kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۶۶۲۵
تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱۴۰۳ - ۲۲:۳۰

تعارضات بازیگران در منازعه آذربایجان و ارمنستان در قفقاز

باقر عبدالرضایی- کارشناس مسائل بین الملل
 
 فرض بر این است که، تعارض سیاست خارجی دو کشور در این بحران نتیجه قرابت ترکیه عضو ناتو با جمهوری آذربایجان و مشکل تاریخی آن با ارمنستان از یک‌ طرف و در مقابل، پیوند نزدیک روسیه با ارمنستان و نارضایتی آن از غربگرایی آذربایجان از طرف دیگر، در کنار تردید نسبت به ترکیه عضو ناتو و منافع و رویکردهای متفاوت منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای آنها می‌باشد. بر این اساس فدراسیون روسیه و ترکیه هر دو دارای منافع استراتژیک در منطقه قفقاز جنوبی هستند. روسیه قصد دارد نفوذ خود را حفظ کند و از گسترش نهادهای غربی مانند ناتو جلوگیری نماید، در حالی که ترکیه به دنبال تقویت روابط خود با آذربایجان و افزایش قدرت منطقه‌ای خود است.
این موضوع در ضمن روابط جمهوری‌های مذکور جنبه‌های متفاوتی پیدا نموده است. بحران قره باغ خواسته یا ناخواسته بسیاری از کشورها منطقه را درگیر خود کرده است. 
این مناقشه یکی از اولین و طولانی‌ترین جنگ‌های قومی در اتحاد جماهیر شوروی سابق محسوب می‌شود و شروع آن به این دوره و حتی پیش از آن بر می‌گردد و مناقشه ارضی دیرینه بر سر منطقه قره باغ کوهستانی است. این درگیری ریشه در اوایل قرن بیستم دارد و تحت تأثیر عوامل تاریخی، قومی و سیاسی شکل گرفته است. 
منطقه قره باغ کوهستانی عمدتاً دارای جمعیت ارامنه است، اما در سطح بین‌المللی به عنوان بخشی از آذربایجان شناخته می‌شود. این درگیری در سال 1988میلادی هنگامی که جمعیت ارمنی محلی به دنبال اتحاد با ارمنستان بودند، آغاز و منجر به جنگ بین دو کشور شد که تا زمان آتش‌بس روسیه در سال 1994 ادامه یافت. این مناقشه با وقوع دوره‌ای خشونت و درگیری در طول خط تماس دو طرف‌، حل نشده باقی مانده است. در سال 2020، جنگی تمام عیار بین ارمنستان و آذربایجان در گرفت که منجر به تلفات و آواره شدن مردم شد. 
جنگ با توافق آتش‌بس در نوامبر همین سال به پایان رسید که باعث شد آذربایجان کنترل بخش قابل توجهی از منطقه از جمله شهر شوشا را دوباره به دست بگیرد. منازعه بر سر قره باغ کوهستانی در دوران اخیر شاهد تحولات و تغییرات قابل توجهی بوده است. 
پس از یک حمله نظامی کوتاه اما شدید توسط آذربایجان در سپتامبر 2023 مبارزان ارمنی در قره باغ کوهستانی موافقت کردند که سلاح‌های خود را زمین بگذارند و کنترل منطقه را به آذربایجان تسلیم کنند. 
این یک تغییر عمده در درگیری‌های چند دهه‌ای بود، با فرار ده‌ها هزار نفر از ارمنی‌های قومی از منطقه و انحلال جمهوری خود اعلام شده آرتساخ از اول ژانویه 2024میلادی قره باغ کوهستانی به عنوان یک منطقه خودمختار متوقف شد و نهادها و سازمان‌های آن منحل شدند و آذربایجان کنترل منطقه‌ را در دست گرفته است.
