ادای احترام به مرحوم حاج شیخ احمد کافی
عالمِ انقلابــی و مجاهـد
کامران پورعباس
تولد در خاندانی از اهل فضل و تقوا و شهادت
حجتالاسلام والمسلمين حاج شيخ احمد ضيافتي كافي، اول خرداد 1315 هجري شمسي برابر با اول ربيع الاول 1355 هجری قمری در مشهد مقدس ديده به جهان گشود. پدرش حاج ميرزامحمد كافي از جمله تربيتيافتگان مكتب حسيني و مادرش خانم زهرا غفورپور بود. اصل و ریشه خاندان کافی، متعلق به یزد است. اجداد پدریشان ابتدا ساکن یزد بودند اما پدربزرگ مرحوم کافی، آیتالله حاج میرزا احمد کافی که از علمای بزرگ یزد بود، در یکی از سفرهای زیارتیاش به مشهد، همانجا ماندگار شد. خاندان شیخ احمد کافی دو شهید تقدیم کرده است. سال 1371، آقا مرتضی برادر شیخ احمد وقتی در راه مشهد بود، در یک تصادف مشکوک از دنیا رفت. بعدها معلوم شد عناصر کومله عامل شهادتش بودند. شوهر خواهر شیخ احمد، آقای محمد رحیم ضیغمی تکنسین بیهوشی بود و از وقتی جنگ شروع شد، مدام همراه گروه پزشکی در منطقه بود. در اغلب عملیاتها شرکت داشت و بالاخره در یکی از آنها شیمیایی شد و عاقبت هم در سال ۹۰ به دلیل همین جراحت شیمیایی شهید شد. حاج احمد در مشهد همزمان با تحصيل دروس جديد و متداول، در نزد نياي خود آيت الله حاج ميرزا احمد كافي به فراگيري علوم اسلامي پرداخت و در سال 1327 وارد مدرسه علميه نواب مشهد شد. از پانزده سالگي در حرم مطهر رضوي حضور مييافت و با صداي گرم و دلنشين خود براي زائران و مجاوران آن حضرت دعاي كميل را زمزمه و مرثيهسرايي ميكرد.
پیشتاز در نهضت امام خمینی
شیخ احمد کافی خیلی زود به نهضت امام خمینی پیوست و بسیار هم در این راه پیشتاز بود. عشق و ارادتش به حضرت امام خميني(ره) نیز امري بارز و آشكار بود و در برخي از سخنرانيهاي خود در دوران طاغوت به صراحت از امام نام میبرد و تجلیل میکرد و براي سلامتيشان دست به دعا بر میداشت.
حجتالاسلام محسن کافی فرزند شیخ احمد در مورد شدت ارادت و گستردگی ارتباطات پدر با حضرت امام خاطرنشان میکند: «ارتباط ایشان با امام، ارتباط مرید و مرادی بود. نامههایی از نجف توسط امام برای ایشان فرستاده میشد که این نامهها را به مرکز اسناد انقلاب دادیم و در جلد 8 کتاب «یاران امام»، اسناد آن جمعآوری و چاپ شده است.» شیخ احمد کافی نه تنها به امام خمینی، بلکه به همه مراجع ارادت و با آنها ارتباط داشت. همواره کارهایش را با مشورت مراجع عظام تقلید همچون امام خمینی، آیتالله خوئی، آیتالله گلپایگانی و آیتالله مرعشی نجفی انجام میداد؛ از این رو همواره مورد حمایت و تأیید این آیات عظام بود.
حضرت امام خمینی، مرحوم کافی را همواره در امر تبلیغ مورد تشویق و حمایت قرار میداد و علاقه قلبی خاصی به وی داشت. مرحوم کافی هم فوقالعاده به امام ارادت داشت و در زمانی که بردن نام امام جرم بود، در مقابل پنجاه هزار نفر جمعیت، نام امام را میبرد و ارادت عجیبی به امام و همه مراجع داشت. حجتالاسلام كافي در ترويج مرجعيت امام خميني اقدامات ارزندهای انجام داد.
