kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۶۱۹۰
تاریخ انتشار : ۰۴ مهر ۱۴۰۳ - ۲۰:۲۸

عوامل چيرگي دشمن از منظر قرآن 

 
 
 منصور حسینی
هر شخص و جامعه‌اي در انديشه پيروزي است. در حقيقت دستيابي به موفقيت‌ها و اميد به پيروزي‌ها‌، موتور محرك حركت‌هاست و شادابي و شور زندگي از اين اميد بر مي‌خيزد. 
شكست و ناكامي‌ها تلخ است و كسي بسادگي حاضر نيست تن به شكست دهد، زيرا شكست‌ها و ناكامي به معناي از دست رفتن هدف و يا تاخير زماني رسيدن به آن است. تنها زماني شكست‌ها به يك امر مثبت تبديل مي‌شود كه از آن‌، درس و پند گرفت و با شناسايي علل و عوامل ناكامي، به تصحيح و اصلاح روش‌ها و يا امور دخيل ديگر اقدام كرد. بنابراين نمی‌توان شكست را به عنوان امر مثبت و سازنده معرفي كرد مگر آنكه به درس‌آموزي از آن توجه داشت. بر اين اساس اگر كسي با شكست مواجه شود و به تحليل علل و عوامل شكست و ناكامي نپردازد، مي‌توان گفت كه در مسير سقوط قرار گرفته است؛ زيرا شكست در هر حال به معناي از ميان رفتن فرصت‌ها و ظرفيت‌هاي بسياري است كه گاه هرگز تكرار نمی‌شود. پس نمی‌توان خود را با اين مطلب گول زد كه شكست مقدمه پيروزي است؛ زيرا شكست‌ها تفاوت‌هاي ماهوي و معنايي بسيار دارند و در برخي از حالات اصولا هرگز پيروزي تحقق نخواهد يافت و فرصتي براي جبران نيست. اين گونه است كه قرآن‌، به مسائل به شكلي توجه مي‌دهد تا انسان‌ها قدر فرصت‌ها و ظرفيت‌ها را بدانند و بسادگي تن به شكست ندهند.
يكي از شكست‌هاي مهم براي جامعه، چيرگي دشمن است؛ زيرا با چيرگي دشمن بسياري از فرصت‌ها و ظرفيت‌هاي جامعه از ميان مي رود و حتي مي‌توان گفت نسل يا نسل‌هايي، از دستيابي به موفقيت‌ها و كمالات بسيار باز مي‌مانند. نويسنده در اين مطلب به بررسي آيات قرآن در‌باره مسئله نقش شكست‌ها در زندگي انسان پرداخته و بر آن است تا ضمن بيان نقش آن در زندگي، عوامل چيرگي دشمن را توضیح دهد.
***
اميد به پيروزي، عامل حركت
انسان‌ها موجوداتي هستند كه با اميد، زنده‌اند و همه حركت‌ها و نشاطشان از آن سرچشمه مي گيرد. اگر كسي اميدي به زندگي و بقاي آن در لحظات ديگر نداشته باشد، هرگز فعاليت و تلاشي نمی‌كند.این اميد است كه وي را به حركت و تلاش وا مي‌دارد.
هر حركتي در انسان براي دستيابي به هدفي انجام مي‌گيرد. هدف به عنوان علت غايي حركت انساني موجب مي‌شود تا زندگي معنا و مفهوم ديگري به خود بگيرد. اهداف به شكل اهداف ابتدائی و مياني و غايي تعريف 
مي شوند؛ اين گونه است كه با دستيابي به اهداف ابتدايي‌، همين هدف به عنوان ابزار و وسيله‌اي براي تحقق به اهداف مياني به كار مي‌رود و پس از دستيابي به اهداف مياني، اهداف مياني نيز به عنوان عامل مقتضي و ابزاري عمل مي‌كند تا اهداف غايي و نهايي تحقق يابد. 
هر كسي مي كوشد تا به اهداف غايي خويش دست يابد و آرزوهايي را كه به عنوان اهداف غايي تعريف كرده به دست آورد. رسيدن به هر يك از اين اهداف و آرزوها، به معناي رسيدن به موفقيت و پيروزي است. بنابراين مي توان گفت كه اميد به پيروزي و موفقيت و دستيابي به اهداف است كه به عنوان عامل حركت‌ها و فعاليت‌هاي انساني، خود را در زندگي بشر نشان مي دهد. لذا هر شكستي‌،به معناي از دست رفتن هدف و يا دور شدن از آن است.
