kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۳۲۵۸
تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱۴۰۳ - ۲۲:۳۲
جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر- 26

سیاست دروغ ضروری

 
 
 
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
دیوید بوریس، اَوِرِل هَریمن، جان مک کلوی، جوزف و استوارت آلسوپ، ریچار بیسِل، والتِر لیپمَن و برادران باندی1 در خیابان دامبارتون به هم پیوستند. با بحث‌های طولانی، که با شور فکری و الکل پرحرارت شده بود، نگاه آن‌ها به نظم نوین جهانی (شعار ایدئولوژیک تاسیس و ماموریت آخرالزمانی ایالات متحده) در حال شکل‌گیری بود. این مردان با تفکر جهان وطنی2، اعتقاد تزلزل ناپذیری به نظام ارزشی خود و وظیفه‌شان برای ارائه آن به دیگران داشتند. آن‌ها طرفداران عصر مدرن و سربازان وفادار دموکراسی بودند و هیچ تناقضی در آن نمی‌یافتند. این‌ها نخبگانی بودند که سیاست خارجی آمریکا را مدیریت می‌کردند و قوانین را در داخل کشور شکل دادند. این افراد عالی مقام به خاطر وابستگی‌های سازمانی و اعتقاد مشترک به برتری خود نسبت به دیگران؛ از طریق هیئت‌های اندیشه‌ورز و بنیادها، ادارات و عضویت در کلوپ‌های افراد فرهیخته، به هم پیوند خوردند. کار آنها برقراری و توجیه پکس آمریکانای (صلح آمریکایی براساس تئوری برتری آمریکایی) پس از جنگ بود. و آن‌ها حامیان سرسخت سیا بودند. سازمانی که به سرعت مجهز به کارمندانی شد که از دوستان آنها در مدرسه، تجارت و یا رفقای قدیمی‌شان در دفتر خدمات استراتژیک به شمار می‌رفتند.  جورج کِنان همان فرد شاخصی بود که ایده اعتقادات مشترک نخبگان آمریکایی را مطرح کرد. او یک دیپلمات دانشمند و معمار طرح مارشال، مدیر ستاد برنامه‌ریزی سیاست‌های وزارت امور خارجه آمریکا و یکی از بنیان گذاران سیا بود. در سال 1947 کنان از مداخله نظامی مستقیم در ایتالیا حمایت کرد. زیرا او پیش‌بینی می‌کرد با حمایت و پشتیبانی کمونیست‌ها، جنگ شهری قریب‌الوقوعی در ایتالیا رخ خواهد داد، او به وزارت خارجه گفت: «مسلما این امر موجب خشونت بیشتر و احتمالا فروپاشی نظامی ایتالیا خواهد شد» اما «این را باید به پیروزی بدون خونریزی در انتخابات ترجیح داد، عدم مخالفت ما این فرصت را به کمونیست‌ها خواهد داد که تمام شبه جزیره را با یک کودتا به دست گیرند و بدین ترتیب امواج وحشت همه مناطق همجوار را فرا خواهد گرفت». خوشبختانه ترومن با این پیشنهاد عجولانه همراه نشد ولی در عوض اجازه مداخله مخفیانه در انتخابات را صادر کرد. در جولای 1947، کنان نظرات خود را-نه درباره ماهیت تهدید شوروی بلکه درباره نحوه مواجهه با آن- اصلاح کرد. در مقاله معروف «x» در مجله فارن پالیسی، او تزی را مطرح کرد که در اوایل سال‌های جنگ سرد غالب بود.  کنان ادعا کرد کرملین خود را متعهد می‌داند «به هر چیزی که پیش روی خود می‌بیند» تسلط پیدا کند. او سیاست «ضربت متقابل تغییر ناپذیر» و «مهار قاطع و هوشمندانه» را مطرح نمود. حمایت او از «توسعه حداکثری پروپاگاندا و روش‌های جنگ سیاسی» نیز بخشی از این سیاست بود، انتخاب او به عنوان مدیر ستاد برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری3 (که برای نظارت بر مهار سیاسی- ایدئولوژیک اروپا طراحی شده بود) فرصت بسیار مناسبی برای اجرای این سیاست‌ها فرآهم می‌ساخت. او