وي در پاسخ به سؤال افراد درخصوص اينكه از چه كسي تقليد کنند، آنها را به امام ارجاع ميداد. دو مرتبه هم طي سالهاي 1346 و 1355 در نجف اشرف به ديدار امام خميني نایل گردید و رهنمودهاي لازم را از ايشان دریافت کرد.
تبعید و احضار و زندان و بازداشتهای طاقتفرسا
با شروع نهضت امام خميني و تلاش مستمر روحانيت در اين جهت و تشكيل بخشي در رابطه با تحركات روحانيان در اداره كل سوم ساواك، حجتالاسلام كافي به عنوان يكي از سوژههاي مهم اين بخش، پيوسته تحت مراقبت قرار داشت.
مجموعه اقداماتي كه از سوي ساواك درخصوص شیخ احمد صورت گرفته را ميتوان در چند حیطه خلاصه کرد:
- كنترل دقيق جلسات با استفاده از منابع نفوذي و در همين راستا توزيعكنندگان و فروشندگان نوارهايش نيز مورد حساسيت ساواك قرار داشتند. کنترل ساواك بر وي گاهي به حدي ميرسيد كه كليه تماسهاي روزانهاش به صورت لحظهاي ثبت و گزارش ميشد. اقدام به شنود تلفني و كنترل مكاتبات نيز از جانب ساواك انجام میشد.
- وي بارها توسط ساواك و اطلاعات شهرباني احضار شد. اغلب اين احضارها فقط برای اخذ تعهد و تذكر بود كه در بعضي مواقع با بازجويي و بازداشتهاي يك روزه و گاهی بیشتر توأم ميشد. كثرت اين احضارها به حدي بود كه آن را به صورت امري عادي براي مرحوم كافي درآورده بود.
حجتالاسلام كافي در دهه 40 به پيروي از نهضت حضرت امام خميني در جريان مخالفت با لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي، فعاليتها و مبارزات سياسي خود را عليه رژيم ستمشاهي از طريق سخنراني آغاز كرد که متعاقب آن اولین بازداشتش رخ داد.
در پي واقعه پانزده خرداد و دستگيري و بازداشت حضرت امام خميني، حجتالاسلام کافی حضور فعالی در اقدامات اعتراضی علما نسبت به این وقایع داشت.
در ساعت 2:00 بعد از نيمه شب مورخه 18/11/42، (احیای شب23رمضان) در مسجد قندي واقع در خانيآباد به منبر رفت و از امام خميني تجليل کرد. يك روز بعد توسط ساواك دستگير و روانه زندان قزل قلعه شد و مدت بازداشتش هشت روز به طول انجاميد.
تشبيه شاه به فرعون، معرفي امام خميني به عنوان نایب امام زمان(عج) و طلب دعا براي سلامتي و خلاصي ايشان از دست عوامل رژيم، انتقاد شديد از رژيم به سبب زنداني كردن روحانيان، اظهار خشنودي از ترور حسنعلي منصور و تعبير به حكومت ظالم و ستمگر درباره رژيم پهلوي از جمله مطالبي بود كه مرحوم كافي در سخنراني خود در مسجد حضرتي تهران در تاریخ 2/11/43 ايراد کرد. بلافاصله پس از اين سخنراني دستگير و روانه زندان قزل قلعه شد. دادگاه اداره دادرسي ارتش بعد از آنکه بيش از چهار ماه از بازداشتش سپري شده بود، شیخ احمد را به دو ماه حبس تأديبي با احتساب مدت بازداشت قبلي محكوم کرد.