در اين ميان برخي از شكست‌ها‌، در زندگي انسان سخت‌تر است، زيرا شرايط جبران آن نيز بسيار دشوارتر مي باشد و ممكن است آدمي هرگز به موفقيت و پيروزي كه در انتظار آن بوده دست نيابد و يا به آن شكل براي او تحقق پيدا نكند. در برخي از شكست‌ها‌، نه تنها آدمي توان و ظرفيت و فرصت خويش را از دست مي‌دهد بلكه شكست ممكن است عامل چيرگي دشمني شود كه خود به عنوان يك مانع جدي در برابر پيروزي‌ها و موفقيت‌هاي آينده او عمل مي‌كند. از اين رو نمی‌توان از مسئله شكست بسادگي گذشت و آن را مسئله اي ساده ارزيابي و تحليل كرد.
بر اين اساس براي دستيابي به موفقيت و پيروزي باید همه علل و عوامل شناسايي و راه‌هاي چيرگي دشمن را بست تا امكان آن را نيابد که بر شخص يا جامعه چيره شود و او را از موفقيت‌ها و پيروزي‌هاي آينده باز دارد.
لزوم شناسايي علل و عوامل شكست
چنانكه گفته شد برخي از شكست‌ها مانع جدي در برابر انسان و جامعه است، زيرا به سبب اين شكست‌ها، عوامل بازدارنده و موانعي در برابر جامعه و شخص پديد مي آيد كه اجازه موفقيت و پيروزي را به آنها نمی‌دهد و آنان را از دستيابي به بسياری از موفقيت‌ها و مقامات و ترقيات باز مي دارد. 
از جمله اين شكست‌ها مي‌توان به شكست در برابر دشمنان اشاره كرد كه موجب غلبه و چيرگي دشمنان مي‌شود. 
خداوند در‌باره علل و عوامل شكست‌ها مسائل چندي را مطرح كرده است كه در اينجا به برخي از آ‌نها می‌پردازیم.
1. اختلاف: بي‌گمان آنچه موجب پيروزي و موفقيت هر شخص و جامعه اي است، اتحاد، انسجام و وحدت همه بخش‌هاست، زيرا در اين صورت است كه تمامي ظرفيت‌ها براي دستيابي به هدف به كار گرفته مي‌شود. 
در هر انساني اگر انسجامي ميان روح و جسم وجود نداشته باشد و ذهن و روح شخص به چيز ديگري مشغول باشد، اميد رسیدن به موفقيت بسيار كاهش مي‌يابد. در جامعه نيز اين گونه است، زيرا هماهنگي و همراهي همه بخش‌هاي اجتماع است كه ظرفيت بالايي را توليد مي‌كند و به جامعه امكان اين را مي‌دهد تا بتواند به پيروزي برسد و در برابر دشمن ايستادگي کند.  خداوند هر گونه اختلاف و عدم هماهنگي و انسجام ميان بخش‌هاي مختلف جامعه را عاملي مهم در شكست‌ها معرفي مي‌كند و در آيه 152 سوره آل عمران و آيات 45 و 46 سوره انفال تبيين مي‌كند كه چگونه اختلاف و نزاع موجب مي‌شود تا توانمندي‌ها و ظرفيت‌ها به جاي جهت‌گيري به سوي هدف واحد و يگانه، اصولا در مناطق مختلف به كارگرفته شود و يا حتي در مقابل هم قرار گرفته و موجب تضعيف و سستي شود؛ زيرا جامعه‌اي كه طبقات و قشرهاي آن با هم اختلاف دارند به جاي آن كه همه توان و ظرفيت دروني خويش را براي تحقق اهداف جامعه به كار گيرند، صرف دفع طرف مقابل كرده و در انديشه پيروزي بر بخش ديگر اجتماع مي‌شود. 
اين گونه است كه جامعه به جاي آنكه به هدف خود دست يابد‌، هزينه‌هاي بسياري را صرف مي‌كند و نه تنها چيزي را به دست نمی‌آورد بلكه امكانات بسياري را بي جهت هزينه مي‌كند.
