میآیی از آن دورها میدانم این را پر میکنی از عدل، دامان زمین را (چشم به راه سپیده)
نگار تازهخیز ما کجایی؟
نگار تازهخیز ما کجایی؟
به چشمان سرمهریز ما کجایی؟
نفس بر سینه طاهر رسیده
دم رفتن عزیز ما کجایی؟
باباطاهر همدانی
میدانم این را ...
میآیی از آن دورها میدانم این را
پر میکنی از عدل، دامان زمین را
در انتظار گامهایت میکنم فرش
این دل، دل شیدایی بیبغض و کین را
سر مینهم بر شانههایت تا بیایی
تسکین دهی یک لحظه این جان حزین را
- موعود من کی خواهی آمد؟ میشمارم
تا آن زمان این لحظههای واپسین را
وقتی بیایی مهربان از شوق دیدار
بر خاک درگاه تو میسایم جبین را
در ظهر یک آدینه میگویند ای خوب
میآیی و فریادخواهی کرد دین را
میآیی و شمشیر سرخ عدل در دست
امضا کنی آن وعدههای راستین را
از ریشه میگویند خواهی کند ای مرد
در لحظه موعود نسل ناکثین را
سید علمدار ابوطالبینژاد
تقصیر ماست
تقصیر ماست غیبت طولانی شما
بغض گلو گرفته پنهانی شما
بر شورهزار معصیتم گریه میکنی
جانم فدای گریه بارانی شما
پروندهام برای شما دردسر شده
وضع بدم دلیل پریشانی شما
؟؟؟
مرا ببخش
مرا بهخاطر غمهای بیکرانه ببخش
به آتشی که ز جانم کشد زبانه ببخش
ز بار معصیت و بیکسی و تنهائی
شد از دو دیده روان، اشک دانهدانه ببخش
جبینم از عرق شرم تا ابد خیس است
روان زخمیام از غصه، شانهشانه، ببخش
برای آتش قهرت اگر توان باشد
ز دوری تو کجا من شوم روانه، ببخش
بهار، بودن با توست، ورنه، بیتو کجا
وزد نسیم بهاری به آشیانه، ببخش
اگرچه تیره شده صفحه سپیددلم
ولی هنوز به لب دارم این ترانه، ببخش
اگرچه بار گناهم چو کوه سنگین است
به انتظار عطایم بر آستانه ببخش
به چلهای که به ندبه، شبانه طی کردم
و دیدم از برکات دمت نشانه، ببخش
هنوز در رگم از عشق قطرههایی هست
کم من و کرمت، قطره کن بهانه، ببخش
حسین بزرگی (حامد)
چرا نيامدي!
از عشق تو گفتيم و نمكگير شديم
تا ساحل چشمان تو تكثير شديم
گفتند غروب جمعه خواهي آمد
آنقدر نيامدي كه ما پير شديم
؟؟؟
قبلهنما
صبحي گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار برملا خواهد شد
در راه، عزيزيست كه با آمدنش
هر قطبنما، قبلهنما خواهد شد!
میلاد عرفانپور
نگاه خيس
يك روز جمعه
كسي آرام ميآيد
نگاهش خيس عرفان است
قدمهايش پر از معنا
دلش از جنس باران است
كسي فانوس بر دستش
مثال نور ميآيد
اميد قلب ما روزي به مثل نور ميآيد
؟؟؟؟