در خرداد سال 1349، آیتالله سید محمدرضا سعيدي از شاگردان برجسته امام خمینی و از بزرگترین مبارزان ضدطاغوت، پس از 9 روز شکنجههای شدید در زندان به شهادت رسید. حجتالاسلام كافي خبر شهادتش را ابتدا در تهران و سپس در مشهد منتشر کرد و ضمن تحريك طلاب، خواستار تعطيلي درس آقايان در اعتراض به اين واقعه شد. ساواك كه مرحوم كافي را عامل اصلي انتشار خبر شهادت در مشهد ميدانست، وی را بازداشت کرد و در طول بازداشت، چندين بار مورد بازجويي قرار داد و قرار التزام عدم خروج از حوزه قضائي تهران را صادر کرد.
علاوه بر اینها، مکرراً در سالهای مختلف توسط ساواک در شهرهای مختلف احضار و بازجویی و اخذ تعهد شده است.
بيش از 10 بار نیز در زمانهاي متفاوت ممنوعالمنبر شد که اولين بار در مورخه 30/9/49 بود و برای آخرين بار نيز نام وي در سال 1355 جزو ليست روحانياني كه در ماههاي محرم و صفر مجاز به استفاده از منبر نيستند، ثبت شد.
پنج مرتبه ممنوعالخروج شد و با خروجش از كشور برای سفر به كشورهاي عربستان سعودي، عتبات عاليات و سوريه مخالفت گرديد.
یکبار نیز به ايلام تبعید شد. مخالفت با رژيم اشغالگر فلسطين يكي از محورهاي عمده سخنرانيهاي حجتالاسلام كافي بود. آوازه سخنان تند و آتشينش به گوش يوسف كهن نماینده يهوديان در مجلس شوراي ملي رسيد و منجر به شکایتش شد. به دنبال این شكايت، كميسيون امنيت اجتماعي در مورخ 15/9/54 در فرمانداري تهران تشكيل و طي آن به اتفاق آرا با تبعيد شيخ احمد به مدت سه سال به شهر ايلام موافقت شد. متعاقب آن بلافاصله دستگير و در 21/9/54 به شهرباني ايلام تحويل داده شد.
تأسيس حوزه علميه در ايلام، تبديل يك مشروبفروشي به كتابفروشي، احداث يك حمام و يك مدرسه دخترانه و ايراد موعظه و سخنراني، بخشي از فعاليتش در تبعیدگاه بود. عواملی همچون مجموعه فعاليتهاي ممتاز شیخ احمد در ایلام، سرازير شدن اقشار مختلف مردم برای ديدار با وی به سوي ايلام، تلاش برخي از علما برای خلاصي وي و نامهنگاريهاي متعدد خود شیخ، ساواك را بر آن داشت كه پس از يك سال از مابقي مدت تبعيدش صرف نظر كند. لذا در تاریخ 29/8/55 راهي تهران شد.
خطيبي برجسته و متحولکننده و انقلابی
استعداد و توانايي حجتالاسلام كافي در سخنوري و تبلیغ، وي را به خطيبي برجسته و خوشسخن تبديل کرد. آوازه مجالسش به سرعت در شهرها پيچيد و به بيش از صد شهر برای سخنراني سفر کرد. اين شهرت، از مرزهاي ايران هم گذشت تا جايي كه علما و مردم در برخي از كشورهاي مجاور نيز براي سخنراني دعوتش ميکردند.
سفر به لبنان و ملاقات با امام موسي صدر از خاطرات فراموش نشدنياش بود. كثرت دعوت از او به حدي رسید كه در برخي ايام در يك روز هشت منبر ميرفت و تعداد افراد شركتكننده در جلسات سخنراني گاهی بالغ بر پنجاه هزار نفر بود. جلسات عادی مهدیه تهران بدون تبلیغات، کمتر از 10 هزار نفر جمعیت نداشت.
كلام گرم و دلنشينش، چون از دل برميخاست، بر دل مينشست و باعث جذب بسياري از افراد كه تقيد چنداني به رعايت آداب شرع نداشتند، میگرديد.
حجتالاسلام شيخ حسن كافي در اين باره ميگويد: «اين مرحوم مغفور اثر عجيبي داشت. شايد صدها شرابخوار، رباخوار، گناهكار و... را اين مرد به راه خدا آورد و توبهشان داد و به صراط مستقيم وادارشان كرد.»
