kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۴۴۳۹
تاریخ انتشار : ۰۴ شهريور ۱۴۰۳ - ۲۰:۱۶
یادی از شهيد عبدالله فلاح‌شيرواني

نـورانـی

 
 
 
سعید رضایی
 
هر وقت ياد جبهه مي‌افتم، اشك كه ندارم گريه كنم، فقط سردرد مي‌گيرم، قلبم مي‌زند، اعصابم متشنج مي‌شود، در اتاق مثل ديوانه‌ها قدم مي‌زنم، ‌لب‌هايم را مي‌گزم و از اين حركات فقط و فقط اميدم به دعاي شماست و درخواست شما از درگاه خداوند متعال است. اميدم به كرم وجود اوست كه ان‌شاءالله نصيبم كند در اين لحظاتي كه دقيقاً لحظات عاشوراست در كنار بچه‌هاي جبهه باشم.
***
شهید عبدالله فلاح شيرواني در سومين روز خرداد سال 1341 در تهران متولد شد. تا سال اول راهنمايي را در مدرسه درس خواند اما بعد از آن به دليل علاقه‌اي كه نسبت به تحصيلات علوم ديني و طلبگي پيدا كرده بود و همچنين تشويقي كه از طرف خانواده و دوستان و چند تن از طلاب و روحانيون اهل محل صورت گرفته بود تصميم گرفت كه به حوزه علميه برود. لذا به شهر مقدس و علم پرور قم رفت و شروع به فراگيري علوم ديني و معارف اسلامي نمود.
او شهر قم را از اين لحاظ انتخاب كرد كه مهد علم و دانش و دانايي و علوم ديني بود و بهترين و فاضل‌ترين علما و روحانيون در آنجا جمع بودند. شهر قم از اين لحاظ كه بارگاه منور و مطهر و ملكوتي حضرت فاطمه معصومه (سلام الله عليها) نيز در آنجا واقع شده است، قداست ويژه‌اي پيدا كرده است و همين قداست نيز باعث شده است كه مهد علم و دانش علوم ديني و اسلامي شود.
عبدالله طلبه‌اي بود فعال و پركار. اخلاق نيكويي داشت و بسيار خوش‌اخلاق و خوش‌برخورد بود. همچنين عبدالله فرد بسيار با تقوايي بود و تا جايي كه مي‌توانست به طلبه‌‌هاي فقير كمك مي‌كرد.
كمك او به فقرا محدود به طلاب و دوستانش نبود، بلكه او تقسيم غذاي مختصر خود در بين فقرای محل سعي داشت به هر طريق ممكن به آنان كمك كند. اين كمك نيز بهانه‌اي بود براي اينكه بتواند چند دقيقه‌اي در كنار آنان بنشيند و به درددل‌هايشان گوش كند تا بتواند گره‌اي از مشكلاتشان بگشايد و در نهايت با استفاده از كلام نوراني اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم‌السلام) و آيات نوراني قرآن مجيد، به هدايت و رشد معنوي آنان كمك رسانده باشد.
در حقيقت عبدالله پس از رفتن به 
حوزه علميه قم و آغاز راه سير و سلوك معنوي در آنجا به اسوه و الگوي اخلاقي و عرفاني در خانواده و فاميل و محله تبديل شده بود به‌گونه‌اي كه همه او را دوست داشتند و برايش احترام قائل بودند و از او درس‌ها مي‌آموختند. در واقع علت اين امر نيز اين بود كه عبدالله پيش از آنكه اسير دنيا و ماديات آن شود راه سعادت بخش خود را انتخاب كرده بود و تلاش كرده بود در اين راه به حد اعلاي كمال و رشد برسد.