مناقشه قره باغ کوهستانی پیامدهای انسانی شدیدی داشته است و هزاران نفر کشته و تعداد زیادی آواره شده‌اند. همچنین قدرت‌های بین‌المللی مانند روسیه و قدرت‌های منطقه‌ای مانند ترکیه را درگیر کرده است و پیچیدگی ژئوپلیتیکی را اضافه نموده است. 
جامعه بین‌المللی، از جمله گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا در تلاش‌های دیپلماتیک برای حل مناقشه و برقراری صلح پایدار در منطقه مشارکت داشته‌اند. در همین حال تعارض سیاست خارجی فدراسیون روسیه و کشور ترکیه نسبت به بحران روابط جمهوری‌های آذربایجان و ارمنستان متاثر از عوامل گوناگونی است، لذا در تبیین شاخص‌های سیاست خارجی ترکیه و تقابل آن با تصمیمات حاکمان فدراسیون روسیه، چندین تفاوت در رویکرد آنها به بحران قره باغ وجود داشته است از جمله:
1) ترکیه و روسیه دارای منافع ژئوپلیتیکی رقابتی در منطقه هستند که ترکیه از آذربایجان حمایت می‌کند و روسیه در صدد است روابط نزدیک خود را با ارمنستان حفظ نماید.
2) دخالت نظامی؛ در حالی که ترکیه دخالت مستقیم نظامی در درگیری را رد می‌کند، از آذربایجان حمایت نظامی کرده است، از جمله فروش پهپادهای ساخت ترکیه، از سوی دیگر روسیه در ارمنستان حضور نظامی دارد و به ارمنستان و آذربایجان تسلیحات ارسال نموده است.
3) تلاش‌های دیپلماتیک؛ ترکیه پیشنهاد میانجیگری بین آذربایجان و ارمنستان را داده و میزبان چندین دور مذاکرات بوده است. روسیه همچنین در تلاش‌های دیپلماتیک شرکت داشته است و ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه میزبان نشست سران جمهوری آذربایجان و ارمنستان برای گفت‌وگو درباره توافق آتش‌بس بوده است.
در مجموع، بحران قره باغ برخی از تنش‌ها و اختلافات بین ترکیه و روسیه را در رویکردهای آنها در منطقه آشکار کرده است.
در چنین شرایطی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در رابطه با بحران روابط آذربایجان و ارمنستان به ویژه در مورد مناقشه قره باغ تحت تأثیر عوامل متعددی بوده است. این موارد بر تضاد یا همگرایی سیاست‌های دو کشور ترکیه و فدراسیون روسیه تاثیر می‌گذارد. برخی از این موارد به شرح زیر است:
1) ثبات منطقه‌ای؛ جمهوری اسلامی ایران پیوسته بر نیاز به ثبات منطقه تأکید کرده و خواستار حل مسالمت‌آمیز مناقشه قره باغ کوهستانی از طریق گفت‌وگو و مذاکره شده است.
2) روابط خوب با هر دو جمهوری؛ جمهوری اسلامی ایران به دنبال حفظ روابط خوب با ارمنستان و آذربایجان بوده و از حق حاکمیت ارضی آذربایجان حمایت‌، اما ازجانبداری در مناقشه اجتناب کرده است.
3) نگرانی از دخالت خارجی؛ ایران نسبت به دخالت بازیگران منطقه‌ای مانند ترکیه و روسیه و کنشگران فرامنطقه‌ای مانند کشورهای غربی در مناقشه ابراز نگرانی کرده و بر لزوم حل مشکلات کشورهای منطقه بدون دخالت خارجی تأکید نموده است.
4) منافع اقتصادی؛ ایران دارای منافع اقتصادی در منطقه بوده و به دنبال گسترش همکاری‌های تجاری و اقتصادی با ارمنستان و آذربایجان می‌باشد.
