kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۷۲۷۲
تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱۴۰۳ - ۲۱:۵۴

حالات سه‌گانه قلب در قرآن

 
 
خلیل منصوری
قلب در بیشتر کاربردهای قرآنی به قوه ادراکی و حقیقت انسان اطلاق می‌شود که مورد خطاب و عتاب و امر و نهی خداست و به معنای عضو صنوبری بدن انسان نیست. این مفهوم از قلب در قرآن با واژگان دیگری چون فواد و صدر و مشتقات آن 
به کار رفته است. در قرآن بیان شده که قلب انسانی دارای حالات گوناگونی است که سه حالت اصلی آن، با عناوینی چون قلب سلیم،‌ قلب منیب و قلب مریض در قرآن مطرح شده است. نویسنده در این مطلب به این سه حالات گوناگون قلب پرداخته است. 
***
قلب‌، حقیقت انسان و کانون ادراک و احساسات 
بر اساس آموزه‌های قرآنی، قلب که با عناوینی چون صدر و فواد نیز بیان می‌شود، حقیقت انسان و قوه ادراکی بشر است به گونه که مخاطب اوامر و نواهی الهی قرار می‌گیرد. قرآن در آیات بسیاری به این حقیقت اشاره می‌کند که قلب انسان، كانون ادراك و شناخت اوست.(بقره، آیات 7 و 88 و 93 و 97)از این کانون ادراک گاهی با عنوان روح، نفس و قوه تعقل نیز یاد می‌شود.
این قلب است که حقایق هستی را از طریق ابزارها و منابع شناختی ظاهری و غیر ظاهری یا حسی و غیرحسی به دست می‌آورد و نسبت به عوالم خود و نیز عوالم بیرونی و هستی، شناخت و آگاهی و علم کسب می‌کند.(اعراف،  آیه 179) از این رو، هر گونه عدم فهم و عدم ادراک‌، به قلب نسبت داده می‌شود؛ زیرا اگر این دستگاه به درستی کار نکند انسان نمی‌تواند ادراک و شناخت و علمی داشته باشد. بر همین اساس خداوند در آیات قرآن به اموری چون بسته و ممهور شدن قلب اشاره می‌کند و می‌فرماید که برخی از انسان‌ها با آنکه همه ابزارها و قوای ادراکی و شناختی چون گوش و چشم را دارا هستند ولی از شناخت حقیقت ناتوانند.(بقره، آیه 7؛ نحل، آیه 108)
فقه به معنای فهم عمیق، قابلیتی است که خداوند برای قلب بشر قرار داده است،‌ اما بشر با عوامل گوناگون، آن را محدود کرده و از میان می‌برد.(اعراف، آیه 179؛ مطففین، آیه 14؛ منافقون، آیه 3؛ حدید، آیه 16) از همین‌رو انسان با داشتن قلب‌، ناتوان از درک حقایق می‌شود و مثلا بسيارى از انسانها از فهم حقايق و معارف الهى، به رغم داشتن قلب محروم می‌شوند.(اعراف،‌ آیه 179)
از نظر قرآن، قلب انسان، مخزن اسرار اوست.
(آل عمران، آیات 29 و 154؛ مائده، آیات 7 و 116 ) و این تنها خداوند است که به اسرار نهان او آگاه است.(همان)
همچنین قلب انسانی، کانون عواطف و احساسات بشری است.(آل عمران، آیه 103؛ زمر، آیه 23؛ حدید، آیه 27) پس انسان هم از نظر ادراکی و هم از نظر عواطف، وابسته به چیزی است که از آن به قلب یاد می‌شود و اگر قلب نبود انسان به معنای آنچه می‌شناسیم وجود نداشت.
نقش قلب انسان را می‌توان در اموری چون ایمان و کفر(بقره، آیات 8 و 10 و 93؛ نساء، آیه 155)، خوف و رجا(انفال، آیه 2؛ حج، آیات 34 و 35)، محبت و نفرت
(بقره، آیه 118؛ آل عمران، آیات 118 و 119؛ حجر، آیه 47)‌،‌ تعقل و علم و فهم و ادراک(حج، آیه 46؛ نجم، آیات 10 و 11)،‌ تقوا و فجور(حج، آیه 32)، حیات و زندگی(انفال، آیه 24) تصمیم گیری و جزم فکری و عزم ارادی(احزاب، آیات 4 و 5)، تعصب و غیرت(فتح، آیه 26)، هدایت و گمراهی(آل عمران، آیه 8؛ تغابن، آیه 11) و ایمان و کفر(همان و نیز بقره، آیه 93) و مانند آن شناسایی کرد. پس اگر قلب آدمی نبود ما در این امور به گونه‌ای دیگر بودیم و این قلب است که زندگی ما را معنا و مفهومی دیگر می‌بخشد و در همه این امور و مانند آن نقش اساسی را ایفا می‌کند.
