قدر سرمایههای ورزش را نمیدانیم (نکته ورزشی)
سرویس ورزشی-
وزیر محترم ورزش اخیرا درباره ورزشگاه آزادی گفته است: «این ورزشگاه از سرمایههای ورزش ایران است و باید قدر آن را بدانیم. متاسفانه در این باره کم توجهیهایی صورت گرفته است و...». این حرف ایشان ما را بر آن داشت که یکی از باورهای همیشگی و قدیمی خود- که البته فقط هم حرف ما نیست و حرف همه کسانی است که به ورزش تعلق دارند و به دال و ذال و داشته و نداشته آن آگاهند- را تکرار کنیم تا هم انجام وظیفه کرده باشیم و هم این بار امیدوار باشیم که بعد از «حرف»،«عمل و اتفاقی» هم در راه خواهد بود، چرا که وزیر هم دارد«سخن از زبان ما میگوید» و شاید وضع با سابق و اسبق و مسبوق فرق کند.
اما آن حرف همیشگی چیست؟ حرف درباره ورزشگاه آزادی نیست. یعنی هست اما همه حرف این نیست. ورزش ایران بیاغراق و تعارف مملو از سرمایه و ثروت- آن هم در ابعاد و از جنبههای مختلف- است. ورزش ما به گواه غریبه و خودی و با توجه به شواهد و مستندات غیرقابل انکار، هم از حیث مادی غنی و قوی است و هم از نظر انسانی و غیر مادی دارای ظرفیتی قابل توجه و سرشار است ولی همانطور که وزیر محترم درباره ورزشگاه آزادی میگوید، متاسفانه قدر این سرمایهها و داشتهها- که خیلی از همین کشورهای دور و بر و همسایه علیرغم تحمل هزینههای فراوان حسرتش را میخورند- از سوی کسانی که متولی امر ورزش هستند، دانسته نشده و نمیشود و از این بابت چه آسیبهایی که از حیث فنی و شخصیتی و... بر تار و پود ورزش وارد نشده است.
این بازی که مدتی است در مورد بعضی از ورزشگاههای کشور، از جمله همین ورزشگاه آزادی به راه افتاده، ریشه در همین قدرناشناسی دارد که بعضی از متولیان به آن نام«ترمیم» و «استانداردسازی» دادهاند! لابد در هیچ جای دنیا ورزشگاههای خود را ترمیم و استانداردسازی نمیکنند که همیشه و سر وقت و اول فصل همه زمینها و ورزشگاهها برای شروع و برگزاری مسابقات آمادگی تام و تمام دارند! این بازیها چرا باید در ورزش ما اتفاق بیفتد و از همان اول فصل سردرگمیها و آشفتگیها و «چه کنم، چه کنم»ها گریبان بزرگ و کوچک فوتبال را بگیرد، تماشاگر علاقهمند را باز هم- و بیشتر از قبل- ناراضی کند و به او بفهماند که«کماکان قرار نیست شما از فوتبال لذت ببرید!»، لذت و منافع و مواهب این فوتبال در اختیار مشتی آویزان بیهنر است که تنها چیزی که برایشان مهم نیست، فوتبال و تماشاگر و منافع ملی و قدرشناسی سرمایههای سرشار ورزش است و یکسره به دنبال بردن مواهب و منافع بیشتر از فوتبال و ورزش هستند؟!
این وضع سالهاست بر ورزش ما حاکم است و اجازه نمیدهد در ورزش و برای ورزش اتفاقات مثبت و رهگشایی چهره بندد، تا آنجا که اصلی مهم و تعیینکننده به نام «برنامهریزی و آینده نگری» عملا مفهوم و معنای واقعی خود را از دست داده است. گذران روزها و روزمرگی و برنامهریزی به شیوه وصله پینه و «چو فردا شود فکر فردا کنیم!» روش غالب و مسلط مدیریتی ما در بسیاری از بخشهای ورزش است.
وقتی برنامهریزی، جایگاه بایسته و شایستهای نزد مدیران ورزش ما ندارد و آنها سرگرم تدارک امور روزمره و گذرا هستند یا سرگرمشان کردهاند که به مسائل جدیتر و موضوعات حیاتیتر ورزش فکر نکنند، چه توقع و انتظاری داریم که قدر سرمایههای ورزش دانسته شده و یا اصولا اینگونه سرمایههای ارزشمند و ظرفیتهای غنی شناسایی و در جای خود به بهترین وجه و در جهت تحول و پیشرفت ورزش به کار گرفته شود؟!