مانند «دزد و نویسنده» را در کارنامهاش داشت) را به تولید فیلم «ازدواج غیابی» واداشتند! اینک به گونهای حرف میزنند که انگار نه انگار در اوج سینمای امید و اعتدالشان، هجویاتی همچون «50 کیلو آلبالو» و «رحمان 1400» افتخارشان بود؛ آثاری به شدت دری وری که شخص وزرای ارشاد وقت ورود کرده و این فیلمها را از پرده پایین کشیدند! انگار نه انگار همین فیلمفارسی که حضور مشابههایش در سینمای امروز ایران را نشانه ابتذال میدانند، در همان سالها مقتدایشان بود و در مراسم و جشنی نبود که دست و پای دو سه تا از همان فیلمفارسی بازان و سازان را نبوسند و آنها را پدر و مادر سینمای امروز ایران ندانند! همان روزگاری که اگر فردی میگفت فیلمفارسی مظهر ابتذال است، به گوینده میتوپیدند و متهم میکردند که با سینمای درخشان آن دوران چرا دشمنی میکنید؟
حالا که دور، دور متهم کردن است، فیلمفارسی مبتذل شده، ناگهان فیلمهایی که امروز پرفروش شدهاند، نمونههای ابتذال به شمار آمدهاند؟!
در حالی که همین حضرات اساسا دروازههای فیلمفارسی و ابتذال را در سینمای پس از انقلاب در دوران حاکمیت خود و اعوان و انصارشان بر فرهنگ و هنر و سیاست این مملکت، باز کردند.
در سال 1376 و پس از پایان شانزدهمین جشنواره فیلم فجر، در حالی که مرحوم سیف الله داد (معاونت وقت سینمایی)، اصحاب رسانه را در سالن اجتماعات ساختمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جمع کرده بود، ضمن عذرخواهی بابت فیلمهایی که در جشنواره آن سال به نمایش درآمدند، صریحا گفت که بر جشنواره فجر آن سال، ابتذال سایه افکنده بود و سپس همه را دعوت کرد تا با تشریک مساعی، به مقابله با ابتذال یادشده، بپردازند.
متاسفانه از آن پس به جای عمل به توصیه سیف الله داد، برخی فیلمسازان با سوءاستفاده از فضای ایجاد شده در دوران به اصطلاح اصلاحات که شکستن هر گونه خط قرمزی را نوعی فضیلت مینمایاند، هر چه بیشتر در گرداب فیلمفارسی و ابتذال فرو رفتند و این غرق شدن تا آنجا پیش رفت که 3 سال بعد در 21 شهریور 1379 و در مراسم اختتامیه جشن خانه سینما، مجید مجیدی یکی از فیلمسازان معتبر سینمای ایران که در آن دوره دبیر جشن خانه سینما بود، صراحتا از صدای پای ابتذال سخن گفت. مجیدی در آن سخنرانی گفت:
«... گوش بداریم که صدای پای ابتذال به راحتی به گوش میرسد. آنچه روزگاری به درست یا به غلط با واژه فیلمفارسی میخواندیمش، دوباره سر و گوشی میجنباند، تابلوهای رنگارنگی که فقط در کار فریب چشمهایند و با اندیشه و آگاهی بیگانهاند، دوباره درسر چهارراهها حاضر میشوند. ترانه خوانیهای کوچه و بازاری، عشقهای کاغذی و لحنهای کلاه مخملی دوباره در فیلمها ظاهر میشوند. چه کسی مقصر است؟ ما به عنوان سینماگر؟ یا سیاستگذارانی که با سیاستهای غلط چنین التهاب و تشنگی کاذب را درجامعه، ایجاد کردند یا مخاطبان ما، یعنی مردم که ذائقههایی این چنین پیدا کردهاند؟»
مجیدی 8 سال پس از آن نیز در اوایل دی ماه 1387 طی یک سخنرانی در سمينار «نقد سينماي اجتماعي و سينماي ديني» در دانشگاه علامه طباطبايي، کلیت سینمای ایران طی دوران موسوم به اصلاحات را مبتذل خواند و گفت:»...يكي از گلههاي من به آقاي خاتمي هم همين مسئله بود، چرا كه عليرغم علاقهاي كه به شخصيت ايشان دارم، بايد بگويم كه در دوره ايشان عليرغم فضاي آزادي كه وجود داشت، چيزي جز ابتذال نصيب سينماي ما نشد.»
سینمای ایران بعد از دوم خرداد 1376 تحت تاثیر فضای ایجاد شده، آرامآرام دچار اضمحلال شد. طبق آمار رسمی، سال 1382 بدترین سال سینمای ایران به لحاظ حضور تماشاگر، فروش بلیط و ساخت فیلم بود. درصد فیلمهای ژانر سینمای دفاع مقدس (به عنوان اصیلترین ژانر سینمای ایران) در آن سال به صفر رسید. در واقع ریشههای ابتذال سینمای امروز را میتوان در همان دوران جستوجو نمود. در طی آن دوران بسیاری از فیلمها با حداقل تماشاگر اکران شدند و سینمای ایران دچار بحران فزایندهگریز تماشاگر شده بود. شاید کسی باور نکند که در همان روزگار فیلمی به نام «همکلاس» (سعید خورشیدیان) را روی پرده سینما مشاهده کردم که افتتاحیه آن تنها با یک نفر تماشاگر برگزار شد!
از میان فیلمهای مبتذلی که از آن روزها به خاطر دارم و به نظرم دیدن آنها بر تمام دوستانی که آثار مبتذل امروز را توی بوق کردهاند، واجب است! لازم است به نمونههای زیر اشاره کنم:
«گاومیشها» (کارگروهی-1377)، «شب بخیر غریبه» (علی عسکری-1378)، «خاکستری» (اسماعیل میرفلاح-1379)، «عروسی مهتاب» (خسرو ملکان-1375)، «آواز خوان» (کاظم معصومی-1379) و...
فیلمهایی که باهیچ خط زیراستانداردی هم همخوانی نداشتند. فیلم «گاومیشها» آنقدر مبتذل بود که فیلمساز اولیهاش یعنی اکبر صادقی حاضر نشد حتی اسم خود را به عنوان کارگردان، پای آن بگذارد و به جای نامش در تیتراژ از عنوان کارگروهی استفاده شد!
سینمای مبتذل پس از دوران به اصطلاح اصلاحات، اگرچه مدتی به محاق رفت و ترمزش تا حدودی کشیده شد ولی در دولت دهم به اصطلاح اصولگرا پا را از بسیاری خط قرمزها فراتر گذارد و در دولتهای یازدهم و دوازدهم چنان به اوج خود رسید که صدای وزرای وقت فرهنگ و ارشاد همان دولتهای به اصطلاح تدبیر و امید را درآورد! یعنی آش آنقدر شور بود که صدای خان را هم درآورد!
اینگونه میشود که یکی از پرچمداران مبارزه با ابتذال به عنوان رئیس یکی از صنوف اصلی خانه سینما در شرایطی بیانیه ضد ابتذال صادر میکند که تازهترین فیلمش بر پرده سینما، خود گواهی عمق ابتذال این شبه فیلمساز است!