شیخ احمد کافی در سخنرانيهاي خود با بياني بسيار ساده، ضمن موعظه و نصيحت، بسياري از موضوعات سياسي و اجتماعي را مطرح و در قبال آنها موضعگيري ميکرد. برخي از محورهاي مهم سخنانش عبارت بودند از:
حمله به رژيم اشغالگر قدس، ذكر و ياد امام خميني، اعتراض به مفاسد اجتماعي و شيوع و گسترش فساد و فحشا در جامعه و دستاندركاران رژيم را عاملان اين امر دانستن، محکوم کردنِ زمامداران فاسد و تشبیه کردنِ مسئولان و زمامداران رژيم شاه به يزيد و معاويه و هارون الرشيد، انتقاد از مراكز دولتي، اعتراض به جو خفقان و اختناق، افشاگری علیه شیوع و گسترش فرقه ضاله بهائيت، تشویق به ايستادگي و مقاومت به عنوانِ رمز موفقيت و پيروزي در مقابل سياستها و حركتهاي دينستيزانه رژيم.
ديدار با روحانيان تبعيدي و ديدار با زندانيان سياسي نیز از فعالیتهای انقلابیاش بود. پس از شهادت حاج آقا سید مصطفي خميني، مراسم چهلم فرزند شهیدِ امام خمینی، در محل مهديه خيابان اميريه برگزار گرديد که گرداننده اين مراسم شيخ احمد كافي و واعظ مراسم شيخ ابوالقاسم اسلامي قمي بوده است.
در آستانه پیروزی انقلاب اسلامي و چاپ مقاله اهانتآمیز روزنامه اطلاعات در مورد امام خمینی و اعتراضات گسترده مردم در شهر قم و شهادت انقلابیون قم در حمله مأموران مسلح رژيم، حجتالاسلام كافي به همراه جمعي از وعاظ به عنوان اعتراض و همدردي با اين واقعه از سخنراني خودداري کردند. با شعلهور شدن آتش قيام مردم در شهرهای مختلف، وي نيز بر دامنه فعاليتهاي خود افزود و در مجلس چهلم شهداي حوادث يزد و جهرم حضور یافت و سخنراني کرد. چند روز بعد در تكيه مهديه شهرستان سيرجان درباره امام خميني به سخنراني پرداخت. شدت حملات وي به رژيم در شبهاي بعد افزايش يافت.
اقدامات و فعالیتهای گسترده و کمنظیرِ فرهنگي و خدماتي
اقامت دائمي حجتالاسلام كافي در تهران با آغاز جدي فعاليتهاي عقیدتی و فرهنگي و عمراني و خدماتیش همراه شد. در ابتدا جلسات وعظ و خطابه و مراسم دعاي كميل و ندبهاش هر هفته و به طور منظم در گوشه و كنار شهر تهران در منزل علاقهمندان تشكيل میشد. پس از مدتي منزل مسكونيِ خود شیخ احمد در منطقه اميريه تهران، كانون اين جلسات شد. حضور گسترده اقشار مختلف مردم در اين جلسات و اهداف بلند فرهنگياش منجر به تأسيس مهمترين يادگار مرحوم كافي يعني مهديه تهران شد.
شیخ احمد كافي در اواخر سال 1347 با كمكهاي بيدريغ مردمي توانست قطعه زميني به مساحت 4000 متر در منطقه اميريه خريداري کند. به زودي سالن اصلي مهديه بنا و ميعادگاه عاشقان گرديد. مردم تهران و برخي شهرستانها ساعتها در پشت درهاي مهديه به انتظار مينشستند تا فيض حضور در جلسات وعظ و دعاي ندبه را درك کنند.
علاوه بر اين، مهديه تهران منشأ خدمات و خيرات ارزندهاي بود كه بسياري از آنها تاکنون ادامه داشته است.
