پاسخ به سؤالات و شبهات فلسطین و مقاومت- ۲۰
بررسی رویکردهای جهاد اسلامي و سازمان آزاديبخش فلسطين
جهاد اسلامي فلسطين
جهاد اسلامي فلسطين در اواخر دهه ۱۹۷۰ توسط سه دانشجوي فلسطيني در مصر دکتر فتحي شقاقي، عبدالعزيز عوده و بشير موسي به عنوان بخشي از جهاد اسلامي مصر تشکيل شد. اين جنبش پس از مدتي از جهاد اسلامي مصر مستقل شد و مبارزه مسلحانه را يک استراتژي سياسي براي نابودي کامل حکومت صهيونيستي، برپايي حکومت اسلامي در فلسطين و اجراي قوانين اسلامي در جامعه اتخاذ کرد.
مبارزان شاخه نظامي اين سازمان (گردانهاي قدس) با جنگهاي چريکي و گروههاي ضربتي و انجام عمليات استشهادي حملات بسياري را عليه اسرائيل به اجرا درآورده و صدها نفر از نظاميان صهيونيستي را به هلاکت رساندهاند. يکي از علل اصلي حمله اسرائيل به غزه در دسامبر ۲۰۰۸ همين عمليات نظامي گردانهاي قدس جهاد اسلامی و گردانهاي قسام حماس بوده است.
شليک موشکهاي قدس به شهرکهاي اسرائيلي نيز از مهم ترين عمليات نظامي اين جنبش بود که به همراه موشکهاي حماس، سران رژيم صهيونيستي را به ستوه آورده بودند. يکي ديگر از مهم ترين عمليات جهاد اسلامي پس از آغاز انتفاضه الاقصي حمله به يک اتوبوس اسرائيلي در ژوئن ۲۰۰۲ بود که بسياري از صهيونيستها را به هلاکت رساند و زخمي کرد. در ميان گروههاي فلسطيني، جهاد اسلامي بيشترين نزديکي را با حماس دارد و از نظر اهداف و عقايد اشتراکات زيادي با هم دارند. هر دو جنبش مسلمان هستند و موجوديت رژيم اشغالگر قدس را به رسميت نمیشناسند و براي نابودي اين رژيم مبارزه ميکنند. عمليات نظامي مشترکي را عليه اسرائيل به انجام رساندهاند، هر دو در جريان جنبش اخوان المسلمين مصر شکل گرفته و سپس از آن منشعب شدهاند. هر دو مخالف سرسخت موافقتنامههاي اسلو هستند و اعتقادي به مذاکرات صلح ندارند.
جهاد اسلامي نيز همچون حماس معتقد است که تشکيلات خودگردان فلسطيني قانوني نيست و رياست عباس به اين تشکيلات جنبه قانوني ندارد و بايد هر چه زودتر اين تشکيلات برچيده شود.
جنبش جهاد اسلامي هرگونه سازش اعراب با رژيم اشغالگر را محکوم مي کند و مانند حماس معتقد است هيچ راهي براي حل و فصل مسئله فلسطين جز نابودي اسرائيل وجود ندارد. فتحي شقاقي رهبر اين جنبش در ۲۶ اکتبر ۱۹۹۵ در مالت توسط ماموران موساد به شهادت رسيد و پس از آن رمضان عبدالله مسئوليت هدايت اين سازمان را برعهده گرفت. وی در6 ژوئن2020 پس از یک دوره طولانی ابتلا به بیماری سخت درگذشت. به دنبال درگذشت رمضان عبدالله، زیاد النخَّاله عهدهدار رهبری سازمان جهاد اسلامی شد.
سازمان آزاديبخش فلسطين (ساف)
ساف که مخفف سازمان آزادي بخش فلسطين است، در سال ۱۹۶۴ به وسيله سران عرب در کنفرانس اتحاديه عرب به وجود آمد. يک سال قبل از آن سران کشورهاي نامبرده در چنين کنفرانسي تصميم گرفتند تا گروهي را که نماينده مردم فلسطين باشد و تحت نظارت رسمي اعراب فعاليت کند، به وجود آورند. اعراب که ترس داشتند با ناکامي بين المللي مواجه گردند و از صحنه بازي خاورميانه خارج شوند، به فکر بسط و توسعه نفوذ سياسي خود بر گروههاي فلسطيني افتادند تا از اين رويکرد به دو هدف عمده دست يابند:
1) داشتن بازيگري در پشت صحنه نبرد خاورميانه که کنترل پيشروي و عقب نشيني گروه تحت نظارت را هميشه در دست داشته باشند، و تامينکننده منافع نوعي آنها باشد.
