نگاهی به پویانمایی «اوریون و تاریکی» به بهانه انتشار در شبکه نمایش خانگی (هالیوود زیر ذرهبین)
ترویـج بیخـدایی بیـن کودکان!
مسیح عرفان
انیمیشن «اوریون و تاریکی» محصول سال ۲۰۲۴ است که از شبکه نتفلیکس پخش شده است. اوریون و تاریکی با ریتم بالا و داستانی ساده و در نگاه اول، آموزنده، سعی دارد ترس از تاریکی را در مخاطبینش که کودکان هفت سال به بالا هستند، از بین ببرد.
اما وقتی دقیقتر به اثر نگاه کنیم، میبینیم که اوریون و تاریکی در ظاهر روانشناختی آن، دارای ابعاد فلسفی و دینی مهمی است که میتواند هویت مخاطب کودک خود را به کلی دچار تحول کند.
ترس و اختلالهای اوریون
اوریون، کودکی یازده ساله است که حتی از سیفون توالت هم میترسد! در واقع اوریون مبتلا به اختلالهای شدید روانی است و همین مسئله باعث شده است در کنار ترس از حضور در جمع دوستان، ارتباط گرفتن با بیگانگان و دفاع از حق خودش، از تاریکی هم بترسد.
درواقع «اوریون و تاریکی» با ترسیم بدترین
شکل ممکن از ترسهای انسانی، نشان میدهد که میشود با مواجهه صحیح با ترسها، تمام آنها را تبدیل به فرصت کرد. ترس در آدمی امری ضروری است، اما نباید از پیشرفت انسان جلوگیری کند.
در پایان اثر نیز اوریون بر ترسهایش غلبه کرده، با دختری که دوست دارد به اردوی علمی میرود.
این جنبه از فیلم در تحلیلهای مختلف سینمایی گفته شده و با این استدلال که «محتوای اثر در راستای برطرف کردن ترس کودکان از تاریکی است» کانالها و سایتهای مختلف «اوریون و تاریکی» را به عنوان اثری مفید برای کودکان به مخاطبین خود معرفی کردهاند.
در حالی که این انیمیشن از همان ابتدا، با دیالوگهایی آتئیستی شروع میشود.
آتئیسم از بدو ماجرا!
انیمیشن «اوریون و تاریکی» از همان اول با جملاتی با مضمون ضد دین شروع میشود. اوریون زنده شدن مردهها پس از مرگشان را توهمی دانسته و در واقع فیلمساز از زبان کودکی 11 ساله مواضع ایدئولوژیک خود را به کودکان سراسر جهان تحمیل میکند.
تاریکی و نور
در اوریون، همذاتپنداری مخاطب با تاریکی و دوستانش است و هدف اصلی اثر همراه کردن مخاطبین، خصوصا کودکان، با تاریکی و در نتیجه نترسیدن از او است. به نظر میرسد گسترش این گفتمان خطرناک باشد، تاریکی در اذهان مردم جهان مفهومی منفی داشته و وقتی گفته میشود «نیروی تاریکی» همان معنای نیروی شرّ به ذهن تبادر میشود. در اوریون و تاریکی، روشنایی شخصیتی خودمحور و بیتوجه به دیگران دارد، برخلاف تاریکی که از ترساندن کودکان ناراحت است و از اینکه بعضی میگویند تاریکی را دوست ندارند، ناراحت میشود. این بازنمایی از تاریکی در بلندمدت خطرناک است؛ چرا که معنای نور که در ادبیات ادیان الهی در مورد نیروهای خیر مورد استفاده قرار گرفته است، به معنای نامطلوبی در ذهن مخاطب مبدل شده و برعکس، تاریکی که نمادی از جبهه شر است، به نیکان تعلق میگیرد.
در گروهی که تاریکی با آنها همراه است، موجودی را میبینیم که وظیفهاش اذیت کردن مردم با صداهای نابهنجار است. این شخصیت هیچ فایدهای برای انسانها ندارد ولی مثل خواب و تاریکی و... مشغول انجام وظیفه است؛ در یکی از دیالوگهای اثر، به تکامل اشاره میشود که در کنار این ترسیم از قوای عالَم، معنادار میشود.
