جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر- 19
دکتریـن ترومــن
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
سخنرانی مارشال برای تثبیت درخواست ایدئولوژیک رئیسجمهور ترومن طراحی شده بود. که بلافاصله به عنوان دکترین ترومن تقدیس شد. این طرح که چند ماه قبل از ایراد سخنرانی مارشال ابتدا توسط ترومن مطرح شده بود، همه کسانی را که با کمونیسم مبارزه میکردند زیر بال خود میگرفت و از آنها حمایت میکرد.
هنگامی که ترومن در تاریخ مارس 1947 درباره اوضاع یونان، جایی که هر لحظه توسط کمونیستها تهدید میشد، در کنگره سخنرانی میکرد، به زبان آخرالزمانی برای عصر جدید دخالتهای آمریکایی درخواست کرد. او اعلام کرد که: «در لحظه کنونی در تاریخ جهان تقریبا هر ملتی برای شیوه زندگی دو گزینه پیش روی خود دارد».
انتخاب خیلی وقتها آزادانه نیست. یک شیوه زندگی بر اساس اراده اکثریت است.... دومی.... زندگی بر اساس اراده اقلیت است که با زور بر اکثریت تحمیل کرده است.
ادامه حیات آن وابسته به ترور و ظلم و کنترل رسانه و رادیو و انتخابات ثابت و نیز سرکوب آزادیهای شخصی است.
من معتقدم که سیاست آمریکا حمایت از آزادی مردمی باشد که در برابر فشارهای خارجی و یا هر تلاشی که برای مطیع ساختن آنان بهکار میرود مقاومت میکنند.
من معتقدم ما باید به مردم آزادی کمک کنیم تا به شیوه خودشان برای سرنوشت خود بجنگند.
بعد از سخنرانی ترومن، دین اچِسون وزیر امور خارجه آمریکا به نمایندگان کنگره گفت: «ما به وضعیتی رسیدهایم که از زمان باستان نظیر آن وجود نداشته است. از زمان روم و کارتاژ چنین قطببندیهای قدرت در زمین وجود نداشته است. به علاوه، دو قدرت بزرگ به خاطر شکاف ایدئولوژیکی پر ناشدنی از هم فاصله گرفته بودند».
جوزف جونز، از مقامات وزارت امور خارجه آمریکا، که پیشنویس درخواست ترومن را برای کنگره تهیه کرده بود، به تاثیر عظیم سخنان رئیسجمهور پی برده بود، او گفت که: «همه موانع برای یک اقدام جسورانه از میان برداشته شده بود».
در میان سیاستگذاران این احساس به وجود آمده که «فصول جدیدی در تاریخ جهان گشوده شده و آنها ممتازترین آحاد بشری و شرکتکنندگان در درامی هستند که به ندرت حتی در طول عمر بلند یک ملت بزرگ اتفاق میافتد».
سخنرانی ترومن درباره ابعاد کلاسیک نقش پس از جنگ آمریکا، حس شدیدی را برانگیخت، و زمینه سخنسرایی را به سخنان بعدی مارشال فراهم کرد که کمتر آشکارا ضد کمونیستی صحبت میکرد.
ترکیبی از دو بسته کمک اقتصادی به همراه با یک ضرورت تعلمی و عقیدتی واضح: عنان آینده اروپای غربی. اگر قرار باشد اصلا اروپای غربی آیندهای داشته باشد، باید به پَکس آمریکانا گره بخورد. در 17 ژانویه، روزنامه پراودا به طرح مارشال به عنوان بسط «نقشه ترومن برای فشارهای سیاسی با کمک دلارهای آمریکا و یک برنامه برای دخالت در امور داخلی سایر کشورها» حمله کرد. اگرچه شوروی توسط مارشال برای شرکت در برنامه بازسازی تمام اروپایی او دعوت شده بود، به گفته جرج کِنان (دیپلمات، سیاستمدار و مورخ آمریکایی) «پیشنهاد غیرصادقانهای بود و طراحی گردید که رد شود».
همان طور که پیشبینی میشد، آنها قبول نکردند که بخشی از برنامه باشند. شاید آنها در مخالفت با خود اغراق کرده [و بیش از آنی که باید، به مخالفت با طرح برخاسته] باشند، اما در اصل در مورد پیشبرد همزمان نیتهای بشر دوستانه و دستور کار سیاسی که بیشتر از نظرها پنهان میماند حق با شوروی بود. جدای از تصور همکاری بین شوروی و آمریکا، این طرح در چارچوب اخلاق جنگ سرد طراحی شده بود که به دنبال ایجاد شکاف بین مسکو و رژیمهای آن بود.
دنیس فیتزجرالد طراح برنامههای مارشال، بعدها گفت: اهمیت این که ما به کمونیستها اجازه دخالت در این مکانها را ندادیم، همیشه از نظرها پنهان بوده است.
«همیشه این بحث مطرح بوده که اگر ما موفق نشویم به طور کامل نیازهای الف و ب و ج را برآورده کنیم، کمونیستها از این اوضاع برای ارتقای منافع خود بهره خواهند برد». معاون طرح، ریچارد بیسِل از این نگاه حمایت کرد: «حتی پیش از وقوع جنگ کره، واضح و مبرهن بود که قرار بر این نیست که طرح مارشال یک امر کاملا بشر دوستانه باشد. امید بر این بود که تقویت اقتصادها موجب افزایش ارزش کشورهای اروپایی به عنوان اعضای ائتلاف ناتو شود که سرانجام آنها را قادر خواهد ساخت یک مسئولیت دفاعی را در حمایت از تلاشهای جنگ سرد به عهده بگیرند».
به طور مخفیانه، انتظار میرفت این کشورها مسئولیتهای دیگری را نیز «در حمایت از تلاشهای جنگ سرد» به عهده بگیرند و بدین منظور بودجه طرح مارشال به زودی برای تقویت مبارزات فرهنگی در غرب، سرازیر شد.