اهم اين موارد بدين شرح است:
- كمكهاي نقدی و غیرنقدی مستمر به خانوادههاي بيبضاعت
- لولهكشي يكي از محلات فقيرنشين جنوب تهران
- تأسيس صندوق قرضالحسنه مهديه
- ارائه خدمات درماني و تأسيس داروخانه مهديه
- تأسيس حوزه علميه مهديه و برپايي مراسم عمامهگذاري طلاب
- اسكان و پذيرايي بيش از دو هزار تن از ايرانيان رانده شده از عراق در مهديه تهران
- خريداري مشروبفروشي مجاور مهديه و تبديل آن به كتابخانه اسلامي
از خدمات دیگر حجتالاسلام کافی میتوان این موارد را برشمرد:
- عيادت از بيماران
- احداث درمانگاه در برخي شهرها نظير مشهد، گرگان، دهلران، آران كاشان و...
- ساخت و مرمت و تجديدبناي چندين مسجد
- ساختن بيش از بيست مهديه در شهرهاي مختلف
- تأسيس حوزه علميه در شهرستان ايلام
- ساخت حمام در ايلام، ساوه، مهران و دهلران
- تشكيل هيأتهاي مذهبي در شهرستانها
- یکی از ویژگیهای مهم مرحوم کافی در سفرهای تبلیغی این بود که در هر شهری سعی میکردند اختلافات بین هیئتها را برطرف کنند و باعث اتّحاد و یگانگی شوند تا ضمن تشکیل یک هیئت بزرگ، مراسم مذهبی منسجمتر و باشکوهتر برگزار شود. همچنین این هیئتها را زیر نظر علما و بزرگان آن شهر قرار میداد تا از انحرافات فکری و عملی آنها جلوگیری شود.
- جمعآوري كمكهاي نقدي و ارسال آن براي مردم خشكسالي زده سيستان و بلوچستان و مردم زلزلهزده خراسان
- تشكيل كلاسهاي آموزش اصول عقايد براي جوانان دبيرستاني و دانشگاهي
- كمك مالي به شيعيان و سادات نخاوله عربستان سعودي
- حاج احمد در تمام ایام سال در شهرها و روستاهای مختلف منبر داشت. جالب اینکه در هر نقطهای از ایران که حضور داشت، صبحهای جمعه خودش را به مهدیه میرساند و مراسم دعای ندبه را برگزار میکرد.
- پول جمع میکرد و عرق فروشیها و سینماها و مراکز فساد را با پول خیّرین میخرید و تبدیل به کتابخانه و... میکرد.
- با اینکه سن زیادی نداشت، ولی یک تنه یک وزارت جهادسازندگی، یک وزارت ارشاد یا یک کمیته امداد بود.
بال گشودنِ عاشق امام زمان(عج) در روز نیمه شعبان
سرانجام تقدیر و مشیت الهی بر این تعلق گرفت که عاشق و شیفته و دلداده حضرت ولیعصر(عج) که عمری در منبرهایش خالصانه از امام زمان(عج) گفته و توسل و استغاثه به حضرت کرده بود، در روز نیمه شعبان مقارن با میلاد با سعادت منجی عالم بشریت بال پرواز بگشاید و به ملکوت اعلا بپیوندد.
حجتالاسلام شیخ احمد کافی در سانحه رانندگی مشکوک در روز جمعه سیام تیر ماه ۱۳۵۷ مقارن با روز نیمه شعبان، بین راه قوچان و مشهد در سن ۴۲ سالگی به دیدار معبود شتافت.
در همان دوران مردم مطمئن بودند که ماجرای تصادف مرحوم کافی ساختگی بوده و رژیم پهلوی پشت پرده این حادثه قرار دارد و شواهد و سرنخهای پررنگی هم برای تأیید این موضوع وجود دارد.
مجلۀ «خراسان فرهنگی» در بخشی از صفحات ویژۀ خود برای مرحوم کافی آورده است: «در آن ایام برای مردم مسلم بود که مرحوم کافی به دست عوامل ساواک به شهادت رسیده است.»
