kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۶۷۷۹
تاریخ انتشار : ۱۳ مهر ۱۴۰۳ - ۲۱:۱۰
جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر- ۴۵

ایــده جنگ‌های صلیبی

 
 
 
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
فصل پنجم
ارواح من چیز جدیدی به من گفته اند
دارم به [کشور] کره می‌روم
نمی توانم به شما بگویم چه خواهم کرد
ایده جنگ‌های صلیبی را در ذهن دارم
یانکی دودِل! به این کارهایت ادامه بده
رابرت لاوِل، 1952
اواخر شب در 23 ژانویه 1950، آرتور کاستلر به همراه همسرش مامین به ایستگاه راه آهن شرق [در فرانسه] رسیدند تا یک قطار شبانه از پاریس به فرانکفوررت بگیرند و از آنجا به برلین بروند. هنگامی که آن‌ها دنبال واگن خود می‌گشتند، به طور اتفاقی با ژان پل سارتر (فیلسوف و رمان نویس و نمایشنامه‌نویس فرانسوی) مواجه شدند. او با همان قطار به یک کنفرانس دیگری در حال عزیمت بود. سارتر به طور غیر معمولی تنها بود. و کاستلر و همسرش خیالشان از نبود سیمون دو بووار (که لقب سگ آبی را به او داده بودند) آسوده بود. در کنار آن‌ها یک پلیس محافظی بود که از طرف تیم امنیتی فرانسه گمارده شده بود و مسئولیت حفاظت از جان کاستلر را به عهده داشت، زیرا کمونیست‌ها کاستلر را تهدید به مرگ کرده بودند (تهدید‌ها زمانی به اوج رسید که روزنامه کمونیستی بشریت1 نقشه ساحل سبز2، ویلای متعلق به کاستلر در منطقه فونتِین لو پورت در نزدیکی پاریس را منتشر کرد). 
آنها با هم در قطار یک شام دسته جمعی خوردند. گرچه دوستی و روابط آن‌ها در سال‌های اخیر به شدت تیره شده بود، و این دو نفر که از لحاظ مکتب فکری کاملا در جهت مخالف هم بودند، اما هنوز نسبت به هم احساس محبت داشتند و همزمان با حرکت قطار در هوای داغ شب با همدیگر شوخی می‌کردند و می‌خندیدند. سارتر همراه با آلبر کامو (نویسنده و فیلسوف و روزنامه‌نگار فرانسوی) علنا از کنگره کاستلر اعلام برائت کرد و از حضور در کنفرانس خودداری نمود. اما کاستلر برای سارتر احساس تاسف کرد. کاستلر آن شب در قطار اعتراف کرد که دوستی او [با سارتر] زیر گرمای سیاست‌های او و دو بووار بخار می‌شود و از بین می‌رود.
همزمان با سوار شدن کاستلر بر قطار، هیئت‌هایی از آمریکا نیز آماده پرواز می‌شدند. پرواز‌هایی که آنها را از اقیانوس اطلس عبور داده و در عرض 24 ساعت به آلمان می‌رساند. اگرچه محاصره برلین توسط شوروی، اخیرا برداشته شده بود، اما راه رسیدن به بخش غربی تنها از طریق هواپیما‌های جنگی امکان‌پذیر بود، این بدان معنا بود که هیئت‌های آمریکایی در مرحله نهائی می‌بایست در فرانکفورت سوار هواپیما‌های سی-47 می‌شدند [و به سمت برلین می‌رفتند]، پروازی که کاستلر بعد‌ها از آن به عنوان «ترابری هوائی روشنفکران» یاد کرد. در میان آن‌ها افرادی مثل جیمز تی فارِل (نویسنده معاصر آمریکایی)‌، تِنِسی ویلیامز (یکی از مشهورترین نویسندگان و نمایشنامه‌نویسان آمریکایی که نمایشنامه گربه روی شیروانی داغ در سال ۱۹۵۵ برنده جایزه پولیتزر شد)، رابرت مونتگمِری بازیگر، دیوید لیلیانتال رئیس کمیسیون انرژی آمریکا، سول لِویتاس سردبیر مجله نیو لیدر، کارسون مک‌کالِرز (نویسنده و نمایشنامه‌نویس آمریکایی)، جورج اسکایلر سردبیر سیاه پوست روزنامه پِیک پیتسبورگ، و همچنین روزنامه‌نگار سیاهپوستی به نام مَکس یِرگان حضور داشتند. هِرمان مولِر دانشمند ژنتیک و برنده جایزه نوبل محموله عجیب و غربی با خود آورده بود: پنج هزار مگس سرکه به عنوان هدیه برای دانشمندان آلمانی که در طول جنگ معلول شده بودند.
آرتور شلزینگر و سیدنی هوک از بوستون سفر کردند، ظاهرا این فکر که رفتن به برلین چقدر می‌تواند خطرناک باشد، هوک را سرمست کرده و سرکیف آورده بود. شلزینگر می‌گوید: «او بر این باور بود که کمونیست‌ها از هر طرف به سمت ما حمله کرده اند». «نبرد کمونیست‌ها او را به وجد آورده بود. فکر می‌کنم بسیاری از آن‌ها همین حس را داشتند. آن‌ها- به ویژه کسانی که در جنگ نبودند- گمان می‌کردند آنجایی که می‌روند تماشاچی نخواهند بود».
بعد از اولین پیروزی غرور‌آمیز او بر مخالفان در کنفرانس والدورف استوریا، هوک اکنون بی‌صبرانه منتظر یک کارزار تمام عیار دیگر بود. او با صدای بلند گفت: «به من صد میلیون دلار و هزار نفر نیرو بدهید من قول می‌دهم چنان موجی از آشوب دموکراتیک را در میان توده‌ها – حتی در میان سربازان- امپراتوری خود استالین به‌پا کنم که به مدتی طولانی فقط سرگرم مشکلات داخلی شوند. من می‌توانم آن افراد را پیدا کنم». اکنون آن‌ها به سمت شهری پرواز می‌کردند که از همه طرف توسط کمونیست‌ها محاصره شده بود، هوک از خیال خود گذراند که: اکنون روس‌ها وارد شهر می‌شوند و «در عرض چند ساعت همه هیئت آمریکایی را دستگیر و در پاسگاه پلیس آلمان شرقی زندانی می‌کنند».
نیکلاس ناباکف در ماه می ‌برای کمک به برنامه‌ریزی کنفرانس به همراه همسرش پاتریشا بلِیک با هواپیمای اختصاصی متعلق به شرکت یوث آرگوسی3 وارد برلین شده بود. این شرکت یکی از واسطه‌هایی بود که سیا از آن استفاده می‌کرد. چیپ بولِن از ناباکف خواست که هرچه می‌تواند زودتر آنجا برود و به نمایندگی از هنرمندانی که «کتک‌خوران دائمی شوروی و نازی‌ها» بوده‌اند موانع را بردارد. جیمز برنهام اندکی بعد از ناباکف رسید، و با هم به جوسلسون و لاسکی و کاستلر و براون و سیلونه ملحق شدند تا تشکیلات حاکم بر کنفرانس را شکل دهند. مقر فرماندهی این تشکیلات خانه لاسکی بود.
پانوشت‌ها:
1- L’Humanité
2- Verte Rive
3- Youth Argosy