اين راه سعادت بخش نيز چيزي نبود جز شاگردي مكتب امام صادق(عليه السلام). تلاش علمي او در حوزه علميه نوعي جهاد علمي محسوب مي‌شد كه براي عبدالله بسيار ارزشمند بود. شب‌ها تا صبح بيدار مي‌ماند و مطالعه مي‌كرد و روزها نيز با جديت و سختكوشي در كلاس درس حاضر مي‌شد و در اوقات بيكاري نيز با دوستان هم‌حجره‌اي‌اش به مباحثه و مطالعه دروس مي‌پرداختند و رفع اشكال مي‌كردند.
هميشه خودش را براي درس‌هاي آتي آماده كرده بود و مطالعه كرده سر كلاس حاضر مي‌شد به‌گونه‌اي كه پيشاپيش براي هر گونه سؤال و بحثي در كلاس آماده بود.
اخلاق نيكوي عبدالله در بيرون از منزل و در روابط اجتماعي او با افراد نيز زبانزد بود. در برخوردهاي اجتماعي جاذبه خاصي داشت و با چند كلمه صحبت كردن با جوانان به سرعت آنان را جذب و شيفته اخلاق حسنه و رفتار معنوي خود مي‌كرد.
درحقيقت با همين اخلاق حسنه بود كه بسياري از جوانان محل را جذب كرده و آنان را به مسجد مي‌آورد و مسجدي مي‌كرد. تكه كلامش اين بود كه نماز اول وقت انسان را به همه جا مي‌ر‌ساند و هنگامي كه با درددل جوانان و مشكلات آنان مواجه مي‌شد به آنان توصيه اكيد مي‌كرد كه براي حل مشكلاتشان به مسجد بيايند و در نماز جماعت اول وقت شركت كنند.
جوانان نيز كه شيفته اخلاق او مي‌شدند و نورانيت را در چهره او مشاهده مي‌كردند، به حرف‌هاي او اعتماد كرده و به مسجد مي‌آمدند و همين سر آغاز راهي مي‌شد كه آنان را در نهايت به سعادت و مي‌رساند و به راه راست هدايت مي‌كرد. بعدها همين جوانان در عرصه جنگ تحميلي پا به عرصه نبرد با دشمن بعثي گذاشته و جان خويش را در راهي كه عبدالله براي آنان ترسيم كرده بود فدا كردند.
خود عبدالله نيز از اين قافله عقب نماند و پس از مجاهدت علمي و سير و سلوك معنوي با آغاز جنگ تحميلي و فرمان امام خميني(ره) مبني بر حضور در جبهه‌ها، كوله بار خود را اين بار براي جهاد عملي بست و عازم جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل شد.
عبدالله در طول دوران جنگ تحميلي بارها به عنوان مبلغ و براي تبليغ و بيان مسائل و احكام شرعي و دستورالعمل‌هاي اخلاقي و عرفاني در بين رزمندگان حاضر مي‌شد و هفته‌ها و ماه‌ها در كنار آنان بود. عبدالله هم خود در جبهه‌ها سير و سلوك معنوي خود را به پيش برد و روز به روز به درجات معنوي خود مي افزود و هم اينكه در جبهه نيز به الگوي اخلاق عملي دوستانش تبديل شده بود.
در نهايت نيز او مزد همه تلاش‌ها و رياضت‌هايش را از خداوند تبارك و تعالي دريافت كرد و در تاريخ سوم فروردين ماه سال يك هزار و سيصد و شصت و پنج در منطقه عملياتي فكه به شهادت رسيد.
شهادت او مهر تأييدي بود بر آنچه مي‌گفت و عمل مي‌كرد. او نه تنها در دوران حيات پرخير و بركت خود به هدايت و تبليغ دين خدا مي‌پرداخت بلكه پس از شهادت نيز با خون خودش باعث شد كه بسياري از جوانان فاميل و محل به سمت جبهه‌هاي جنگ حركت كرده و در راهي كه عبدالله خونش را نثار كرده بود، جانفشاني كنند.