5) نگرانی در مورد اثرات سرریز؛ ایران از اثرات سرریز احتمالی درگیری مانند جریان پناهجویان و گسترش افراط‌گرایی و تعمیم تصمیمات راجع به دالان جعلی زنگزور نگران است و خواستار حل مسالمت‌آمیز برای جلوگیری از چنین پیامدهایی شده است.
به طور کلی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال مناقشه قره باغ ناگورنو ناشی از علاقه این کشور به حفظ ثبات منطقه، روابط خوب با ارمنستان و آذربایجان، و جلوگیری از دخالت خارجی و اثرات سرریز است.
در مجموع، مناقشه قره باغ کوهستانی همچنان منبع تنش و بی‌ثباتی قابل توجهی در منطقه است و منافع ژئوپلیتیکی رقابتی باعث تشدید خصومت‌های تاریخی و پیچیده‌تر شدن تلاش‌ها برای ترویج صلح پایدار می‌شود و از زمان جنگ 2020 میلادی قره باغ کوهستانی، تنش‌ها در منطقه و بین طرف‌های درگیر از جمله آذربایجان، ارمنستان، ترکیه و روسیه ادامه داشته است و منجر به تلاش برای عملیاتی شدن دالان جعلی زنگزور گردیده است. در این‌جا چند سؤال مهم وجود دارد که باید در مورد کریدور ژئوپلیتیکی زنگزور مورد توجه قرار گیرد.
اهداف استراتژیک کشورهای درگیر در ایجاد این کریدور چیست؟ 
پیامدهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی یک کریدور برای کشورهای درگیر و همچنین برای منطقه وسیع‌تر کدام است؟ چگونه ممکن است یک کریدور بر پویایی‌ها و اتحادهای قدرت منطقه‌ای موجود تأثیر بگذارد؟ وچه چالش‌ها یا موانعی ممکن است در توسعه و بهره‌برداری از کریدور ایجاد شود، مانند مسائل مالی، امنیتی یا لجستیکی؟ این سؤالات ماهیت پیچیده و چند وجهی کریدور زنگزور و اهمیت در نظر گرفتن طیف وسیعی از عوامل را در ارزیابی تأثیرات بالقوه آنها برجسته می‌کند.
در همین‌حال مسیر ارتباطی سیونیک (زنگزور) به منطقه‌ای تاریخی و جغرافیایی اطلاق می‌شود که در جنوب جمهوری ارمنستان قرار گرفته است. زنگزور در دامنه‌های کوه‌های زنگزور جای گرفته و با استان سیونیک جمهوری ارمنستان مطابقت دارد. این منطقه در عهدنامه گلستان  در سال 1813میلادی برابر با 1192(ه.ش)، از ایران در حاکمیت نظام سیاسی قاجار به روسیه تزاری واگذار شد.
در چارچوب کریدورهای ژئوپلیتیکی، نظم نوظهور، به پویایی و روابط قدرت در حال تحول اشاره دارد که با توسعه و بهره‌برداری از این مسیرهای استراتژیک شکل می‌گیرد. ظهور کریدورهای جدید، یا اختلال در راهروهای موجود می‌تواند پیامدهای مهمی برای تجارت جهانی، حمل‌ونقل و ارتباطات، و همچنین برای چشم‌انداز ژئوپلیتیکی به‌طور گسترده داشته باشد.
روسیه تلاش می‌کند در منطقه قفقاز جنوبی مداوم قدرت و برتری خود را برای حفظ منافع‌اش اعمال نماید. محتمل است روسیه مزایای بالقوه‌ای از کریدور زنگزور ببیند، زیرا می‌تواند یک مسیر حمل‌ونقل جایگزین برای کالاها و منابع روسیه، به‌ویژه در مواجهه با تحریم‌های غرب ایجاد کند. علاوه‌بر این، روسیه در مذاکرات و توافقات پیرامون کریدور شرکت داشته است و ممکن است به دنبال حفظ نفوذ و موقعیت خود در منطقه از طریق این مذاکرات باشد.