۲) رهايي هميشگي از پديد آمدن حزب و گروه مستقل فلسطيني که با منافع و خواستههاي سران عرب همخواني و يا تضاد داشته باشد و در شرايط خاص آنان را تحت فشار قرار دهد، يا به دنبال سياستهاي خودش خواسته يا ناخواسته بکشد. رهبري ساف را طي سالهاي ۱۹۶۴ تا ۱۹۶۹ «احمد شقيري» و «يحيي عوده» به عهده داشتند. از سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۴ مرحله ديگري در تاريخ «ساف» به چشم مي خورد که در آن نخبگان فلسطيني پس از شکست ارتشهاي عربي در سالهاي ۱۹۴۸ و ۱۹۵۶ و ۱۹۶۷ از رژيم اسرائيل، عزم استقلال کردند و رهبري ساف را نپذيرفتند. حتي از گفت وگوهاي جمال عبدالناصر و وزير خارجه آمريکا انتقاد کردند و از چنين رفتاري نسبت به سرنوشت خودشان به شدت ابراز ناراحتي کردند. آن زمان سياست جديد اعراب اين بود که به هر قيمتي شده خواستههاي خود را که ناشي از راضي کردن غرب است، بر فلسطينيان تحميل کنند، در اين سال يعني ۱۹۷۴ ساف که به استقلال نسبي دست پيدا کرده بود در سازمان ملل شناسايي شد و به عنوان ناظر در سازمان ملل متحد پذيرفته شد. اين رسميت بين المللي به ساف وجهه و اعتباري خاص بخشيد که مشارکت فعال نخبگان فلسطيني و شناسايي رسمي از جانب ديگر کشورها را در پي داشت. از آن پس «ساف» سفيران و کارداران و ديپلماتهايي به کشورهاي ديگر فرستاد و بر روابط ديپلماتيک خود عمق و وسعت قابل توجهي بخشيد. سران عرب نيز در اکتبر ۱۹۷۴ تنها «ساف» را نماينده قانوني و مشروع مردم فلسطين به رسميت شناختند و اختيار تاسيس حاکميت فلسطين رابه او واگذار کردند. يک ماه بعد عرفات در نوامبر ۱۹۷۴ به عنوان نماينده مردم فلسطين در مجمع عمومي سازمان ملل سخنراني کرد. وي که در يک دست تفنگ و در دست ديگر شاخه زيتون را گرفته بود از حاضرين خواست که شاخه زيتون که سمبل صلح است، بر زمين نيفتد. اين نقش ويژه «ساف» و اهميت بين المللي وي مرهون تلاشهاي استقلالطلبانه گروههاي فلسطيني بود که بعدها به دست فراموشي سپرده شد. سازمان آزاديبخش فلسطين که اينک بيشتر به يک سازمان تشريفاتي تبديل شده است متشکل از ۱۳ گروه فلسطيني از جمله جنبش فتح است. جنبشهاي جهاد اسلامي و مقاومت اسلامي فلسطين (حماس) زيرمجموعه اين سازمان نمیباشند. اخيرا در خواستهايي براي عضويت حماس و جهاد اسلامي در ساف مطرح شد که اين دو جنبش ابتدا خواستار بازنگري کامل در ساختار ساف و سپس در صورت صلاحديد عضويت در آن شدند. در حال حاضر موضوع تعيين سفراي فلسطين در کشورهاي خارجي برعهده ساف است که رياست آن را نيز ابومازن (محمودعباس) پس از فوت عرفات برعهده گرفته است. اين سازمان داراي پارلماني است که به مجلس ملي فلسطين مشهور است. پس از شکل گيري حکومت تشکيلات خودگردان فلسطين در سال ۱۹۹۵ و تشکيل مجلس قانونگذاري اين تشکيلات ساف و مجلس ملياش عملا کارايي خود را از دست داده است و نزديک به ۱۴ سال است که هنوز نشست اين مجلس شکل نگرفته است. اخيرا ابومازن پس از برگزاري کنگره سراسري فتح که پس از گذشت ۲۰ سال صورت گرفت اعلام کرده است که قصد دارد مجلس ملي فلسطين را نيز برگزار کند. ساف خود را نماينده همه فلسطينيهای داخل و خارج مي داند. رئيس دايره سياسي اين سازمان فاروق قدومي (ابولطف) از شخصيتهاي قديمي فتح بود که به دلیل مواضع منتقدانهاش توسط ابومازن برکنارشد. تقريبا تمامي اعضاي سازمان ساف در حوزه اداري و اجرايي آن را اعضاي فتح تشکيل مي دهند. در دوران ياسر عرفات وي هم رئيس ساف بود و هم رئيس فتح. ابومازن نيز مي کوشد به نوعي همين مناصب را داشته باشد. مسئله بازگشت آوارگان فلسطيني، مسئله اسيران و به رسميت شناختن اسرائيل باعث شده که اين سازمان نتواند به جايگاه مردمي در فلسطين دست يابد و از محمود عباس نيز همانند عرفات در ميان مردم فلسطين پشتيباني نمیشود. هر چند که تشکيلات خودگردان فلسطين با بسياري از کشورهاي جهان روابط ديپلماتيک دارد و حق شرکت در مجامع بين المللي البته بدون حق رأي به آن داده شده است ولي مردم فلسطين اين تشکيلات و محمود عباس را نماينده واقعي مردم فلسطين نمیدانند. انتخابات سال ۲۰۰۷ در نوار غزه که به پيروزي حماس منجر شد جايگاه مردمي حماس را در بين مردم فلسطين به اثبات رساند.