بعدها درباره این ستاد نوشت: «دنیا مانند صدفی در دستان ما بود و هر کاری را که می‌خواستیم با آن می‌کردیم». این کنان بود که در سخنرانی خود برای دانشگاه ملی جنگ در دسامبر 1947، مفهوم «دروغ ضروری» را به عنوان عنصر حیاتی دیپلماسی [دوران] پس از جنگ آمریکا تعریف کرد. او گفت کمونیست‌ها «از طریق استفاده بی‌شرمانه و ماهرانه از دروغ، موقعیت قدرتمندی در اروپا کسب کرده‌اند، بنابراین موقعیت آنها به مراتب از ما بالاتر است. آن‌ها به شیوه خارج از واقعیت و غیر عقلانی با ما مبارزه کرده‌اند. آیا ما می‌توانیم با عقلانیت، با حقیقت، با صداقت و کمک اقتصادی خیرخواهانه در برابر این شیوه‌ها مقابله کنیم؟». نه، آمریکا برای پیشبرد اهداف دموکراتیک خود باید به استقبال عصر جدید جنگ پنهان علیه فریبکاری شوروی می‌رفت. در 19 دسامبر سال 1947، شورای امنیت ملی ترومن NSC-4  دستورالعملی را صادر کرد که [در حکم صدور] مجوز قانونی برای[ اجرای]فلسفه سیاسی کنان بود. محرمانه‌ترین ضمیمه این دستور العمل NSC-4A بود که به مدیر اطلاعات مرکزی دستور می‌داد تا «فعالیت‌های روانی پنهان» را در حمایت از سیاست‌های ضد کمونیستی آمریکا به عهده بگیرد. این ضمیمه اولین مجوز رسمی پس از جنگ برای عملیات مخفی قلمداد شد و به طرز شگفت‌آوری هیچ اطلاعات شفافی درباره جزئیات و نحوه پیشبرد این فعالیت‌ها ارائه نمی‌داد. در سال 1948 دستور العمل جدید- و صریح‌تر- جرج کنان جایگزین [این ضمیمه] شد. این‌ها اسنادی بودند که هدایت اطلاعات آمریکا را در آب‌های متلاطم جنگ سیاسی مخفی برای دهه‌های آتی به دست می‌گرفتند.
این دستور العمل‌ها که به صورت کاملا سری و محرمانه تهیه شده بودند، امنیت آمریکا را به همه بخش‌های دنیا گره می‌زدند تا [مجوز ورود و دخالت در کشور‌ها را پیدا کرده و] جهان مد نظر خود را بسازند. این فرض که اتحاد جماهیر شوروی و کشور‌های اقماری آن برای «بی اعتبار کردن و شکست اهداف و فعالیت‌های ایالات متحده و قدرت‌های غربی» یک برنامه پنهان «شرارت‌آمیز» را آغاز کرده‌اند،
NSC-10/2 اختیار انجام انبوهی از عملیات مخفی را به دولت می‌داد: «پروپاگاندا، جنگ اقتصادی، اقدامات مستقیم بازدارنده شامل خرابکاری ضد خرابکاری و عملیات‌های تخریب و تخلیه و عملیات براندازی کشورهای متخاصم که شامل کمک به جنبش‌های مقاومت زیرزمینی، چریک‌ها و گروه‌های آزادی بخش پناهندگان می‌شد». NSC-10/2 تاکید می‌کرد تمام این فعالیت‌ها باید «به گونه‌ای برنامه‌ریزی و اجرا شود که مسئولیت دولت ایالات متحده برای افراد مشهود نباشد و در صورت فاش شدن، دولت آمریکا بتواند از آن‌ها سلب مسئولت کند».
NSC-10/2 ستاد ویژه‌ای برای عملیات مخفی با سیا ایجاد کرد، اما کارکنان و سیاست‌های این ستاد زیر نظر ستاد برنامه‌ریزی و سیاست گذاری وزارت امور خارجه بود (به عبارت دیگر، زیر نظر کنان قرار داشت). نهایتا نام این ستاد به دفتر هماهنگی سیاست‌ها 4 تغییر یافت. این عنوان خنثی، ستاد ویژه را [در بین عموم] قابل پذیرش کرده و در عمل هم هیچ یک از اهداف [پنهان] آن را برملا نمی‌کرد.
پانوشت‌ها:
1- David Bruce, Averell Harriman, John McCloy, Joseph and Stewart Alsop, Richard Bissell, Walter Lippmann, and the Bundy brothers
2- Internationalist
3- Policy Planning Staff
4- Office of Policy Coordination (OPC)