به‌نظر می‌رسد روسیه مبتنی بر سیاست خارجی خود قصد داشته باشد کنترل مسیرهای ارتباطی از جمهوری خودمختار داغستان تا زنگزور و پس از آن از مرز نخجوان با جمهوری ارمنستان تا مرز کشور ترکیه را در انحصار خود داشته باشد، افزون بر این از طریق کریدور زنگزور دسترسی به بازارهای خاورمیانه را برای خود تضمین کند.
 در نهایت، تأثیر کریدور زنگزور بر روسیه به چگونگی توسعه وضعیت و چگونگی پاسخ روسیه به پویایی‌های ژئوپلیتیکی در حال تحول در منطقه بستگی دارد و این کشور اتحادها و انتلاف‌ها راجع به کریدورهای جدید به‌خصوص زنگزور را با جدیت دنبال خواهد نمود. با این وجود کریدور زنگزور و تاثیر بالقوه آن بر سیاست خارجی روسیه در قبال ترکیه و بحران قره باغ به عوامل ژئوپلیتیک مختلفی نیز وابسته است. 
از یک‌سو ایجاد کریدور زنگزور می‌تواند تهدیدی برای روسیه باشد، زیرا یک مسیر مواصلاتی ایجاد می‌کند که خاک روسیه را دور می‌زند و ترکیه، یکی از اعضای ناتو، را به آذربایجان و احتمالاً جمهوری اسلامی ایران متصل می‌کند. این می‌تواند نفوذ روسیه در منطقه را کاهش دهد و نقش آن را به عنوان یک بازیگر مسلط در قفقاز به چالش بکشد. از سوی دیگر، روسیه نیز ممکن است مزایای بالقوه‌ای از کریدور زنگزور ببیند، زیرا می‌تواند یک مسیر حمل‌ونقل جایگزین برای کالاها و منابع روسیه، به‌ویژه در مواجهه با تحریم‌های غرب ایجاد کند. علاوه ‌بر این، روسیه در مذاکرات و توافقات پیرامون کریدور شرکت داشته است و ممکن است به دنبال حفظ نفوذ و موقعیت خود در منطقه از طریق این مذاکرات باشد.
بررسی‌ها بیانگر آن است تفکر ژئوپلیتیکی نقش بسزایی در شکل دادن به سیاست خارجی روسیه دارد. در این‌جا چند راه برای توضیح آن وجود دارد: 
اول- تجربیات و زمینه‌های تاریخی، روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ و تجربیات آن در جنگ جهانی 
دوم- جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تفکر و رویکرد ژئوپلیتیکی این کشور را به سیاست خارجی شکل داده است 
سوم- امنیت ملی؛ تصور روسیه از تهدیدهایی که امنیت ملی خود را تهدید می‌کند، مانند گسترش ناتو و نفوذ غرب در همسایگی خود، بر تصمیمات سیاست خارجی این کشور تأثیر می‌گذارد.
چهارم- حوزه‌های نفوذ؛ روسیه به دنبال حفظ نفوذ خود در جمهوری‌های شوروی سابق و جلوگیری از نفوذ سایر قدرت‌ها به ویژه غرب در منطقه است و امنیت انرژی، جایگاه روسیه به عنوان یک تولید‌کننده و صادرکننده بزرگ انرژی، سیاست خارجی آن را به ویژه در رابطه با روابط آن با کشورهای مصرف‌کننده انرژی در اروپا و آسیا شکل داده است و سرانجام، موقعیت جغرافیایی، قلمرو وسیع روسیه، مرز با چین و دسترسی به قطب شمال نیز بر سیاست خارجی آن تأثیر گذاشته است.