حال ببینیم ماجراهای عروج این عالم فرزانه چگونه بوده است و این رحلت جانسوز چه رهاوردی داشته است.
در یکی از روزهای اردیبهشت ماه 1357 که مصادف با شهادت حضرت زهرا(س) بود، حجتالاسلام کافی در مهدیه تهران منبر پرشوری رفت. در آن مراسم نام حضرت امام را به صورت علنی گفت و از ایشان تجلیل کرد. فردای همان روز بود که به وسیله نیروهای ساواک دستگیر شد.
30 تیرماه همان سال مصادف شد با میلاد حضرت ولیعصر(عج). قبل از نیمه شعبان، حضرت امام اعلامیه داده و اعلام کردند که امسال به احترام شهدای تبریز در نیمه شعبان عید نداریم، پس جشنی در این روز برگزار نمیکنیم. بعد از این اعلامیه، شیخ احمد برنامهریزی کرد که در این روز فقط مجلس وعظ و منبر برگزار کند و از برگزاری جشن و چراغانی پرهیز شود.
صبح پنجشنبه مصادف با 14 شعبان، سرهنگ منوچهر ازغندی که بسیار مرد بیحیایی بود، حاج احمد را به ساواک احضار کرد و ساعتها به وی و خانوادهاش و حضرت امام توهین و هتاکی کرد و در نهایت هم سه راه به مرحوم کافی پیشنهاد میشود: یا اینکه خودش مهدیه را به رسم هرسال چراغانی و آذینبندی کند، یا کلید مهدیه را به آنها بدهد تا خودشان آنجا را تزیین کنند و یا اینکه به مشهد سفر کند. حاج احمد به ناچار با همسر و فرزندانش به سمت مشهد حرکت میکنند.
صبح جمعه مصادف با نیمه شعبان، ماشین از قوچان به طرف مشهد به راه میافتد که پس از طی مسافتی در تصادفی مشکوک، پنج خودرو به هم خوردند و چند نفر کشته میشوند. در این سانحه، کامیون ارتش با خودروی شیخ احمد کافی برخورد میکند که پنج نفر از آن کامیون کشته میشوند اما در طرف مقابل، خانواده کافی همه زخمی و بیهوش میشوند؛ اما آمبولانس که میآید فقط حاج احمد را که هنوز زنده بوده با خودش میبرد و بقیه را به حال خود رها میکند و رهگذران به بیمارستان میرسانندشان. بعد گفته شد که شیخ احمد کافی قبل از رسیدن آمبولانس به بیمارستان ارتش فوت کرده است.
موارد مشکوک متعددی از این سانحه نقل شده است. نخستین و مهمترین مورد آنکه راننده مرحوم کافی به تازگی عوض شده بود و کسی از هویت دقیقش اطلاعی نداشت و بلافاصله بعد از سانحه هم ناپدید شد که گمانهزنیها حکایت از آن دارد که مأمور ساواک بوده است. نکته دیگر آنکه قبل از تصادف، مرحوم کافی چند بار از راننده خواسته است تا آرامتر و بااحتیاطتر برود اما توجهی نکرده است. دیگر آنکه همسر و فرزندان کافی گفتهاند که در دقایق آخر قبل از تصادف، حالتی شبیه بیهوشی به آنها دست داده بود و از تصادف چیزی به یاد نمیآوردند. برای پسر کوچک مرحوم کافی هم که روی زانوی پدر نشسته بود، هیچ اتفاقی نیفتاده بود و...
حاج حسن کافی، برادر مرحوم از شواهد دیگری که حکایت از ساختگی بودن حادثه تصادف دارد، میگوید: «بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، جریان محاکمه و دادگاه دو نفر از شکنجهگران ساواک را پیگیری میکردم. آنها به همه جنایتهایی که مرتکب شده بودند یا در جریان بودند، اعتراف کردند اما اسمی از مرحوم کافی نبردند.... با اصرار و پیگیریهای زیاد بالاخره موفق شدم با یکی از آن دو شکنجهگر در زندان قصر صحبت کنم.
