نگاهی به فیلم «جنگیر»
از اسلامهراسی تا قدرتنمایی شیطان
مسیح عرفان
فیلم جنگیر (۱۹۷۳) از ویلیام فریدکین، اقتباسی از رمانی به همین نام نوشتهی ویلیام پیتر بلاتی بود. پیتر بلاتی فیلمنامهنویس جنگیر نیز بود. جنگیرِ ویلیام فریدکین به نظر بعضی از کارشناسان، ترسناکترین اثر تاریخ سینمای هراس است.
طبق گزارش گاردین، شخصیت واقعی که در رمان و فیلم جنگیر مورد اقتباس قرار گرفته است، رونالد ادوینهانکلر از مهندسین ناسا بود که در سال ۲۰۲۰ فوت کرد.
در اواخر دهه چهل میلادی در آمریکا، مقالهای از واشنگتن پست راجع به جنگیری از پسری با هویت نامعلوم منتشر شد که بعد از چند دهه، مشخص شد این پسر، رونالد هانکلر بود. دو کشیش ژزوئیت (گروهی از کشیشهای مسیحی) حدود دو ماه کامل پیش پسر بودند و بعد از انجام عملیاتهای مختلف جنگیری، توانستند این موجود شیطانی را از وجود پسرک نوجوان، خارج کنند.
اما فریدکین در فیلم جنگیر به جای هانکلر، یک دختر را به ترسیم کشیده تا مظلوم بودن وی بیشتر به نظر برسد.
با توجه به ابتناء اثر بر ماجرائی واقعی و تاثیرگذاری جنگیر ویلیام فریدکین بر دهها یا شاید صدها اثری که پس از آن به موضوع جنگیری پرداختند، نقد این اثر هر چند پس از چند دهه، ضروری به نظر میرسد. جنگیر از ابتدا با شعارهای ضد اسلامی، شروع میشود.
اسلام هراسی در جنگیر
اسلاموفوبیا یا اسلامهراسی درهالیوود پدیده جدیدی نیست و در کتابهایی از جمله کتاب معروف Reel Bad Arabs اثر جک شاهین، به نمونههایی از سیاهنمایی غرب نسبت به مردم غرب آسیا و خصوصا اعراب، پرداخته شده است.
در فیلم جنگیر، بعد از نشان دادن آرامش و انس و الفت مردم در آمریکا و مجسمه حضرت مریم، شاهد طلوع آفتاب و گرمای سوزناکی در منطقهای نزدیک به موصل عراق، در استان نینوا به نام الحضر یاهاترا هستیم.
این سکانس با موسیقی دلهرهآور و نمایی از بیابانهای منطقه ادامه مییابد. حفاران مشغول به کارند و صدای تیشهها آزاردهنده است. در حین حفاری، مجسمهای شیطانی پیدا میشود که توجه پدر مرین، کشیش با سابقه ژزوئیت را به خود جذب میکند.
پازوزو، شیطانی که بتی از وی در خرابههای نینوا یافت میشود، شیطانی باستانی از بینالنهرین بوده که به گفتهی بریتانیکا، اولین بار در منطقهای نزدیک به موصل امروزی، شواهدی از وی پیدا شده است.
بر اساس دایرة المعارف شیاطین، پازوزو با اسم عجیبی که دارد، از شیاطین اصلی بوده است.پازوزو شیطانی آشوری و بابلی است که باعث شیوع بیماریها و طاعون است. پازوزو ظاهری ترکیبی از حیوانات مختلف دارد و سرش شبیه به سگ است. سر پازوزو در کنار پنجره رو به بیرون قرار میگرفت تا آن خانه از شر خودش در امان باشد.
در جنگیر نیز شاهد هستیم که پدر مِرین سر این شیطان را از دل خاک بیرون کشیده و بعد هم در جایی با بت این شیطان روبهرو میشود. هر چند فیلم در مرتبط ساختن وقایع موفق نیست و متوجه نمیشویم چرا پدر مرین با یافتن این بت، خطر وی را متوجه میشود؛ یا مشخص نمیشود چرا این جن شیطانی به آمریکا سفر میکند؛ حتی اسم پازوزو نیز بیان نشده و فقط بت این شیطان نشان داده میشود؛ اما به هر حال جنگیر، علت شیطانپرستی، توهین به شمایل مسیحی در آمریکا و جنزدگی ریگان را همین شیطان میداند که با اعمال شیطانی بعضی در آمریکا ظاهر شده است.
نکته قابل توجه در ابتدای فیلم، هجوم شیطانی باستانی از مکانی عربی-اسلامی به آمریکاست، طوری که فریدکین با پخش اذان، نشان دادن اعراب مسلمان و زنان محجّبه، سعی دارد پیوندی تصویری بین این شیطان و فضای اسلامی عراق، برقرار کند.