حالات گوناگون قلب
قلب را از آن رو قلب نامیده‌اند که همواره در احوالات گوناگون دگرگون می‌شود و کمتر در یک حالت ثابت و پایدار است. دگرگونی‌های پیاپی و مداوم قلب موجب می‌شود تا نتوان برای قلب یک عنوان ثابت برای احوالات آن تعیین کرد.
در قرآن، برای قلب احوالات گوناگونی گفته شده که از جمله آنها می‌توان به اضطراب قلب(نازعات، آیه 10)، آرامش و اطمینان قلب(بقره، آیه 260؛ آل عمران،
 آیه 126؛ انفال،‌آیه 10)، مرض قلب(بقره،‌ آیه 10؛ انفال، آیه 49)‌، سلامت قلب(شعراء، آیه 89)، ‌قساوت قلب (بقره، آیه 74)، خشیت قلب(همان)، انابت قلب(ق، ‌آیه 33)‌،رافت قلب(حدید، آیه 27)، رحمت قلب(همان)، رقت قلب
(آل عمران، آیه 159)‌، اشمئزاز قلب (زمر،‌ آیه 45)‌، تنگی قلب(حجر،‌آیه 97؛ شعراء، آیه 13) شرح صدر
(زمر، آیه 22)‌، انحراف قلب(آل عمران، آیه 8)، طهارت قلب(مائده، آیه 41)، تیرگی و زنگار قلب(مطففین، آیه 14)، قلب لین(زمر، آیه 23)، انعطاف قلب(انفال، آیه 2؛ زمر، آیه 23)‌،‌ خشوع قلب (حدید، آیات 16 و 17)، بصیرت و بینایی قلب(انعام، آیه 50؛ هود، آیه 24؛ رعد، آیه 16؛ فاطر، آیه 19) و مانند آن اشاره کرد. در این میان سه حالات از احوالات قلب جزو حالات اصلی و بنیادی است که شامل سلامت، انابت و مرض است.
1. قلب سلیم: خداوند انسان را با قلبی سالم آفریده است. لذا همه حقایق هستی را به خوبی درک و فهم می‌کند و می‌تواند در مسیر کمالی حرکت کند و انسان را به کمال مطلوب نهائی برساند. قلب سلیم از نظر قرآن دارای ویژگی‌هایی است که برخی از حالات پیش گفته قلب در آن دیده می‌شود. به عنوان نمونه قلب سلیم 
به سبب سلامت آن دارای رافت،‌ رحمت، خشیت، رقت، طهارت‌، نرمی و انعطاف است. خداوند چنین قلبی را قلبی خالی از هر گونه شائبه شرک می‌داند.(صافات، آیات 83 تا 85) همین قلب سلیم است که به سبب رهایی از هر گونه امراض روحی و اخلاقی انسان را در مسیر کمال و وصول به خدا و بهشت قرار می‌دهد(همان) قلب سلیم دارای آثاری است که از جمله آنها می‌توان به آرامش و رهایی از هر گونه اضطرابی اشاره کرد.(رعد، آیه 28) این قلب به سبب همان ویژگی‌اش دریچه گشوده به سوی نعمت‌های الهی است و از عنآیات خاص خداوندی نیز بهره می‌برد.(فجر، آیات 27 تا 30) 
استقامت و  ثبات از دیگر ویژگی‌های قلب سلیم است.(انفال، آیه 9 تا 11) همچنین ایمان به خدا(رعد، آیه 28)، قدرت بر انجام دادن كارهاى سخت و مخاطره آميز(قصص، آیات 7 تا 10)، بهره‌مندی از امدادهای غیبی و پیروزی (آل عمران، آیات 123 تا 126) از دیگر آثار سلامت و آرامش قلب است.
2. قلب مریض: دومین حالت اساسی قلب حالت مرض است. قلب انسان گرفتار مرض اخلاقی و اعتقادی می‌شود و سبب آن نیز بر اساس آموزه‌های قرآنی گناه است. ارتکاب گناهان در یک فرآیندی قلب را از حالت سلامت آن خارج و بیمار می‌کند. البته مرض قلبی دارای درجات و مراتبی است که در قرآن برای هر درجه از آن نامی گذشته شده است. از جمله مراتب مرض قلب می‌توان به انحراف و زیغ قلب(آل عمران، آیه 8)، زنگار گرفتگی (مطففین، آیه 14)، تنگی (حجر، آیه 97)، سنگدلی(بقره، آیه 74؛ حج، آیه 53) و مانند آن اشاره کرد.
