تفاوت جهل و جمود
آيا از جهل بدتر هم چيزي هست ؟ بلي از جهل بدتر هم هست و آن جمود است. همچنانکه از نظر مالي و ثروت و اقتصاد ، از فقر بدترهم هست و آن غرور و اتکاء به دارايي خويش است . يعني اينکه انسان فکر کند آنچه دارد، او را از همه چيز حتي از فعاليت و کار و فکر بي نياز مي کند، اين از فقر بدتر است ...
جهل بد است از آن جهت که صرفا نيستي و فقدان علم است، اما چه بسا جاهل ها و نادان ها و فاقدالعلم ها که با عشق و شور و شوق زائدالوصفي درپي تحصيل علم و دانش مي روند وآينده روشني در انتظار آنها است. و اي بسا عالمي که به آنچه دارد مغرور است و خيال ميکند آنچه او مي داند کل دانش است و از اين رو به دانش خود مغرور ميگردد و اين غرور يک دنيا جهل و تاريکي به وجود ميآورد.
دانش بشر هميشه نسبت به آنچه حقيقت است ، يعني نسبت به کل دانش اندک : و ما اوتيتم من العلم الا قليلا.(اسراء /85) عالم واقعي هميشه به ناداني و جهل خود اعتراف دارد، عالم واقعي بدون دليل چيزي را انکار نمي کند و بدون دليل چيزي را نمي پذيرد. عالم اگر جامد و مغرور بود، عالم نيست . عالم اگر بي دليل چيزي را پذيرفت يا بي دليل چيزي را انکار کرد ، روح علمي ندارد. او خزانه و انباري است از
يک سلسله فرمول ها و اطلاعات ، هرچه به او داده شده ياد گرفته و ضبط کرده است اما در روح خودش يک روشنايي و يک مقياس براي قبول و انکار وجود ندارد، پس روحش روح علمي نيست ....
... پس جمود که بدتر از جهل است عبارت است از روح ضد تحقيق، عبارت است از حالتي که مقدسترين روحيه را که روحيه تحقيق و کاوشگري است از بشر ميگيرد، شايد بشود گفت همان طوري که جمود از جهل زشتتر است، حس تحقيق از خود علم مقدستر است. علم آنگاه مقدس و قابل احترام است که با روح تحقيق توام باشد.
روح تحقيق آنگاه وجود دارد که بشر به نقص اطلاعات خود
معترف باشد.
* شهید مطهری، انسان و سرنوشت، ص 115
(مطلب امدادهاي غيبي در زندگي بشر)