kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۵۰۳۳
تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱۴۰۳ - ۲۰:۲۸
همراه با «محمد میرکیانی» درباره تربیت فرهنگی نسل امروز

نبرد تن تن و سندباد هنوز هم ادامه دارد

 
 
 
مهدی امیدی
یکی از خلأهای دردناک در عرصه فرهنگی کشور، عدم تولید محصولات فرهنگی، هنری و رسانه‌ای جذاب و مؤثر برای نوجوانان است. این درحالی است که رقبا و دشمنان ما سرمایه‌گذاری‌های هنگفتی برای جذب مخاطب نوجوان و تأثیرگذاری بر آن دارند؛ در همین کشور ما هر روز بخش عمده اوقات فراغت کودکان و نوجوانان به‌جای اینکه با تولیدات بومی، غنی شود، با آثار و محصولات وارداتی و تحمیلی از سوی دشمنان این مردم، پر می‌شود. تجربه نشان داده است که تولید کالاهای فرهنگی ناب و تمیز، ولو ساده و کم‌هزینه، می‌تواند نسل نوین را همراه سازد. نمونه‌اش سرود «سلام فرمانده» است که دیدیم چگونه سرتاسر کشور را درنوردید و میلیون‌ها کودک و نوجوان را در داخل و خارج از کشور مجذوب و مشغول خودش داشت. اما بچه‌های ایرانی، از فقر چنین آثاری رنج می‌برند. آن‌ها تشنه محصولاتی‌اند که ضمن جذابیت و سرگرمی‌سازی، هویت بخش و الگوساز باشد.
یکی از کتاب‌هایی که هم در جهت نیازهای فرهنگی کودکان و نوجوانان خلق شده و هم موضوع اصلی‌اش تقابل اسطوره‌های داخلی و خارجی است، رمان «تن‌تن و سندباد» است. در این داستان تن‌تن به همراه دوستان همیشگی‌اش میلو، کاپیتان ‌هادوک و پرفسور تورنسل به شرق حمله می‌کنند و با مقاومت سندباد و قهرمانان شرقی مثل علی بابا، علاءالدین، نخودی و... مواجه می‌شوند.
 رمان نوجوانانه «تن تن و سندباد» در سال 1370 منتشر شده بود که تقریظ رهبر انقلاب را هم در پی داشت. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در یادداشتی که آبان 1373 به نگارش درآمد، درباره این کتاب نوشتند: 
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
«من هم همین قصّه را همیشه تعریف می‌کردم! حیف که خیلی‌ها آن را باور نداشتند. حالا خوب شد، شاهد از غیب رسید! راوی این حکایت که خود همه چیز را به چشم خود دیده، حکایت تن تن و سندباد را چاپ کرده است. حالا دیگر کار من آسان شد! همین بس است که نسخه‌ این کتاب را به همه‌ بچه‌ها بدهم.»
هر چند که تقریظ رهبر انقلاب بر رمان 
«تن و تن و سندباد» حدود 25 سال بعد از این تاریخ و در مرداد سال 1395 رونمایی شد و این کتاب را احیاء کرد. طوری که طی سال‌های گذشته، این أثر بارها تجدید چاپ شده است.
محمد میرکیانی، نویسنده نام آشنای ادبیات کودکان و نوجوانان، خالق این اثر است. او درباره اهمیت محتوای این کتاب می‌گوید: «این دوران، اتفاقات و فعل و انفعالات پیچیده‌ای در عرصه فرهنگی هم داخل کشورمان و هم در کل جهان رخ می‌دهد که مضمون این کتاب هم با این وضعیت تناسب دارد. به گونه‌ای که بسیاری از مسائلی که من در این رمان در حوزه فرهنگی پیش‌بینی می‌کردم با کمال تأسف به واقعیت تبدیل شده است. به طور مثال، در بخشی از اواخر رمان، پس از شکست تن‌تن و دوستانش، کاروان سندباد به شهری می‌رسند و می‌فهمند که این بار یاران تن تن از آسمان حمله کرده‌اند، علاءالدین وقتی درباره اینکه چطور از آسمان حمله کرده‌اند، با این پاسخ مواجه می‌شود که «می‌گویند با ماهواره. صنعت این قرن است. آن‌ها این‌بار از بالا به سرزمین قصه‌های مشرق زمین حمله کرده‌اند. می‌گویند قصد کرده‌اند با این دستگاه همه چیز ما را عوض کنند. می‌خواهند رنگِ‌رو، زندگی، حرف زدن، راه رفتن، خورد و خوراک؛ پوشاک و همه‌چیز ما را به جانبی که خودشان صلاح می‌دانند ببرند.»