در نهایت جنگ کریدورها، مفهومی جذاب و در حال تحول در چارچوب نظم جهانی نوظهور و ارتباط معناداری با تعارض سیاسی خارجی روسیه و ترکیه در قبال بحران روابط جمهوری‌های آذربایجان و ارمنستان دارد. با این وصف حاکمان جمهوری آذربایجان با تأسی و پشتیبانی از کشور ترکیه و سایر دولت‌ها به ویژه رژیم صهیونیستی بر ادامه و اجرای این طرح تأکید دارند و پروژه‌های ساختمانی را در قلمرو خود آغاز کرده و آنها را به عنوان بخشی از اجرای به اصطلاح دالان زنگزور معرفی می‌کند و تهدید کرده ‌است که اگر جمهوری ارمنستان آن را نخواهد، آذربایجان با توسل به قدرت نظامی در مورد آن تصمیم می‌گیرد.
دستاویز حکام جمهوری آذربایجان برای ارائه مباحث مطرح شده‌، مذاکرات سه جانبه در سال ۲۰۲۱ میلادی می‌باشد، در این مذاکرات جمهوری ارمنستان تمایل خود را برای مشارکت در بازسازی خطوط راه آهن دوران اتحاد جماهیر شوروی سابق که از لحاظ تاریخی آذربایجان و نخجوان را به هم متصل می‌کرد ابراز کرد، که سیاستمداران آذربایجان آن را به عنوان رضایت جمهوری ارمنستان از دالان زنگزور تفسیر می‌کنند.
می‌توان استدلال کرد نقش ترکیه در تداوم بحران قره باغ مبتنی بر منافع و سیاست‌های خود می‌باشد، گفتن بعضی موارد به‌طور قطعی دشوار است، زیرا موضوع کریدور زنگزور موضوعی پیچیده و در حال تحول است و کشورها و ذی‌نفعان مختلف منافع و اولویت‌های خود را دارند. 
در این‌جا چند نکته وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد؛ ترکیه یکی از اعضای ناتو است و یک بازیگر کلیدی در ترویج و حمایت از کریدور زنگزور، به ویژه در مشارکت با آذربایجان 
بوده است.
در حالی که ناتو به عنوان یک کل موضع رسمی در مورد کریدور اتخاذ نکرده است، برخی از کشورهای عضو از این پروژه حمایت کرده‌اند، در حالی که برخی دیگر بی‌طرف مانده‌اند یا با آن مخالفت نموده‌اند، کریدور زنگزور تنها یکی از جنبه‌های پویایی ژئوپلیتیک گسترده‌تر در منطقه است، و از جمله تنش‌ها بین ترکیه و ارمنستان، و بین آذربایجان و ارمنستان بر سر قره باغ کوهستانی است در نهایت، همگرایی یا واگرایی بین ترکیه و ناتو در کریدور زنگزور به عوامل مختلفی از جمله اولویت‌های استراتژیک در حال تحول ائتلاف، منافع تک‌تک کشورهای عضو و اقدامات دیگر بازیگران منطقه مانند روسیه و جمهوری اسلامی ایران بستگی دارد، از این رو کشورهای منطقه دچار یک رقابت سهمگین بین خود شده‌اند و نیز کشورهای آسیای غربی، به‌خصوص ترکیه و نیز جمهوری اسلامی ایران کانون توجه قرار گرفته و موضع‌گیری‌های متفاوتی دارند.
در این میان به‌نظر می‌رسد فدراسیون روسیه‌، ترکیه و کشورهای آسیای میانه به همراه آذربایجان و کشورهای اروپایی و جمهوری اسلامی ایران نقش‌هایی در راستای منافع خود ایفا می‌نمایند، هر اتحاد درصدد حذف رقیب خود از صحنه می‌باشد، کشور ترکیه در تقابل با فدراسیون روسیه و جمهوری اسلامی ایران از طریق دالان موسوم به تورانی همگام با متحدین در پیمان ناتو قدم برمی‌دارد.
کریدور زنگزور، در صورت تحقق، مستلزم تغییر در جغرافیای استراتژیک در اوراسیا خواهد بود و سیاست‌های روانشیسم ترکیه و روسیه به عنوان دو بازیگر نئوامپریالیستی در این منازعه را تقویت می‌کند.