شکنجهگری که با او صحبت کردم، گفت: ما دو نفر در آن قضیه دست نداشتیم؛ اما صبح شنبه ۳۱ تیرماه منصور ازغندی و دکتر حسینزاده (هر دو از معاونان ساواک) آمدند اوین و گفتند که کار کافی را تمام کردیم. شکنجهگر ادعا میکرد برادر من در آمبولانس کشته شده است و اینگونه مشخص شد که رژیم به طور مستقیم نقشه قتل مرحوم برادرم را طراحی کرده بود.»
بعد از اینکه پیکر شیخ احمد کافی از قوچان به مشهد منتقل شد، در میان انبوه جمعیت از میدان فردوسی روی دوش مردم وفادار مشهد تشییع شد و ابتدا به مسجدی که پدربزرگ و عمویش در آن امام جماعت بودند منتقل و سپس به منزل عمویش در همان کوچه برده شد.
فردای آن روز یعنی ۳۱ تیرماه، پیکر حاج احمد را به سمت حرم مطهر تشییع کردند. جمعیت زیادی آمده بودند و نیروهای امنیتی زیادی مستقر بودند. در این تشییع جنازه، مردم مشهد برای اولین بار شعار مرگ بر شاه را علنی فریاد زدند و این باعث زد و خوردهای زیادی بین مأموران و مردم شد و سه نفر از مردم هم شهید شدند. پیکر مطهر وارد حرم مطهر رضوی شد و مأموران گاز اشکآور بین مردم میزدند تا مردم را متفرق کنند. خانواده مرحوم کافی به ناچار پیکر را داخل غرفهای بردند و در را بستند و به منزل آیتالله سید عبدالله شیرازی رفتند تا کسب تکلیف کنند که در این شرایط چه باید بکنند؟ در محضر ایشان بودند که اطلاع دادند مأموران پیکر مطهر را به سمت فرودگاه بردهاند. بلافاصله دو برادر مرحوم کافی خود را به فرودگاه رساندند و هر طور بود با هواپیما به تهران رفتند. در فرودگاه جمعیت عظیمی منتظر بودند. پیکر را با یک آمبولانس به پزشکی قانونی منتقل کردند. فردای آن روز ساواک به خانواده مرحوم کافی اطلاع داد که طبق دستور شاه همان شب باید پیکر دفن شود.
پیکر را به همراه مأموران مسلح با هواپیما به مشهد رساندند. در فرودگاه مشهد باز با انبوه جمعیت روبهرو شدند.
در مشهد، در تمام خیابانها تا فرودگاه نیروهای گارد امنیتی مستقر بودند و پیکر را برای دفن به قبرستان خواجه ربیع بردند. مکانی که شیخ احمد کافی را در آن دفن کردند، قبلاً یک حالت زبالهدان و خاکدانی بود که در مسیر راه پله پشتبام مقبره خواجه ربیع قرار داشت. هر چقدر خانواده اصرار کردند که داخل مقبرههای خانوادگی یا حداقل وسط حیاط دفن کنند، موافقت نکردند وگفتند دستور دادهاند که همین جا دفن شود. سپس خاکها و آشغالها را کنار زدند و قبر را حفر کردند و همزمان با صدای اذان صبح پیکر مطهر حجتالاسلام کافی وارد آرامگاهش شد. پس از خاکسپاری، ساواکیها در مقبره را قفل کردند و کلیدش را با خودشان بردند و مقبره شیخ احمد تا ۷ ماه بعد یعنی تا پیروزی انقلاب اسلامی در تصرف مأموران رژیم پهلوی بود و بعد از آن بود که خانواده توانستند سر مزارش بروند.