او ادامه می‌دهد: «ماجرا از این قرار بود که تن تن یک جهانگرد است که دنیا را در می‌نوردد و سندباد بحری (چون ما دو سندباد داریم؛ بحری و بری) هم از خصوصیاتش این است که او نیز دریانورد و جهانگرد است. بنابراین من تن تن و سندباد را به این دلیل انتخاب کردم که ویژگی‌های شخصیتی نزدیکی به هم دارند. منظورم این است که این طرح به صورت آگاهانه و براساس محاسبات اقلیمی و شخصیتی این اسطوره‌ها بوده و همین طوری آنها را کنار هم نچیده‌ام. واقعیت این است که چون کودکان و نوجوانان و به ویژه کودکان، تعریف درستی از قهرمانان و اسطوره‌های غربی ندارند، با آنها ارتباط عاطفی برقرار می‌کنند و بعد که بزرگ می‌شوند تحت تأثیر درونمایه و محتوای فکری این آثار قرار می‌گیرند. خانواده‌ها دقت لازم را داشته باشند که طوری هزینه نکنند که هم پول بدهند و هم به بچه‌های خود آسیب بزنند. ما با پول خودمان بازار یک سری محصولات را گرم می‌کنیم و بعد هم با محتوای این محصولات به فرزندان خود صدمه می‌زنیم! به همین دلیل بهتر است آثار هنری و سرگرم‌کننده و نوشت‌افزارهایی را انتخاب کنیم که باعث شود تا فرزندان ما خودباور و مستقل و علاقه‌مند به فرهنگ و اندیشه سرزمین خودشان بار بیایند. این درسی است برای مسئولین و تصمیم‌سازان عرصه هنر و ادبیات کودک و نوجوان که بدانند کار آنها کودکانه نیست، بلکه یک کار عظیم و بزرگ فرهنگی است؛ تا آن حد که رهبر معظم انقلاب به آن توجه می‌کنند و نسبت به اهمیت آن به جامعه هشدار می‌دهند و کمک می‌کنند تا مسئولین این عرصه راه درست را تشخیص دهند.»
وی در همین زمینه ادامه می‌دهد: «اسطوره‌ها و قهرمانان خیالی در فرهنگ و ادبیات غرب و شرق، یک تفاوت عمده دارند؛ شخصیت‌های افسانه‌ای ما دارای ریشه و اصالت هستند و از دل تاریخ و فرهنگ و زندگی مردم زاده شده‌اند. اما غالب شخصیت‌های اسطوره‌ای غرب، دست‌ساز شرکت‌های چندملیتی و فیلمسازی هستند. یعنی شخصیت‌هایی ساختگی‌اند که نه از بین مردم و فرهنگ، بلکه با تعیین خط‌مشی‌های خاص به آنها زندگی بخشیده شده است. اسطوره‌های ما دارای قدمت طولانی مدت هستند و بخشی از زندگی مردم ما در طول قرن‌های گذشته بوده‌اند. به‌طور مثال، رستم از دل «شاهنامه» درآمده است، پهلوان پنبه و نخودی از دل قصه‌ها و افسانه‌های عامیانه مردم دوران صفویه به بعد به وجود آمده‌اند، سندباد، علاءالدین و علی بابا از دل «قصه‌های هزار و یک شب» زاده شده‌اند؛ تمام این‌ها ریشه در فرهنگ، آداب و رسوم و باورهای مردم سرزمین ما دارند. اما اسطوره‌هایی مثل تن تن، سوپرمن، تارزان و... بعد از جنگ جهانی دوم و توسط شرکت‌های فیلمسازی ساخته و پرداخته شده‌اند و کسانی هم که آنها را خلق کردند، اهداف و منافع خاص خودشان را داشتند. به نظر من نمی‌توان آنها را سرزنش کرد چون به هر حال هر کشوری برای خودش اهدافی دارد. این ما هستیم که باید هوشمند و هوشیار باشیم و راه‌ها و مسیرها را درست تشخیص دهیم و آنچه به عنوان محصول و کالای فرهنگی به ما عرضه می‌شود را به درستی ارزیابی کنیم. من هم به این دلیل، مجموعه‌ای از اسطوره‌های ساخت شرکت‌های فیلمسازی غربی را ارزیابی کردم تا بگویم آنها اجازه ندارند که با این شخصیت‌های ساختگی در مقابل اسطوره‌ها و قهرمان‌های اصیل و ریشه‌دار ما، فرهنگ ما را هدف هجمه قرار دهند.»