در فرضیه فرگشت یا همان تکامل، چیزی به نام حکمت وجود ندارد و سیر تحول موجودات وابسته به شانس، اتفاق و روندی کور و بیهدف است. چنانکه در اوریون میبینیم که موجوداتی بیفایده و حتی مضر در جهان وجود دارد که به ضمیمه دیالوگ دفاع از تکامل، نشاندهنده تأکید این اثر بر جهانبینی آتئیستی فیلم است. مهمترین نقد تکامل، اسطورهای بودن این فرضیه است. چرا که هیچ دانشمندی تا به حال نتوانسته است تکامل موجودات را، نه از تکسلولی تا انسان، حتی از شامپانزه تا انسان نیز با روش علمی و تجربی، اثبات کند.
علاوهبر این، فرگشت مدعی است که میلیونها سال جهان به شکلی خاص رو به تکامل بوده است، در حالی که ما از چند هزار سال پیش زمین هم اطلاع دقیقی مبتنی بر روششناسی تجربی نداریم، چه رسد به چند میلیون سال پیش! شاهد خوب آن نیز حلقههای گم شده بین انسان و شامپانزه است؛ خود دانشمندان فرگشتی میگویند نمیتوان انسان را حلقه تکاملی بعد از شامپانزه دانست و مطمئناً موجودات واسطهای بین این دو گونه وجود داشتهاند، اما الآن نابود شدهاند و ما نمیدانیم چه بودهاند!
تکامل خرافهای از اساطیر علم جدید است که به دلیل رنگ و لعاب ضدّ دینی آن، مورد توجه ژورنالیسم علم در غرب قرار گرفته و حتی بعضی از مخالفین این فرضیه در آمریکا از دانشگاه اخراج شدهاند. (رجوع کنید به مستند اخراجشدگان Expelled)
رؤیا و مسئله ناخودآگاه
در «اوریون و تاریکی» مثل انیمیشن «درون-بیرون»، شاهد تقلیل خواب و رؤیا به برگردان ناخودآگاه شخص در هنگام خواب، هستیم. درواقع در این انیمیشن، خواب چیزی جز مرور تجربیات روزمره ما نیست. در حالی که خوابهای پیشگویانه (رؤیاهای صادقه) نشان میدهد بسیاری از حقایقی که هنوز به وقوع نپیوسته است میتواند در خواب به چنگ ما دربیاید. بارها شده است که در خواب ترس یا لذت جدیدی را تجربه کردهایم و این مسئله نشان میدهد همه خوابها حاصل توهمات ما نیستند. بله بخشی از خوابها که اصطلاحا در مِثال متّصل یا جهان ساخته نفس ما رخ میدهد، تا حدّی وابسته به ذهن ماست، اما بسیاری از خوابهای دیگر کاملا زندگی جدیدی با کالبدی فرامادی است. ما در خواب ادراکاتی داریم و طبیعتا هر آنچه که ادراک شود، وجود دارد. پس خواب هم مثل همین جهان وجود داشته و برخلاف نگاه تقلیلگرای این انیمیشن، یکی از دریچههای مهم به جهان موازی است.
خدایانگرایی و اسطورههای یونان
در «اوریون و تاریکی»، علاوه بر اسم اوریون (خدای شکار در یونان باستان) شاهد تدبیر جهان توسط خدایان هستیم.
در یونان باستان، نظام جهان به صورت مشرکانه ترسیم میشد و تدبیر هستی به عهده موجوداتی شبیه به انسانها، اما بسیار قدرتمند، گاهی غولپیکر و احیانا «جاودانه» بود.
در «اوریون و تاریکی»، دقیقا همین جهان مشرکانه ترسیم شده است؛ تاریکی خدای خود را دارد، خواب خدایی دیگر، روشنایی روز را خدای دیگری بر عهدهدارد و.... دقت شود که خدای اساطیری دقیقا به همین شکلی است که در انیمیشن تصویر شده و با خداوند متعال در ادیان الهی و توحیدی که بینهایت است و در جسم محدود نمیشود، متفاوت است.
در یونان باستان خدای خواب هایپنوس (Hypnos) نام داشت و پسرانش بر ذهن مردم خواب را وارد میکردند.
همچنین خدای مذکر شب اِرِبوس (erebus) نام داشت که به عنوان تاریکیِ تشخص یافته و دارای عینیت و شخصیت شناخته میشد. آپولو نیز خدای روز در یونان باستان است.