2. غرور: از علل و عوامل شكست غرور و اعتماد به نفس بيش از اندازه افراد جامعه است. خداوند در آيه 25 سوره توبه با اشاره به غرور مجاهدان به نيروي رزمي و توانايي‌هاي مادي و لجستيكي خود تبيين مي‌كند كه چگونه غرور و اعتماد به نفس مفرط موجب مي‌شود تا از خدا و امدادهاي غيبي‌اش غافل شوند و در دام مكر و حيله دشمن افتند. بسياری از جوامع در آزمون‌هاي الهي شكست مي خورند، زيرا فریب عده و عُده خود را مي‌خورند و از اينكه از حيث نفرات و تجهيزات برتر مي باشند، رفتارهايي را در پيش مي گيرند كه موجبات ضربه و شكست آنان را فراهم مي‌آورد؛ چون در اين زمان از حالت هوشياري بيرون مي‌روند و به جاي آنكه مواظبت و محافظت را افزايش دهند به سبب افزايش نفرات و تجهيزات پيشرفته و اعتماد به آن‌، به غفلت دچار مي‌شوند و ضربه مي‌خورند.
3. ترس و واهمه: از مهم‌ترين علت‌هاي شكست ترس است؛ زيرا ترس واكنشي است كه قدرت و توان شخص و جامعه را از وي مي‌گيرد و كارها را قفل مي‌كند. بارها در دريا ديده شده است كه شخص با آرامش در حال شناست و هيچ مشكلي ندارد، ولي همين كه به هر علتي ترس در دلش پديد آمد، دست و پاي خود را گم مي‌كند و عضله‌ها و ماهيچه‌ها بشدت منقبض شده و از حركت مي افتد و قفل مي‌كند. در نتیجه ترس موجب مرگ شناگر مي‌شود.
 اينكه گفته‌اند ترس برادر مرگ است، به اين معناست كه هر جا ترس وارد شد در همان جا مرگ نيز حضور خود را رسما اعلام مي‌كند. ملت‌ها و جوامعي كه در برابر دشمن دچار ترس و هراس شوند، بسادگي قدرت تصميم‌گيري و مديريت عمل را از دست مي‌دهند و رفتارهايشان از حالت تعادل و عادي خارج شده و به سوي رفتارهاي نادرست و نابخردانه سوق مي‌يابد. اين گونه است كه دشمن با بهره‌گيري از حالت ترس و خوف يورش آورده و به‌سادگي صفوف را در هم مي‌شكند و چيره مي‌شود.
 اصولا جنگ رواني بر پايه ايجاد ترس بنياد گذاشته شده است. اين گونه است كه در جنگ رواني، دشمن را با كمترين هزينه و امكانات از پا در مي آورند و آسيب‌ها و تلفات سنگيني را بر طرف مقابل تحميل مي كنند. خداوند در آيات 152 و 153 سوره آل عمران به اين علت مهم شكست‌ها و چيرگي دشمن توجه مي‌دهد و خواهان هوشياري و بيداري مؤمنان مي‌شود تا در دام جنگ رواني نيفتند و بسادگي از طريق جنگ نرم شكسته نشوند و شكست نخورند. 
قرآن در آياتي چون 5 و8 سوره انفال و 9 و 10 سوره احزاب ترس را عامل اضطراب شديد در انسان مي داند كه اجازه نمی‌دهد به درستي تصميم گرفته و حركتي استوار و محكم نشان دهد. اين گونه است كه حتي برخي از افراد به سبب ترس، از ورود به معركه كارزار خودداري مي‌كنند و پشت جبهه را نيز خالي مي‌گذارند
(بقره آيه 249 و نساء‌آيه 77 و احزب آيات 16 و 19) در چنين حالتي شكست و چيرگي دشمن امري طبيعي و یک قانون تكويني است.(آل عمران آيات 152 و153)
4. ضعف و سستي: از ديگر علت‌هاي چيرگي دشمن‌، وجود ضعف و سستي در ميان نيروهاي خودي است. خداوند در آياتي چون 152سوره ال عمران و 43 و 45 و 46 سوره انفال سستي و ضعف را به عنوان يكي از علل و عوامل شكست‌ها معرفي مي‌كند و خواهان افزايش قدرت و توان از طريق اميد به پيروزي مي‌شود.  بي‌گمان سستي وضعف نيز همانند ترس عامل روحي و معنوي است و باید با شناسايي علل و عوامل ايجادي آن همچون تغيير نگرش‌ها و بينش‌ها و نيز حذف عوامل تحريك كننده چون شايعات بي اساس و اتهامات و مانند آن به مقابله جدي با علل و عوامل ضعف و ترس در جامعه پرداخت.