وی تصریح می‌کند: «دولت‌ها در همه جای جهان، به ویژه در کشورهای قدرت‌طلب، برای نیل به اهداف مهم و بزرگ ابتدا تلاش می‌کنند تا نگرش مردم خود را مطابق همان اهداف تغییر دهند و برای این منظور، سبک زندگی خاصی تعریف و به مردم القا می‌شود. سبک زندگی مقوله‌ای است که در عین سادگی، بسیار پیچیده است. چون سبک زندگی یا روش زندگی، تعیین‌کننده همه دلبستگی‌ها، اهداف و علاقه‌مندی‌های ما در زندگی است. معماری، چیدمان منزل، نحوه سخن گفتن، تغذیه، تفریحات، فعالیت اقتصادی و... همه از عناصر سبک زندگی هستند.»
میرکیانی می‌گوید: «اما نکته مهم این است که آموزش سبک زندگی در کودکی انجام می‌شود. به همین دلیل هم عمده محصولات فرهنگی غربی به ویژه برای مخاطب خردسال، براساس سبک زندگی تولید می‌شوند، حتی محصولاتی که ما فکر می‌کنیم که محتوای اخلاقی مثبتی در آنها هست همچنین رویکردی دارند. به طور مثال، وقتی یک کودک به تماشای پویانمایی یا فیلم تولید شده توسط کشور دیگری می‌نشیند، به طور ناخودآگاه تحت تأثیر داستان، فضا و قهرمانان آن اثر قرار می‌گیرد. این کودک وقتی بزرگ می‌شود به آن کشور، تاریخ و محصولات صنعتی آن علاقه‌مند می‌شود و در یک کلام، تحت تأثیر فرهنگ آن کشور قرار می‌گیرد. این یعنی انتقال سبک زندگی و این جریانی است که به طور آشکار در آثار پویانمایی و فیلم‌های سینمایی غربی اتفاق می‌افتد.»
نویسنده رمان «تن‌تن و سندباد» درباره اهمیت سبک زندگی هم معتقد است: «تعریف و ارزش سبک زندگی برای ما این است که هزینه‌ها را کاهش می‌دهد و بهره‌وری را بالا می‌برد و کمک می‌کند تا به اهدافمان، سهل‌تر و زودتر دست یابیم. گسترش سبک زندگی اسلامی و ایرانی بین مردم ما نتیجه‌اش این خواهد شد که فرهنگ، نگرش و دیدگاه کشورمان در دنیا بهتر شناخته شود. همچنین سبک زندگی، تأثیر مستقیمی بر حوزه اقتدار و امنیت یک کشور در داخل و خارج از آن کشور دارد. اگر ما سبک زندگی خودمان را داشته باشیم، باعث تقویت ایستادگی و مقاومت و افزایش شناخت ما در دنیا می‌شود و باعث می‌شود که سایر ملت‌های جهان نیز روی ذخایر و داشته‌های فرهنگی ما بیشتر حساب کنند.»
وی می‌افزاید: «غربی‌ها و به ویژه آمریکایی‌ها سرمایه‌گذاری عمده‌ای در زمینه ترویج سبک زندگی از طریق آثار هنری می‌کنند. اما در خیلی از این آثار، سبک زندگی پنهان است. به عنوان مثال، در بسیاری از فیلم‌های پلیسی آمریکایی می‌بینیم که تمام فضاها زیبا و پرجاذبه هستند. بسیاری از ماجراهایی که در این‌گونه فیلم‌ها اتفاق می‌افتد، بهانه‌ای برای معرفی و نمایش اقتدار آن کشور هستند.»