به تعبیر استاد سعید مستغاثی، شعاری که بوش در جریان حمله به عراق بعد از یازده سپتامبر داد، که باید برای نابودی شیطان، وی را در خانه او نابود کنیم (نقل به مضمون) چند دهه پیش فریدکین در جنگیر همین شعار را به صورت تصویری بیان کرد و ریشه حمله شیاطین به آمریکا را عراق و اعراب مسلمان دانست.
این فرافکنی در حالی صورت گرفت که قدرت در آمریکا در دست مافیای شیطانگرا و یهودی قرار دارد و هالیوود نیز نتیجه به قدرت رسیدن همین کانونهای شیطانی در غرب است.
طبیعتاً با وجود محفلهای شیطانی مثل انجمن جمجمه و استخوان یا کلوب بوهمیا در آمریکا (که به اقرار بوش، خودش عضو این فرقه بوده است) نوبت به شیاطین باستانی غرب آسیا نمیرسد و خود این فرقههای غربی در احضار شیاطین ید طولایی دارند.
اما هالیوود بایستی معضلات جامعه آمریکایی را به خارج از مرزها ربط دهد تا علاوهبر آرام کردن مردم، حملات نظامی خودش را در منطقه غرب آسیا توجیه نماید.
البته از ایرادات مهم فیلم معرفی پازوزو است که جز خاورمیانهای بودنش، مشخص نیست کیست و چه انگیزههایی دارد و چرا و چطور ریگان را تسخیر میکند.
کلیسای ناکارآمد و شیاطین قدرتمند
پدر دِیْمیِن، علاوهبر درس کشیشی، از طرف کلیسا به دانشگاه رفته و روانپزشکی خوانده است. وقتی کریس به وی مراجعه میکند، دیمین او را به درمانهای طبیعی ارجاع داده و تا با چشمان خودش جنزده بودن ریگان را نبیند، باور نمیکند که در قلب آمریکای مدرن، شیاطین به این شکل نفوذ کرده باشند.
پدر دیمین زندگی به سامانی ندارد و مادرش نیز رحلت میکند. کشیشی که وضعیت روانی خودش مناسب نیست و شب را با نوشیدنیهای نجس میگذراند، حالا باید در مقابل شیطان بایستد!
پدر مرین هم که در ابتدای فیلم در عراق مشغول کار پژوهشی بود به آمریکا بازگشته و با راهنمایی کلیسا، به کمک پدر دیمین میآید تا به عنوان ریش سفید، بتواند مراسم جنگیری را به نحو احسن انجام دهد. اما علیرغم پوشیدن لباسهای خاص، استفاده از آب مقدس و خواندن دعاهای مختلف، پدر مرین توسط شیطانی که در جسم ریگان حلول کرده کشته میشود و پدر دیمین هم که به عجز خود درمقابل این شیطان پی برده است، بدن خود را برای حلول شیطان آماده کرده و پس از خارج شدن پازوزو از بدن ریگان، خودش را میکُشد تا با این فداکاری پازوزو نیز نابود شود.
این نگاه مبالغهآمیز به قدرت شیاطین بسیار جالب توجه است؛ همانطور که گفته شد، در ماجرای واقعی جنگیری ازهانکلر، کشیشها پس از دو ماه کار مداوم میتوانند این جن را از بدن وی خارج کنند. اما در فیلم جنگیر، کشیش با اینکه به عنوان مرد خدا شناخته میشود، یا در مقابل پازوزو از پا درمیآید یا باید خودش را نابود کند تا پازوزو هم نابود شود. به تعبیر استاد فرجنژاد، هالیوود با ضریب دادن به قدرت شیاطین، در ناخودآگاهِ مخاطب میکارد که قدرت شیاطین بسیار زیاد بوده و گویا قطبی مستقل در مقابل خداوند است. در حالی که شیاطین جنی علاوهبر اینکه ذاتاً از انسانها پستتر هستند، مخلوقی از مخلوقهای خداوند بوده و بدون افاضه خداوند، نمیتواند قدم از قدم بردارد. ابلیس لعین که بزرگ شیاطین جنی است برای اغواء بندگان انس، از درگاه الهی اجازه میپرسد، اما درهالیوود، مردان خدا در مقابل یک شیطان قلع و قمع میشوند.