در «اوریون و تاریکی» میبینیم که تاریکی، دقیقا تجسّد یافته تاریکی است و با اینکه خود تاریکی است، اما در قالب انسانگونه با اوریون مرتبط میشود. روز و رؤیا هم توسط خدایان مخصوص به خود تدبیر میشوند.
البته در یکی از دیالوگها گفته میشود که اگر اینان وظیفه خود را انجام ندهند، توسط «همان کسی که میشناسی» عقوبت میشوند که چیزی شبیه به خدای توحیدی است؛ اما در ادامه میبینیم که از قدرتی ماوراء این خدایان خبری نیست.
حتی وقتی تاریکی نابود شده (به معنای استعاری آن دقت شود) و نور باقی میماند، وقتی جهان به
هرج و مرج کشیده شده و همه چیز در شُرُف نابودی است، رؤیا و دوستانش به کمک نور رفته و از وظیفه خود
شانه خالی کردهاند، هیچ قدرت ماورائی وجود ندارد که نظم و ثبات را به جهان بازگرداند و باید تاریکی دوباره زنده شود تا جهان به آرامش برسد. در «اوریون و تاریکی»، جهان توسط خدایان مختلفی اداره شده که در صورت امتناع هر کدام از انجام وظایفشان، جهان به هرج و مرج و فساد کشیده میشود.
در قرآن کریم میخوانیم: لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَهًٌْ إِلَا اللهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ. (اگر در آسمان و زمین معبودانی جز خدا بود بیتردید آن دو تباه میشد؛ پس منزّه است خدای صاحب عرش از آنچه [او را به ناحق به آن] وصف میکنند.)
در «اوریون و تاریکی» دقیقا جهان مشرکانهای که با نبود خدایانش، به فساد و تباهی کشیده میشود، برای کودکان به زیبایی ترسیم شده و نظام جهانبینی اسطورهای و مشرکانه مورد تبلیغ اثر قرار میگیرد.
یعنی سینما میتواند بشر امروز را از واقعیت و حقیقت توحیدی جهان دور سازد و با ترسیم جهانی وهمی که خدایان در آن حکمرانی میکنند، بذر شرک و خدایانگرایی را در ذهن مخاطبین خود، بکارد.
نتیجهگیری
اوریون و تاریکی در سکوهای ایرانی هم منتشر شده و حتی در فیلیمو، همان دیالوگهای آتئیستی بدون
کم و کاست به کودکان ما خورانده میشود. بماند که وقتی جهان یک اثر بر پایه خرافات بنا شده، با سانسور چند دیالوگ نمیتوان تاثیرگذاری فرمیک و تصویری اثر را خنثی کرد.
در اوریون و تاریکی، چون معاد انگار میشود، طبیعتا هدف زندگی نیز زیر سؤال رفته و به همین دلیل فیلمساز در اثر پوچی را ترویج و تبلیغ
میکند.
انیمیشن مخاطب کودک دارد و عجیب است که غرب در آثاری مثل روح و اوریون سعی میکند با محوریت دادن
به زندگی مادی و نفی اهداف اخروی، انسان مدرن را بیش از پیش در منجلاب مادهگرایی فرو ببرد. انسان آفریده شده است تا به بینهایت متصل شود و بهترین لذتهای دنیا را تا ابدیت، تجربه کند. انسانها برای ابدیت ساخته شدهاند و مرگ دریچهای است به سوی جهانهایی بسیار وسیعتر و جذابتر از این عالَم محدود و مادی.
اما اوریون و تاریکی با نفی معاد و توحید، میخواهد مخاطبینش را کوتوله نگه دارد تا انسانی که میتواند از ملائکه جلوتر بایستد، در باتلاق متعفّن جهان ماده، روز به روز پایینتر رفته و در آخر هم مثل تاریکی با یکی از بزرگترین و دردناکترین گناهان، یعنی خودکشی، خود را از این دنیای محدود خلاص کند و در عذابی بس رنجآورتر، مبتلا شود.
شاید نسل جدید کتاب نخواند، اما در مدیومهایی بسیار جذابتر مثل سینما و بازیهای کامپیوتری، همان نگاههای ضد دین و آتئیستی در حال پخش است و متاسفانه کمتر کسی متوجه خطرات این موضوع است. خودمان بایستی سعی کنیم گفتمان نقد محتوایی تا حد امکان گسترش یابد و اگر کسی چنین آثاری را میبیند، حداقل با نقد آن نیز آشنا شود.