روانشیسم، در ادبیات علوم سیاسی و روابط بین‌الملل به معنای سیاست تلافی‌جویانه برای انتقام و بازپس‌گیری سرزمین‌های از دست رفته است، همچنان‌که گفته شد کشور ترکیه اشتیاق قابل توجهی برای ایجاد کریدور زنگزور از خود بروز می‌دهد و این موضوع در مواردی با سیاست خارجی فدراسیون روسیه همگرایی دارد و در مواردی نیز در تضاد با آن و فصل ممیز است. 
ترکیه از اولویت‌های آذربایجان در منطقه از جمله طرح کریدور زنگزور حمایت سیاسی، نظامی و عملیاتی گسترده‌ای می‌کند. در حال حاضر این کشور از مسیر جمهوری گرجستان برای دسترسی به بازارهای روسیه استفاده می‌کند اما با عملیاتی شدن کریدور زنگزور، ترانزیت کالا و خدمات و مسافر از مسیر دالان زنگزور موجب افزایش استقلال استراتژیک ترکیه می‌شود. 
همچنین این کریدورِ خارج از کنترل جمهوری ارمنستان، دسترسی بدون مانع ترکیه به آسیای مرکزی را که آرزوی دیرینه این کشور بوده است برایش فراهم می‌کند. از این نظر ترکیه، همواره با تم عملیات روانی خواستار ایجاد یک کریدور ریلی و جاده‌ای پیوسته و در اسرع وقت از طریق خاک جمهوری ارمنستان شده است.
بنابراین پایداری یا سقوط منطقه سیونیک جنوبی ارمنستان، نشان‌دهنده ثبات یا به خطر افتادن نظم مبتنی بر قوانین جهانی است.
کریدورهای فراسرزمینی، چه کریدور زنگزورِ مورد نظر آذربایجان و چه کریدور زاپوریژیایِ مورد نظر روسیه، هنجار جهانی مخالفت با اشغال را تضعیف کرده و حاکمیت سرزمینی را از بین می‌برد. عملیات نظامی محدود و الحاق جزئی، در سرتاسر جهان در حال افزایش است و همچنان که گفته شد شرایط را برای تشدید تنش و تبدیل شدن به جنگ‌های تمام عیار ایجاد می‌کند.
چنین شرایطی امروز درجنوب جمهوری ارمنستان وجود دارد. در این چارچوب، پژوهشگران بر این باورند که اتحاد ناتو با محوریت انگلستان و از طریق اعمال سیاست‌های کشور ترکیه و در تقابل با کشورهای منطقه به ویژه فدراسیون روسیه و جمهوری اسلامی ایران به دنبال پروژه‌ای جدید در این منطقه است و قصد دارد از طریق ایجاد ناامنی در آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی، نوعی کانون بحران را علیه جمهوری اسلامی ایران، فدراسیون روسیه و چین از طریق ایجاد دالان جعلی موسوم به تورانی ایجاد کند. 
این مفهوم که تعبیر دیگری از کریدور زنگزور می‌باشد، با مشارکت انگلیس در جغرافیای سیاسی این منطقه دارای معنای و کاربرد قوم‌گرایی است. بر این اساس دالان تورانی، ایدئولوژی‌ای است که وحدت فرهنگی و سیاسی اقوام ترک در سراسر اوراسیا را ترویج می‌کند. این ایدئولوژی توسط برخی گروه‌ها در ترکیه، آسیای مرکزی و نقاط دیگر ترویج شده است. این همان چیزی است که از آن با عنوان طرح توران بزرگ، نیز یاد می‌کنند، در چنین شرایطی دسته‌ای از محققین از دالان تورانی به ایدئولوژی تورانی تعبیر می‌کنند و مدعی آن هستند که نقش چندانی در تحولات قره باغ ندارد. ایدئولوژی تورانیسم با وجود داشتن برخی از حامیان در منطقه، عامل اصلی تحولات اخیر قفقاز و بحران قره باغ به حساب نمی‌آید. 