این نویسنده در ادامه اظهار می‌کند: «آموزش سبک زندگی، بخش جدایی‌ناپذیر تولیدات فرهنگی و هنری برای کودکان و نوجوانان است. در تمام این آثار، همه عناصر و اجزای سبک زندگی تعریف می‌شود. حتی رنگ، نور، قاب‌بندی و همه جذابیت‌های آثار نیز 
بر اساس القای نوع خاصی از سبک زندگی شکل می‌گیرند و همه در خدمت هدف اصلی، یعنی ترسیم سبک زندگی هستند.»
میرکیانی به این پرسش که چگونه می‌توان جلوی نفوذ و تهاجم تن تن و فرهنگ او را گرفت، این‌گونه پاسخ می‌دهد: «به نظر من بهترین کار در این زمینه تولید آثار و محصولات فرهنگی است. رمان «تن تن و سندباد» هم در حقیقت یک هشدار بود به جریان‌های بیگانه که از آن سوی مرزها قصد دارند تا در فکر و دل کودکان و نوجوانان ما قرار گیرند. به هر حال آنچه ما به عنوان اندیشه و فرهنگ به دنیا عرضه می‌کنیم، چون بحق و سازگار با روح و فطرت انسان‌هاست، قطعا به دل می‌نشیند، منتها باید تمهیداتی به کار بگیریم که آن حرف حق به درستی عرضه شود و مخاطب پذیر باشد. باید از ظرفیت‌های فرهنگی خود به خوبی استفاده کنیم تا بتوانیم فضای ذهنی کودکان و نوجوانان خودمان را با اندیشه‌های فرهنگی خود دل بسته و مأنوس کنیم.»
او ادامه می‌دهد: «اگر فراموش نکرده باشید، دهه 60 اوج دوران طلایی هنر و ادبیات کودک بود. طوری که در آن دهه بسیاری از شخصیت‌های فرهنگی در این عرصه ظهور کردند و اتفاقات عظیمی در عرصه‌های سینما، ادبیات و نمایش رخ داد. هنوز هم بخش زیادی از آنچه هنر کودک و نوجوان شناخته می‌شود، متعلق به آن دوران است. مهم‌ترین دلیل این درخشش نیز حمایت‌های دولتی بسیار زیاد بود. حتی نهادهای انقلابی هم در این زمینه سرمایه‌گذاری می‌کردند. اما بعدا گفتند که ما سینمای گلخانه‌ای نمی‌خواهیم و حمایت‌ها قطع شد. نتیجه‌اش این شد که فقط یک عده محدودی از تهیه‌کنندگان برای تولید این فیلم‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند که نتوانستند موفق شوند. چون فیلم‌هایی که باید تولید می‌کردند یا گیشه‌ای بودند و از نظر محتوایی و تربیتی تنزل پیدا می‌کردند یا آثار تربیتی بودند که با توجه به توان مالی پایین در جذب مخاطب ضعیف بودند. به نظر من باید در سیاستگذاری تولیدات هنری برای کودکان و نوجوانان تجدیدنظر شود. اگر اعلام کنند که جامعه با کمبود یک ماده غذایی مواجه است، دولت بلافاصله ورود پیدا می‌کند و در آن زمینه سرمایه‌گذاری می‌کنند تا مردم دچار این کمبود نشوند. اما این اتفاق در حوزه فرهنگ نمی‌افتد. وقتی تولیدات فرهنگی برای کودکان و نوجوانان کاهش می‌یابد، دولت باید سرمایه‌گذاری در آن را افزایش دهد. البته تولیدات باید کیفیت داشته باشند. سازمان سینمایی باید در حوزه کودک و نوجوان روی فیلم‌هایی سرمایه‌گذاری کند که هم بازگشت سرمایه داشته باشند و هم جامعه را از نظر فرهنگی تأمین کنند.»