مسئله دیگر، حلول شیاطین جنی در کالبد آدمی است. در فرهنگ غربی، جن یکی از اقسام شیاطین ماورائی به شمار میرود، اما در نگاه اسلامی، موجوداتی دارای اختیار که انسان و فرشته نیستند و خلقتی ناری دارند، جن نامیده میشوند. جنیان اقسام مختلفی داشته و مثل انسانها، مؤمن و کافر دارند. جنیانِ کافر، حق را میشناسند و با آن مبارزه میکنند، مثل انسانهای کافر که روبهروی حق میایستند. بهدلیل ضعف وجودی این موجوداتِ فرومایه، انسانها از ارتباط با جنیان منع شدند؛ چرا که همنشین انسان باعث ترقی یا تباه شدن ارزشهای وی میشود.
در آثارهالیوودی تحت تاثیر نگاه اساطیری و مسیحی، ما با ارواح خبیثه طرفیم، اما در نگاه دقیق، اینها ارواح انسانی نبوده و همگی جن هستند. جنیان با گناهان مختلف میتوانند در محل زندگی افراد حضور یابند و موسیقی، همجنسبازی، زنا، استفاده از نجاسات و کارهای اینچنینی باعث جلب شیاطین جنی میشود. یکی از حکمتهای افعال ممنوع در ادیان، همین جلب شیاطین و دور شدن فرشتگان است. طبیعتاً بر اثر دوری جوامع غربی از سبک زندگی دینی و رواج یافتن انواع و اقسام کارهای مضرّ، شیاطین در زندگی مردم حضور پیدا کرده و ممکن است کار به حلولهای این چنینی نیز بکشد. اما ریشه این مسائل، دعوت خود انسان است و بدون دعوت عملی به واسطه گناهان و اعمال پلید، شیاطین مثل فیلم جنگیر بر انسانها تسلط ندارند.
مجموعه دستورات الهی و ادعیه، که از بیدار شدن تا خواب را دربر میگیرد خود به خود این فرومایگان را دور کرده و حفاظی از نور در مقابل شیاطین ایجاد میکند.
جمعبندی و نتیجهگیری
فیلم جنگیر با اغراق در قدرت شیاطین و وارونه جلوه دادن عملیات جنگیری، سعی دارد جهانی را ترسیم کند که گویا خدای غرب (اگر وجود داشته باشد) آنها را رها کرده و کلیسای سکولار و منفعل هم نمیتواند گرهی را باز کند. کلیسا نه دنیا، که حتی معضلات متافیزیکی مردم را هم لاینحل گذاشته و طبیعتاً در این جهان سیاه و تاریک، بشر درمانده، چارهای جز نابود شدن یا پناه بردن به همین موجودات سیاه را ندارد. در حالیکه در واقعیت مردان اهل دین بدون آسیب جدی، پسرک را نجات میدهند، هالیوود از دهه هفتاد میلادی سعی دارد شیاطین را اربابان عالَم معرفی کرده و امروز میبینیم این رویکرد شرگرا در آثاری مثل اتک آن تایتان، سابرینا، دیابلو، پسر جهنمی و... صراحتاً انسان را به کرنش در مقابل شیاطین دعوت میکند.
گرچه گفته میشود کلیسای کاتولیک از فیلم جنگیر حمایت کرد، اما این فیلم مطمئناً در راستای اهداف کلیسا ساخته نشده و مطلعی تاریک از آثاری بود که توانست قدرت شیطان را روی پرده نقرهای به رخ جهانیان بکشد. هرچند آیین تحریفشده مسیحیت و انفعال کلیسای کاتولیک در قبال گسترش فساد در جامعه، قابل دفاع نیست، اما فیلمهایی مثل جنگیر به بهانه نقد مسیحیت، یکسره ادیان الهی را ناکارآمد جلوه میدهند.
جنگیر زندگی کریس، یک سلبریتی سینما را روایت میکند که با حلول شیطانی باستانی در کالبد دخترش، آرامش خود را در گرو پناه بردن به جنگیرانِ کلیسا میبیند. در پایان فیلم (نسخه طولانیتر) شاهد هستیم که گردنبند کشیش دیمین به کریس داده میشود تا یاد و خاطره وی زنده بماند؛ اما اثر بهدلیل ضعف در پرداخت شخصیتها، از جمله پدر دیمین (رابطه او با مادرش درست ترسیم نمیشود و ما نمیفهمیم چرا باید مادرش را در خانه سالمندان بگذارد تا در تنهائی بمیرد. کریس هم ظاهراً با کسی وارد رابطه شده اما جز چند دیالوگ، روابط دوستانه و احساسی وی در اثر دیده نمیشود. ریگان نیز جز در خانه کنشی ندارد و فیلم نمیتواند یک دختر بچه مظلوم را بسازد. لذا مخاطب به شخصیتها خیلی نزدیک نمیشود و احساس همذاتپنداری نمیکند.) نمیتواند ما را با وی همراه سازد و نزدیک کند.