مناقشه قره باغ کوهستانی موضوعی با سابقه طولانی است که ریشه در مناقشات ارضی، تنش‌های قومی و رقابت ژئوپلیتیکی بین قدرت‌های منطقه‌ای مانند روسیه، ترکیه و جمهوری اسلامی ایران دارد. 
تحولات اخیر و روند حل و فصل مسالمت‌آمیز عمدتاً توسط ترکیبی از ملاحظات سیاسی، اقتصادی و امنیتی به جای عوامل ایدئولوژیک مانند تورانیسم هدایت می‌شود.
 در تحلیل این قضایا نباید ایده عثمانی‌گری ترکیه را نادیده گرفت، این کشور در سال‌های اخیر شاخص‌هایی از رویکرد نئو عثمانی‌گری را نشان داده است. نئو عثمانی‌گرایی گرایشی است که در سال‌های اخیر در شکل‌گیری سیاست خارجی ترکیه تاثیرگذار بوده است.
 برخی از ویژگی‌های کلیدی نئو عثمانی‌گرایی ترکیه شامل تعامل منطقه‌ای، اشاره‌ها و روابط تاریخی، هویت اسلامی و قدرت نرم می‌باشد، این شاخص‌ها نشان می‌دهند که سیاست خارجی ترکیه عناصری از رویکرد نئو عثمانی را در خود گنجانده است و به دنبال گسترش نفوذ و تثبیت رهبری خود در مناطقی است که زمانی بخشی از امپراتوری عثمانی بودند. 
ترکیه در رویکرد خود به مناقشه آذربایجان و ارمنستان از عناصر نئو عثمانی برای پیشبرد منافع استراتژیک و گسترش نفوذ خود در منطقه استفاده و حمایت از آذربایجان را به منظور رهبری منطقه‌ای، منافع انرژی و توانایی در شکل دادن به رویدادهای جدیدمنطقه‌ای نشان می‌دهد. بر این پایه کریدورها برای تجارت بین‌المللی و ژئوپلیتیک دو کشور اهمیت فزاینده‌ای پیدا می‌کنند، با ظهور مسیرهای جدید و تقویت یا رقابت مسیرهای موجود رقابت بر سر کریدورها فقط در مورد زیرساخت‌های فیزیکی نیست، بلکه در مورد پیامدهای سیاسی، اقتصادی و استراتژیک این مسیرها برای کشورها و مناطق درگیر در بحران قره باغ است.
در چنین شرایطی ظهور مراکز قدرت جدید، مانند چین و هند، پویایی‌های متفاوتی را درجنگ کریدورها، در قفقاز جنوبی به حرکت درمی‌آورد. زیرا آنها به دنبال ایجاد و کنترل مسیرهای جدیدی هستند که بتواند نفوذ و رشد اقتصادی آنها را افزایش دهد. این موضوع فقط به خاطر رقابت نیست، بلکه همکاری و هماهنگی بین کشورها برای ایجاد و حفظ زیرساخت‌هایی است که می‌تواند برای کل منطقه مفید باشد.
به طور کلی، این بحث جنبه مهمی از نظم جهانی در حال ظهور است و در سال‌های آینده به شکل‌گیری روابط بین‌المللی، تجارت و ژئوپلیتیک ادامه خواهد داد و منطقه قفقاز جنوبی نقش حائز اهمیتی در این ارتباط دارد. 
در چارچوب کریدورهای ژئوپلیتیکی، نظم نوظهور، به پویایی و روابط قدرت در حال تحول اشاره دارد که با توسعه و بهره‌برداری از این مسیرهای استراتژیک شکل می‌گیرد. ظهور کریدورهای جدید، یا اختلال در مسیرهای ارتباطی موجود، می‌تواند پیامدهای مهمی برای تجارت جهانی، حمل‌ونقل و ارتباطات و همچنین برای چشم‌انداز ژئوپلیتیکی به طور گسترده داشته باشد.
