محرم نامه
آمادهباش...
ابوالقاسم محمدزاده
گرما بیتابی میکند و بچهها بیتابتر از دشت تفتیده نینوا درون محملها نشسته بودند، خواهر جلو آمد و پرسید؛
-داداش! حسین جان! اینجا کجاست؟
مولا نگاهی به آسمان دواند و چشم روی زمین گرداند. آنگاه! نه تلخ و نه غمگین گفت؛
این زمین کربلاست
زینبم آماده باش، زینبم آماده باش
وعده گاهم با خداست
زینبم آماده باش، زینبم آماده باش
قتلگاهی آشناست
زینبم آماده باش.....