آيات عظام گلپايگاني، مرعشي نجفي، سيد احمد خوانساري و بسياري ديگر از علما با انتشار اعلاميههايي عرض تسليت و اظهار همدردي کردند. در بسياري از شهرها از جمله قم، مشهد، كرمانشاه، رشت، كاشان، اصفهان و... مجالس ختم و بزرگداشت برقرار شد. در غالب اين مجالس سخنرانان ضمن بزرگداشت خاطره مرحوم كافي به افشاگري عليه رژيم شاه پرداختند و به دنبال آن تظاهرات خياباني برپا شد و مردم نفرت بيشتري نسبت به دستگاه جبار پيدا كردند و ضربه كوبندهای بر پيكر رژيم ستمشاهی وارد گردید.
آن که یک عمر گفت مهدی جان...
مرحوم خوشدل تهرانی شعری را به همین مناسبت سرود: «آن که یک عمر گفت مهدی جان/داد در روز عید مهدی، جان».
و اين شعر بود كه نقش اعلاميههاي ترحيم گرديد.
کادرسازی برای انقلاب
حاج مرتضی طاهری در مورد شهیدپرور بودنِ شیخ احمد کافی خاطرنشان کرده است: «مهدیه مرکزی برای هدایت جوانان بود. اکثر بچههایی که در کنار حاج کافی بودند و یا در مراسمات ایشان شرکت میکردند بعد از انقلاب در کمیته، سپاه و یا در جبهه به شهادت رسیدند. حاج کافی به نوعی برای انقلاب کادرسازی کرد.»
رازهای موفقیت و محبوبیت عظیمِ شیخ احمد کافی
شیخ احمد کافی از همان دوران کودکی به قرآن و اهلبیت(ع) عشق میورزید و پیوسته در محافل ذکر مصیبت سرور و سالار شهیدان حضوری عاشقانه داشت که حکایت از ارادت قلبیاش نسبت به آن حضرت داشت.
حجتالاسلام محسن کافی فرزندش معتقد است: «مرحوم کافی با همت خود، کاری کرد که اهلبیت(ع) او را به عنوان نوکر خود دعوت کردند و نمک صدای او از اهلبیت(ع) بود. باید تلاش کرد تا به این درجه برسیم اهلبیت(ع) نظر کنند.»
مرحوم آیتالله میلانی در مشهد توجه خاصی به مرحوم کافی داشت و فرمود: «کافی برای شیعیان کافی است.»
از آیتالله مرعشی نجفی چندین تأیید بینظیر در مورد شیخ احمد نقل شده است؛ از جمله فرمود: «خدمتی که مرحوم کافی به اسلام کرد، کمتر مرجعی بعد از غیبت کبری کرده است. کافی دعای ندبه را به همه شناساند.»
و نیز فرمود: «در تاریخ یاد ندارم کسی همانند مرحوم کافی نام حضرت ولیعصر(عج) را زنده کرده باشد.»
برخی از سخنرانیهای وی در قالب کتاب و لوح فشرده بر جای مانده است و هنوز دست به دست میگردد. حتی در خارج از ایران، در اروپا و... موجود است و استفاده میکنند.
حجتالاسلام محسن کافی رازهای موفقیتهای کمنظیرِ مرحوم پدرش را چنین میداند: «چند عامل در موفقیت ایشان دخالت داشت: نخست اینکه اخلاص ایشان مهمترین رمز موفقیت ایشان بود.... دوم اینکه به زبان مردم حرف میزد و اصلاً از اصطلاحات طلبگی استفاده نمیکرد و مهمترین مفاهیم دینی را به گونهای میگفتند که حتی کارگر بیسواد هم از منبر ایشان بهره میبرد. سوم اینکه، خلاقیت و سبک ایشان در نحوه اداره منبر فوقالعاده بود. با صدای خوش و توسل به حضرت ولیعصر(عج) منبر را شروع میکردند و زمانی که دلها آماده میشد، مطالب و نصایح خود را میگفتند و بعد روضه کاملی هم میخواندند و منبری کامل داشتند. مقید به ساعت هم نبودند و اگر میدید جلسهای اقتضا دارد تا دو ساعت منبر او طول میکشید.»