در زير بخشي از وصيت نامه و كلمات گهربار اين شهيد والامقام را مي‌خوانيم:
«پس از عرض سلام به پدر و مادر و برادرانم و دوستان و آشنايان عزيزم فرصت براي خداحافظي نبود مرا ببخشيد وصيت بدين شرح است: از پدرم مي‌خواهم که هميشه به روحانيت مبارز متعهد وفادار باشند.
از پدرم مي‌خواهم به تمام دوستان آشنايان پس از شهادت من که افتخارش است و افتخار اسلام است به برادرانم بگویيد که لباس مشکي تن نکنند که خوشحال باشند که روح شهدا شاد باشد. بين مردم شيريني پخش کنيد و براي من گريه هرگز نکنند و اگر خواستند گريه کنند بر چيزي گريه کنند بر حرمان حسين گريه کنند. «از گفته‌هاي امام رضا‌(ع)»
اي برادران و دوستان و آشنايان حامي اسلام باشيد که اسلام پيروز است. خدا مي فرمايد در قرآن «فان حزب‌الله هم الغالبون». براستي که حزب خدا پيروز است.
اي برادران و اي خواهران، تا آن وقت كه امام خميني هست كه ان‌شاءالله خواهد بود، گوش به فرمان آن رهبر عاليقدر باشيد و رفتار مسئولين مملكتي از قبيل نظامي و غير نظامي را هوشيارانه و به دقت زير نظر داشته باشيد.
اي برادراني كه نظامي هستيد و در رده‌هاي بالاي كارهاي نظامي مي‌باشيد، به گفته‌هاي 
علي (عليه السلام) گوش فرا دهيد كه كار براي خداست يا براي خودتان. اين بسيجي‌ها كه امام خميني در رابطه با آنها مي‌گويد: رحمت و بركات خدا بر شما بسيجيان باد، را از دست خود ناراحت نكنيد و تا مي توانيد آنان را تشويق به خدمت كنيد همچنان كه شهيدان والامقام حاج نعمت و يا امثال ايشان شهيد حاج رستگار و شهيد حاج علي موحد دانش اين كار را مي‌كرد.
پيامم به خانواده شهدا و اسرا و مفقودين و مجروحين است. تا نايب امام زمان (عج) هست، پيرو آنها باشيد و فرزنداني براي جامعه تربيت كنيد كه در حقيقت به درد انقلاب و اسلام بخورند. جلوگيري از حركات ضد انقلاب بر همه مسلمانان واجب است، همان‌طور كه سيلي زدن به ابرقدرت‌ها و عمال شرق و غرب و منافقين و اين كمونيست‌ها كه همچون سگي هر روز براي تكه گوشتي به يك كشور حمله مي‌كنند، واجب است.
مسجد سنگر است، سنگرها را حفظ كنيد و اگر از من و امثال من روحاني خلافي مي‌بينيد، به حساب مكتب يا دولت نگذاريد و نگذاريد دوستان و اقوام از ناراحتي شما سوءاستفاده كنند و به اسلام و دولت بد بگويند».
آخرین توصیه شهید‌
«با سلام به برادران حزب‌اللهي در خط امام، اي برادران با شما هستم، كار خود را در رابطه با مبارزه با فساد ادامه دهيد و تا آن وقت كه جان در بدن داريد از امر به معروف و نهي از منكر خودداري ننماييد و هوشيار باشيد چون شما ابوذرها، ‌سلمان‌ فارسي‌ها، ‌مقدادها و عمارهاي اين زمان هستيد. شما شمشير زنان محمد(ص) زمانه ايد و تا آن وقت كه خون حزب‌الله حقيقي در شما جوش و خروش دارد از پا ننشينيد.
در كارها با هم مشورت كنيد و همديگر را ياري كنيد و وحدت يادتان نرود كه اين رمز پيروزي از زمان پيامبر اكرم(ص) تا زمان خميني كبير(ره)تذكر داده شده است. هميشه براي خدا و به خاطر خدا كار كنيد تا سربلند باشيد».