 از نظر قرآن کافران و مشرکان و منافقان گرفتار بیماردلی هستند.(احزاب، آیه 12؛ محمد، آیات 20 و 24) بیماردلی دارای آثاری چون آزاررسانی به مؤمنان
(احزاب، آیات 59 و 60)، ارتداد و گرايش آنان به كفر
(مائده، آیات 51 تا 54)، برخورد استهزاآميز با عقاید و افکار دیگران(بقره، آیات 10 تا 14؛ مدثر، آیات 30 و 31)، اعراض از داوری عادلانه(نور، آیات 48 و 50)، افتراء و متهم کردن اهل ايمان به سفاهت و بى خردى(بقره،‌آیات 10 و 13)، انذار ناپذیری(بقره، آیات 6 تا 10)، پلیدی و افزایش خباثت(توبه، آیه 125)، از بین رفتن اعمال نیک(مائده، آیات 52 و 53)، حق ناپذیری و ممانعت از شناخت حق(حج، آیات 52 و 53)، نیرنگ زدن و دروغگویی (بقره، آیات 8 تا 10)،طمع به زنان نامحرم(احزاب، آیه 32)، ظلم و ستم و خواری (مائده، آیات 51 و 52)، فتنه‌گری(آل عمران، آیه 7)، افتادن در دام فتنه(حج، آیه 53)، فساد(بقره،‌آیات 10 و 11)، کفر(توبه، آیه 125)، کینه(محمد، آیه 29)، نفاق(بقره، آیات 8 تا 10)، نصحیت ناپذیری(بقره، آیات 10 و 11)، یاس از خدا(انفال، آیه 49) و ناتوانی از درک و شناخت و فهم امور و حقایق(بقره، آیات 8 تا 12؛ توبه، آیات 124 تا 127) و مانند آن است. 
 قلب مریض در بدترین حالات خود، طبیعت خود را از دست می‌دهد و مسخ می‌شود و دیگر نمی‌تواند حقایق را آن طور که هست درک و فهم و تفسیر و تحلیل کند و همچنین در این حالت شخص، سرگردان میان حق و باطل می‌شود.(انعام، آیات 109 و 110) و پس از مدتی چنان از مسیر حق دور می‌شود که بر آن قلب، قفل و مهر می‌خورد و دیگر نمی‌تواند چیزی را بفهمد و درک کند. مهر خوردن قلوب در حقیقت کیفر است نه آنکه خداوند قلب را این‌گونه آفریده باشد؛ بلکه انسان با گناه خود قلب را به جایی می‌رساند که سنت و قانون الهی حاکم بر طبیعت وتکوین آن را مهمور می‌کند.(محمد،‌آیات 24 و 25؛ روم، آیات 58 و 59) 
3. قلب منیب: قلبی است که در مسیر بازگشت قرار گرفته و شخص می‌کوشد تا از مرض بیرون آید و به درمان آن بپردازد. قلب منیب بر آن است تا با انابه و تضرع تحت غفران الهی قرار گیرد و گذشته خود را بازسازی کرده و از میان بردارد و دوباره به سلامت قلب فطری خود باز گردد. در حقیقت قلب منیب قلبی است که از خواب غفلت بیرون آمده و درد قلبی خود را شناخته و برای درمان اقدام می‌کند. درد شناس است و درمان را می‌جوید و با انابه و توبه می‌خواهد خود را در مسیر درست قرار دهد و از برکات قلب سالم بهره‌مند شود. 
قلب منیب به سبب بازگشت به سوی خدا و درمان بیماری‌ها در دنیا از خداوند خشیت دارد که ترس و خوفی آگاهانه از عظمت الهی است(ق، آیات 30  تا 34) و خدوند برای او در بهشت نعمت‌های خاص و بی‌حد و حصری را فراهم آورده است.(همان) خداوند در آیاتی از قرآن مهم‌ترین عامل شفای از بیماری‌ها را مراجعه به آموزه‌های قرآن می‌داند؛ زیرا این کتاب آسمانی کتابی است که شفای همه دردها به ویژه بیماردلی است.(یونس،‌آیه 57؛ اسراء، آیه 82؛ فصلت، آیه 44) البته بیماردلانی که از اهل ایمان باشند از راه دیگر از جمله امدادهای غیبی و عنایت خاص خداوندی، از بیماری‌ها پاک می‌شوند و خداوند با هجوم اندوهها و سختي‌ها در صحنه سخت زندگی از جمله جنگ، به پالايش قلب مؤمنان از ناخالصي‌ها اقدام می‌کند و قلبشان را سالم می‌گرداند.
(آل عمران، آیه 154) در این میان نقش احترام به پیامبر(احزاب، آیه 53)، توبه از گناه(تحریم،‌آیه 4؛ مائده، آیه 41)، عفت و حیاورزی(احزاب، آیه 53) و مانند آن به عنوان عوامل تاثیرگذار در پاکسازی قلب از بیماری قابل ملاحظه است. همچنین اموری چون حج گزاری و تعظیم شعائر الهی (حج، آیه 32)‌،رعایت ادب به ویژه با پیامبر(حجرات، آیه 3)، دوری از شرک(حج، آیات 31 و 32)، انجام مناسک حج(حج، آیه 32) و مانند آن موجب ازدیاد تقوا در قلب آدمی می‌شود و او را به سمت سلامت نفس سوق می‌دهد و زنگارهای تیرگی و حجاب قلب را بر می‌دارد.(مطففین، آیات 13 تا 15)
اینها تنها گوشه‌ای از حقیقت قلب و حالات آن در نظر قرآن است. بیان همه این موارد و تبیین جزئیات آن بر اساس آموزه‌های قرآنی وقت و حوصله دیگری می‌طلبد.