برخی از جنبه‌های بالقوه نظم نوظهور در این راستا می‌تواند شامل مواردی از این دست باشد: همچنان‌که گفته شد ظهور بازیگران جدید مانند چین و هند به عنوان سرمایه‌گذاران اصلی و توسعه دهندگان کریدورها می‌تواند توازن قدرت را در مناطق کلیدی تغییر دهند، همچنین تکامل اتحادها و مشارکت‌های جدید ممکن است حول توسعه و کنترل کریدورها شکل بگیرند یا اتحادها و راه‌های مواصلاتی موجود آزمایش یا مختل شوند و اینکه اشکال جدید همکاری و رقابت به وجود آید، توسعه کریدورها ممکن است به اشکال جدیدی از همکاری بین کشورها و همچنین اشکال جدید رقابت بر سر کنترل مسیرهای استراتژیک نیاز داشته باشد.
سرانجام، نوآوری فن‌آوری و پیشرفت در فناوری، مانند زیرساخت‌های دیجیتال و منابع انرژی جایگزین، ممکن است توسعه و بهره‌برداری از کریدورها را به روش‌های جدید ختم نماید، با این وجود به احتمال ترکیه با ارائه دسترسی لجستیکی گسترده به ایران از طریق ارمنستان و همچنین آذربایجان تلاش کند موافقت ایران را هم جلب نماید. 
در همین ارتباط رئیس‌جمهور کنونی ترکیه به ایران پیام‌های مثبتی در مورد طرح‌های پیرامون تقویت این کریدور ارائه داده است اما جمهوری اسلامی ایران از نزدیک تحولات پیرامون کریدور زنگزور را زیر نظر داشته و موضع آن در قبال این موضوع پیچیده و در حال تحول است. در این‌جا چند نکته کلیدی وجود دارد: جمهوری اسلامی ایران نسبت به تأثیر بالقوه کریدور زنگزور در مرز خود با جمهوری ارمنستان و همچنین مسیرهای ترانزیتی خود به روسیه ابراز نگرانی کرده است.
ایران نگران است که کریدور بتواند موقعیت لجستیکی آن را تضعیف کند و به درآمدهای بالقوه‌اش آسیب برساند، به‌ویژه در چارچوب طرح کمربند و جاده بین اروپا و چین. جمهوری اسلامی ایران به دلیل نگرانی از کاهش نفوذ ایران در منطقه و ایجاد ارتباط مستقیم بین سرزمین اصلی آذربایجان و ترکیه با این پروژه مخالفت کرده است. در عین حال، ایران نیز ابراز علاقه کرده است که این ایده بخشی از کریدور بین‌المللی حمل‌ونقل شمال جنوب باشد که به طور بالقوه جایگزین کریدور زنگزور شود.
در مجموع، موضع جمهوری اسلامی ایران در کریدور زنگزور نشان‌دهنده توازن منافع و نگرانی‌ها است و احتمالاً با توسعه وضعیت به تکامل خود ادامه خواهد داد.
در نهایت فدراسیون روسیه و ترکیه هر دو خود را به عنوان بازیگران کلیدی در منطقه می‌بینند و با مشارکت در مذاکرات صلح و ارائه راه‌حل‌هایی برای مناقشه به دنبال نشان دادن نفوذ دیپلماتیک خود هستند.
با این حال، مناطقی نیز وجود دارد که منافع آنها ممکن است متفاوت باشد، مانند روابط تاریخی آنها با طرف‌های درگیر و اهداف ژئوپلیتیک آنها در منطقه. در مجموع، روابط روسیه و ترکیه در مناقشه قره باغ کوهستانی پیچیده و چند وجهی است که دارای منافع همگرا و متقابل است.