5. نافرماني: خداوند در آيات 152 و 153 سوره آل عمران‌، در مقام تحليل علل شكست‌ها و چيرگي دشمن بر جامعه‌اي‌، به مسئله عصيان و نافرماني نيروهاي خودي اشاره مي‌كند. بي‌گمان هر گونه نافرماني كلي و يا جزيي مي‌تواند خللي مهم در ميدان جنگ ايجاد كند و دشمن با رخنه از آن موضع و موقعيت‌،افزون بر شكست جناحي موجب شود تا روحيه ديگر بخش‌ها و جناح‌ها نيز تضعيف شود. گزارش‌هاي تاريخي نشان مي دهد كه چگونه نافرماني‌هاي كوچك شكست‌هاي بزرگي را بر جامعه تحميل كرده و حتي موجبات نابودي امت و ملتي را فراهم آوردند. در جنگ احد تنها به سبب نافرماني دسته اي كوچك از نگهبانان دره بود كه دشمن از پشت سر به نيروهاي خودي حمله كرد و شكست سنگيني را بر دولت اسلامي مدينه وارد ساخت.
6. دنياطلبي: هر چند كه آيه 152 سوره آل‌عمران دنيا گرايي و جمع آوري غنايم را زمينه‌ساز شكست در جهاد احد معرفي كرده است، ولي اين عامل خود يكي از علل اصلی شكست‌ها به شمار می‌رود. 
براي كساني كه دنيا و مواهب آن اصالت مي‌يابد‌، به طور طبيعي نسبت به مرگ‌، ترس داشته و يا نسبت به گردآوري ثروت حتي در ميدان جنگ نيز علاقه نشان مي دهند و حاضرند براي به دست آوري آن حتي از محل استقرار جنگي خويش بيرون آيند و خود و ديگران را در خطر اندازند. بنابراين مي توان گفت كه دنياطلبي كه به سبب بينش و نگرش نادرست و باطلي شكل گرفته خود يكي از مهم‌ترين علل نافرماني‌ها و ترس‌ها و مانند آن است كه به عنوان عامل شكست‌ها معرفي شده است. 
از نظر قرآن اصولا كساني كه آخرت‌طلب هستند (نساء‌آيه 77) و ايمان واقعي دارند (آل عمران آيات 172 و 175 و توبه آيه 13) و قيامت را باورداشته و بهشت را سعادت جاودانه خويش بر مي شمارند(بقره آيه 249) و بر خداوند توكل داشته و از غير خدا هراس و ترسي ندارند(مائده آيه 23) و عشق و محبت خدا را در دل داشته و از محبت غير خدا از جمله دنيا فارغند،(مائده آيه 54) كساني هستند كه هيچ گونه ترسی نسبت به دشمن نداشته و بي باكانه و شجاعانه به مقابله با آن بر مي خيزند و تن به شكست نمی‌دهند و چيرگي دشمن را به هيچ وجه نمی‌پذيرند.
اينها نمونه‌هايي از علت‌ها و عوامل شكست‌ها و چيرگي دشمنان است كه در اين آيات قرآن به آنها پرداخته شده است. خداوند براي دستيابي به پيروزي و موفقيت به جاي شكست و چيرگي دشمن از مؤمنان و امت اسلام مي خواهد تا در كنار توسل و توكل به خداوند‌، جهاد در راه خداوند را اصل قرار دهند (مائده آيه 35) و جهاد را عامل رستگاري و خوشبختي دنيوي و اخروي خود بدانند(مائده آيه 35 ) تا جامعه‌، هم از بركات پيروزي و موفقيت در دنيا استفاده كند و هم در آخرت از رشد و بالندگي حاصل شده بهره‌مند شده و پاداش‌هاي مضاعف و دو چنداني ببرد.